حمله اعراب به ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mehrdad 12 (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
ابرابزار، اصلاح املا، اصلاح ارقام
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
خط ۸:
|نتیجه = پیروزی اعراب و انقراض [[امپراتوری ساسانی]]
|قلمرو = انضمام [[ایرانشهر (ساسانیان)|سرزمین ایران]] به قلمرو خلافت مسلمانان
|واحد۱ = {{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}}'''[[ساسانیان]]'''{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani.png}} '''[[مسیحیان عرب]]'''
|واحد۲ = {{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} '''[[خلفای راشدین]]'''{{سخ}}
|فرمانده۱ = {{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} '''[[یزدگرد سوم]]'''{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[رستم فرخزاد]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} ماه بدان{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} هذیل بن عمران{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[هرمز جادویه]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} انوشگان{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[اندرزاغر]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[بهمن جادویه]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[پیروزان]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} جابان{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[مهران بهرام چوبین]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[هرمزان]]{{اسیر در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[مردانشاه (پاذوسپان نیمروز)]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} بهرام{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[اسفندیار (فرمانده ساسانی)|اسفندیار]] {{تسلیم}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[گلینوش]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[مهران رازی]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} نخیرگان{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[آزادبه]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[فرخزاد هرمز]] {{تسلیم}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[سیاوخش]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} شهریار بن کنارا{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[بوسبهرا]]{{DOW}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[شهریار دربندی]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} فرخ‌ونداد{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} گریگور{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[مهران همدانی]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[شهروراز جادویه]] {{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} کارن{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[موشق سوم مامیکونیان|موشق سوم]]{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} ورازتیروتز{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[موته (دیلیمی)|موته]] {{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[نرسی]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} تیرویه{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[کنارک]] {{تسلیم}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} روزبه {{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} شیرزاد{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[مردانشاه دماوندی]] {{تسلیم}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[جوان‌شیر]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[برزین شاه]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[ماهوی]]{{تسلیم}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[اپرویز سیستانی|اپرویز]]{{تسلیم}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} شهرک{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Derafsh Kaviani flag of the late Sassanid Empire.pngsvg}} [[یزدانفر]]
 
|فرمانده۲ = {{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} '''[[ابوبکر]]'''{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} '''[[عمر بن خطاب]]'''{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} [[علی بن ابی طالب]]<ref>https://zandiq.com/2009/11/28/doshmanie-ali-ba-iranian/</ref>{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} [[خالد بن ولید]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} [[عثمان بن عفان]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} [[مثنی بن حارث شیبانی]]{{سخ}}
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} ابو عبید{{کشته‌شده در نبرد}}{{سخ}}
سطر ۷۸ ⟵ ۸۰:
{{تصویر پرچم‌ها|Black flag.svg}} [[فرخزاد هرمز]] (تنها در [[جنگ ری|ری]])
}}
'''حملهٔ اعراب به ایران''' یا '''فتح ایران به دست مسلمانان''' به مجموعه حملاتی به امپراتوری ساسانی در قرن هفتم میلادی اشاره دارد که از سال ۶۳۳ میلادی در زمان خلافت [[ابوبکر]] شروع شد، در زمان [[عمر]] به اوج خود رسید و در زمان [[عثمان]] منتهی به سقوط کامل دولت [[ساسانی]] در سال ۶۵۱ میلادی (مطابق با سال ۳۰ هجری قمری) و کشته شدن [[یزدگرد سوم]]، آخرین پادشاه ساسانیان، گردید. این حملات همچنین باعث افزودن ایران به قلمرو [[خلافت|خلافت اسلامی]] شد. فتح ایران سرآغاز فرایند تدریجی [[اسلام آوردن ایرانیان|گرویدن ایرانیان به اسلام]] بود که چندین قرن طول کشید. از میان حمله‌هایی که اقوام دور و نزدیک در طول تاریخ به خاک [[ایران]] کرده‌اند، حملهٔ اعراب بیشترین تأثیر را بر ایران گذاشت.<ref name="Daniel64" /><ref>Elton L. Daniel, CONVERSION ii. Of Iranians to Islam, Encyclopedia Iranica</ref><ref name="Frye6971" />
 
