'''پَشتو''' یا '''پَختو''' {{به پشتو|'''پښتو'''}} نام یکی از دو زبان رسمی در [[افغانستان]] و از شاخهٔ زبانهای ایرانیِ شمالشرقی است. [[گویشوران]] آن قوم [[پشتون]] میباشند که در [[پاکستان]]، [[افغانستان]] و [[هندوستان]] زندگی میکنند.
زبان پشتو در نواحی جنوبی و شرقی کشور افغانستان وبهطور پراکنده در شمال و غرب و قسمت شمالغربی پاکستان وهم چنین در مناطقی از هندوستان که پشتونها حضور دارند متداول است. گروهی از پشتوزبانان در [[بلوچستان]] و معدودی در [[چیترال]] و [[کشمیر]] زندگی میکنند. برخی نیز در کنار مرزهای [[ایران]] و [[افغانستان]] سکونت دارند.
هرچند زبانهای [[فارسی]] و [[عربی]] در این زبان نفوذ یافته، پشتو بسیاری از خصوصیات اصیل زبانهای ایرانی را حفظ کرده و خود لهجههای مختلف دارد، مانند وزیری، آفریدی، [[گویش پیشاوری|پیشاوری]]، قندهاری، غلزایی، بنوچی و غیره.
در قانون اساسی جدید افغانستان، هر دو زبان رایج آن کشور، یعنی [[فارسی دری]] و پشتو، بهعنوان زبانهای رسمیِ ملی پذیرفته شدهاست.
== واجشناسی ==
زبان پشتو، چه از نظر [[واجشناسی]] و چه ازنظر ساختمان دستوری،
زبان پشتو، چه از نظر [[واجشناسی]] و چه ازنظر ساختمان دستوری، با دیگر [[زبانهای ایرانی]] تفاوتهایی دارد. این زبان را به دو گروه غربی (یا جنوبغربی) و شرقی (یا شمالشرقی) تقسیم میکنند. گویش مهم گروه غربی، [[گویش قندهاری]] است و در گروه شرقی [[گویش پیشاوری]] اهمیت دارد. اختلاف میان این دو گروه، هم در چگونگی ادای [[واکه]]ها و هم در برخی نکتههای دستوری است. ازجمله نام یا عنوان زبان که در [[قندهار|قندهاری]] «پشتو» و در [[پیشاور|پیشاوری]] «پختو» تلفظ میشود.
== پیشینهٔ ناملهٔپیهٔم ==
[[پرونده:Chair al-Bayan retouched.png|بندانگشتی|نمونه خط پشتو، با سبک نستعلیق]]
پشتو ظاهراً از لفظ [[پشتون]] یا پختون آمدهاست که نام قبیلهای از نژاد آریایی است. این زبان در اصل جزو [[زبانهای هندوایرانی|زبانهای هندو]]<nowiki/>آریانی است. قواعد آواشناختی نشان میدهد که واژهٔ پشتو شکل دیگرگونشدهای از همان واژهٔ پَرْسَوا (بهمعنی [[پارسها|پارسی]]) است.<ref name="AFGHANISTAN vi. Paṧto" /><ref>Comrie, Bernard (1990). ''The World's Major Languages''. Oxford University Press. p. 549.</ref>
لفظ پشتون در ''[[ریگودا|ریگْوِدا]]'' «پکتس» آمدهاست. [[هرودوت]]، مورخ یونانی، آن را «پکتیس» و «پکتویس»، و سرزمین آنها را [[پکتیکا]] ذکر کرده به همین نام در افغانستان یک شهر کوچک وجود داردهم چنین گفته میشود که منظور مناطق امروزی [[قندهار]] و [[غور]] و[[پکتیا]] و[[ننگرهار]] و[[خیبر]] (پاکتیاها) نامیده شدهاست. [[بطلمیوس]] هم آن را پکتین نوشتهاست؛ بنابراین، نام پشتو از همان پکهت ـ پکتویس ـ [[پکتین]] ساخته شده و پشتو و پختو تلفظ میشود.
== آثار ادبی زبان پشتو ==
{{اصلی|ادبیات پشتو}}
آثار ادبی پیش از [[اسلام]] به این زبان بهدست نیامده؛امده؛ ولی بعدوبعد از قرن اول هجری، اشعار و منظومات موجود است که بر حیات ادبی این زبان در اوایل اسلام دلالت میکند. کتاب ''[[پته خزانه]]'' (گنجینهٔ پنهان) که به سال ۱۱۴۲ ه. ق/ ۱۷۲۹ م در [[قندهار]] نوشته شده، به استناد کتابهای قدیمیِ پشتو برخی از منظومات و اشعار پشتو را که به قرن دوم هجری تعلق دارد نقل کردهاست. البته اصالت این کتاب ازسوی پژوهشگران در افغانستان و پاکستان رد شدهاست. [[عبدالحی حبیبی]]، پژوهشگر افغان، مدعی میشود که آن کتاب در ۱۳۲۲ ه.ش به دستش افتادهاست، اما بیشتر پشتوشناسان و مورخان نظریهٔ وی را رد کردهاند و آن را از جعلیات آقای عبدالحی حبیبی میدانند.<ref>[http://www.payamemojahed.com/index.php/site/print/467/ ''گنج بادآورده'': «پته خزانه» در زیر ذرهبین تحقیق و بررسی]</ref>
در طی سدههای پیاپی، پشتو تنها در گفتار بهکار میرفته و آثار ادبی به این زبان بسیار اندک بودهاست. تنها از سی ـ چهل سال پیش بود که دولت افغانستان پشتو را [[زبان رسمی]] کشور قرار داد و ازآنپس روزنامه، کتاب و آثار ادبی به این زبان پدید آمد و تدریس آن در آموزشگاهها معمول شد.