اندکی پس از مرگ [[محمد|محمد بن عبدالله]]، [[ابوبکر]] لشکری را به سرزمین‌های جنوب رود [[فرات]] و شهر [[حیره]] در غرب قلمرو ساسانیان ([[عراق]] کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپس‌گیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی [[رستم فرخ‌زاد]] در [[نبرد قادسیه]] با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. سپس [[تیسفون]]، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و سپس در [[نبرد جلولا]] فتح عراق تکمیل شد. [[التون دنیل]] معتقد است که پس از تصرف عراق [[عمر]] علاقه‌ای به گسترش جنگ تا [[فلات ایران]] نداشت اما به دلایل مختلف از جمله علاقه لشکریان عمر به کسب غنائم بیشتر و ترس عمر از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت، نهایتاً تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در [[نبرد نهاوند]] رخ داد ([[نبرد نهاوند]]) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی به دست آسیابانی در [[مرو]] کشته شد.<ref name="Frye58" /><ref name="Daniel66" /><ref name="Daryayi5657" />
 
جنگ نهاوند مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد موانع پیشروی اعراب مقاومت‌های محلی بود که در برخی موارد شدید بودند. فتوحات اعراب به سمت شرق ادامه یافت. طی چند سال ولایت‌های دیگر ایران شامل [[اصفهان]]، [[ری]]، [[استان فارس|فارس]]، [[آذربایجان]]، [[ارمنستان ایران]]، [[سیستان]] و [[خراسان بزرگ|خراسان]] هم سقوط کردند. با این حال نواحی غربی [[طبرستان]] و نیز کل [[گیلان]] تا یکی دو سده تحت سلطه اعراب در نیامد و افرادی از اشراف ایران در آنجا حکومت می‌کردند. اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر می‌بستند که در آن میزان مالیاتی ([[جزیه|جِزیه]]) که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص می‌کرد. روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح، شهرها قیام می‌کردند. قیام‌ها مخصوصاً تا ۶۵۱ میلادی که یزدگرد زنده بود، بیشتر رایج بود و مقاومت‌های محلی قوی و مکرر بود. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.<ref name="Frye60" /><ref name="Frye73" /><ref name="Frye6465" /> مورخان در مورد انگیزه قیام‌ها نظرات مختلفی دارند.<ref name="Frye73" /><ref name="Cahen309400" /><ref name="Hourani2324" />
 
مورخان دلایل متعددی را در مورد انگیزه و علت شروع حملات اعراب به ایران ذکر کرده‌اند: دورنمای کسب ثروت و زمین، گرسنگی و فقر، تلاش برای گسترش اسلام، تلاش برای رها کردن اعراب [[بین‌النهرین]] از سلطه ساسانیان، عرب گرایی، تغییرات آب و هوایی، گسترش شبکه تجاری و غیره. همچنین، مورخان دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کرده‌اند: نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی‌ثباتی سیاسی، و هزینه [[جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)|جنگ‌های طولانی و ناموفق اخیر]] با [[امپراتوری روم شرقی]]، اپیدمی [[طاعون]]، آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی، دین اسلام، اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آنها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقه‌های غیر آیین [[مزدیسنا]] (زرتشتی) و [[مسیحیان]] که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند و عوامل دیگر.<ref name="Hourani2324" /><ref name="Morony" /><ref name="Katouzian6566" /><ref name="Zarrinkub17" /><ref name="Zarrinkub4-18" /><ref name="Britanica" />
 
تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگان‌های اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود. از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد.<ref name="Frye6971" /> در زمان امویان اعراب از [[آمودریا]] فراتر رفته و وارد کوه‌های افغانستان شدند.<ref name="Frye72" /> اعراب معمولاً در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمی‌کردند.<ref name="Frye69" /> در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی که ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای [[دین زرتشت|زرتشتی]] حمایت می‌شد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماس‌ها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آن‌ها وضع شد.<ref name="Frye69" /><ref name="Daryaee198" />
 