قدیمیترین شاعر پشتو که یک منظومهٔ حماسی، او را مؤلف کتاب ''پته خزانه'' به استناد ''[[تاریخ سوری]]'' نامیده، [[امیر کرور]] (Krur)، پسر امیر پولاد سوری است که به سال ۱۳۹ ه. ق/ ۷۵۶ م در [[مندش|مندشِ]] [[غور]] امیر بود. اصالت این کتاب مورد تأیید حلقههای آکادمیک قرار ندارد. نویسندگانی در [[پیشاور]] پاکستان و افغانستان این کتاب را زیر سؤال بردهاند و در آن مواردی یافتهاند که حدس و گمان مبنی بر جعلی بودن ''گنجینهٔ پنهان'' را نزدیک به یقین میکند؛ ازجمله در ذکر روزهای هفته و ماهها. نویسندگان کتاب، ازجمله عبدالحی حبیبی، گمان نمیکردند تقویمی بهوجود بیاید که بتواند روزها و تاریخهای هزار سال پیش و هزار سال بعد را معین کند. اما امروز چنین تقویمهایی وجود دارند که براساس آنها میتوان جعل بودن این کتاب را ثابت کرد. مثلاً نویسندهٔ کتاب میگوید: روز دوشنبه ۱۶ ربیعالاول فلان سال. وقتی به تقویم همان سال نگاه کنید، ۱۶ ربیعالاول سال موردنظر نه دوشنبه که پنجشنبه است!
ازقدیمیترین شاعران دیگرِشاعر پشتو که یک منظومهٔ حماسی، او را مؤلف کتاب ''پته خزانه'' به استناد ''[[تاریخ سوری]]'' نامیده، [[امیر کرور]] (Krur)، پسر امیر پولاد سوری است که به سال ۱۳۹ ه. ق/ ۷۵۶ م در [[مندش|مندشِ]] [[غور]] امیر بود. اصالت این کتاب مورد تأیید حلقههای آکادمیک قرار ندارد. نویسندگانی در [[پیشاور]] تو میتوان به [[خوشحالخان ختک]] (۱۶۱۳–۱۶۹۴ م)، [[عبدالرحمن بابا]] (زادهٔ ۱۰۴۲ ه. ق/ ۱۶۳۲ م)، [[حمید مهمند]] (درگذشتهٔ حدود ۱۶۹۰ م) و [[پیرمحمد کاکر]] (درگذشتهٔ حدود ۱۷۷۰ م) اشاره کرد.
زبان پشتو، پس از طی یک دورهٔ طولانی، که نزد تحصیلکردگان در محاق بود، در نیمهٔ اول سدهٔ بیستم بیشتر در میان ملت افغان متداول و رایج شده و ادبیاتی پدید آوردهاست.
== سیاست احیای زبان پشتو ==
در دورهٔ [[محمد ظاهرشاه]] و پس از تدوین [[قانون اساسی افغانستان|قانون اساسی]] در ۱۳۴۳ ه. ش، رجال سیاسیِ [[پشتون]]، به سرپرستی [[رشتین|رِشتِین]]، کوشیدند تا زبان پشتو را بهعنوان یگانه زبان رسمی کشور در متن قانون اساسی به تصویب برسانند، اما اعتراضرساند جدی مردم از یک سو، و دفاع نمایندگان [[فارسیزبان]] قانونگذار از دیگر سو، از این امر جلوگیری کرد. سرانجام، پشتونها پذیرفتند که رسمیت زبانهای فارسی دری و پشتو را در قانون اساسی بگنجانند. بدینترتیب، افغانستان کشوری دوزبانه شد و امکانات محدود مربوط به زمینههای آموزش و پرورش و نیز قابلیتهای مطبوعاتی و استعدادهای فرهنگی به دو نیم گردید. نیمهٔ نخست و سنگینترِ آن به رشد زبان و ادب پشتو اختصاص یافت و نیمهٔ واپسین و سبکترِ آن در راه ادامهٔ حیات زبان و ادب فارسی دری صرف شد.<ref>وبگاه ''دائرةالمعارف بزرگ اسلامی''، سرواژهٔ "افغانستان"، ذیل «ادبیات فارسی در افغانستان»</ref>
ازاینپس، درحقیقت، قابلیتها و استعدادهای محدود اقتصادی، ادبی و فرهنگی کشور، صرف طرح و عرضهٔ مفهومی واحد با دو صورت زبانی گردید و نتیجهٔ آن رخداد این شد که از یک سو، ادب فارسی دری سیر طبیعی و معمول خود را ازدست داد، و از دیگر سو، پارهای از استعدادهای واژگانیِ فارسی در افغانستان مختل شد و از قوه به فعل نرسید و واژههای پشتو بر آن تحمیل شد و وجه زیباییشناختیِ آن مخدوش و مغشوش گردید.<ref>نجیب مایل هروی، ''سایه''، ص۱۴۰–۱۴۱</ref>
|