نوشته‌های مورخین در مورد [[حمله اعراب به ایران#تاثیرات حمله اعراب|تاثیرات]] مثبت یا منفی حمله اعراب آمیخته با ارزیابی‌های خوب و بد بوده‌است. [[عبدالحسین زرین‌کوب|زرینکوب]] رفتار اعراب با ایرانیان را «مضحک، شگفت‌انگیز، و ظالمانه» خوانده و اعراب را مردمانی «خشن و ساده دل» می‌داند<ref name="Zarrinkub17" /> و می‌نویسد که بجز کسانی که بشدت تحت تأثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند.<ref name="Zarrinkub6872" /> از طرف دیگر ستپنینت حقیقت را چیزی میان دو قرائت متضاد «چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب» و «تأثیرگذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب» می‌داند و معتقد است که موارد خشن که در هر جنگی اتفاق می‌افتند نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود.<ref name="Stepaniants" /> [[کلود کائن]] می‌نویسد که تحت تأثیر جنبش‌های [[ملی‌گرایی|ملی گرایانه]] دوران مدرن، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفته‌است در حالی که این دیدگاه با حقایق تاریخی سازگار نیست.<ref name="Cahen309400" /> [[چیز رابینسون]] نیز خشونت‌های نظام مند دوران فتوحات علیه غیرمسلمانان تا پیش از [[مروانیان]] را مطالب تحریف شده می‌داند.<ref name="ReferenceA">{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 198}}</ref>
 
== منابع ==
سطر ۹۴ ⟵ ۹۶:
یکی از قدیمی‌ترین منابع عربی موجود که به شرح فتوحات مسلمانان پرداخته کتاب [[فتوح‌البلدان]] [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]] (مرگ: سال۲۴۰ هجری قمری) است. [[الاخبار الطوال]] [[ابوحنیفه احمد بن داود دینوری|دینوری]] (مورخ ایرانی عربی نویس. مرگ: سال ۲۸۲ هجری قمری) و [[تاریخ یعقوبی]] (قرن سوم هجری) قدیمی‌ترین کتب تاریخی به دست ما رسیده هستند که روایت به هم پیوسته از تاریخ «جهانی» را نوشته‌اند که در این میان دینوری بیشتر از یعقوبی به [[تاریخ ساسانیان]] پرداخته‌است. اما مهم‌ترین منبع تاریخ حجیم [[تاریخ طبری|طبری]] است که اگر چه رشته روایتی پیوسته به هم را ارائه می‌کند، اما محتویات آن متشکل از نقل قول‌ها و قطعه‌هایی از منابع پیشینش است.<ref name="Morony2">Michael G. Morony, ''Iraq After the Muslim Conquest'', p. 565, Gorgias Press</ref> منابع متعدد دیگری نیز موجود است. [[فارس‌نامه]] [[ابن بلخی]] (دهه اول قرن ششم هجری) قدیمی‌ترین تاریخ بدست رسیده از فارس است و بشکل عمده‌ای به [[تاریخ ایران پیش از اسلام]] پرداخته‌است.<ref>Ann K. S. Lambton, ''Continuity and change in medieval Persia: aspects of administrative, economic, and social history, 11th-14th century'', p. 369, SUNY press</ref>
 
گزارش‌های تاریخی به دست رسیده اغلب با هم در تناقض بوده و ترتیب دقیق وقایع مشخص نیست. حتی تعیین تاریخ دقیق وقایع حوادث اصلی هم دست نایافتنی و تعیین دقیق اندازه سپاهیان دشوار است. با این حال از بررسی منابع به نظر می‌آید که تعداد سپاهیان ایران در جنگ‌های اصلی قادسیه و نهاوند بیشتر از سپاهیان اعراب بوده، ایرانیان با شجاعت جنگیده‌اند و تا جای ممکن جلوی پیشرفت اعراب را گرفته‌اند، و پس از شکست هم تلاش در کنار گذاشتن ترتیبات پرداخت مالیات را داشته‌اند.<ref name="Morony" />
 
== پیش زمینه ==
سطر ۱۰۴ ⟵ ۱۰۶:
[[جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)|جنگ ۲۵ ساله ایران و روم]] که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، زمینه‌ساز پیدایش خلافت اسلامی به عنوان یک امپراتوری جدید شد. این جنگ نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 73}}</ref> طی این جنگ، نخست [[خسروپرویز]] سرزمین‌های [[شام]] و [[مصر]] را تصرف کرد، ولی در پایان، ضدحمله [[هراکلیتوس]] منجر به شکست و عقب‌نشینی ساسانیان گردید. در پی آن، خسروپرویز به قتل رسید و دوره‌ای چندساله از هرج و مرج سیاسی دربار ساسانیان را فراگرفت. نهایتاً، [[یزدگرد سوم]] بر تخت نشست. هرچند، سپاه امپراتوری ساسانی، در جنگ آسیب چندانی ندیده بود و همچنین موانع طبیعی شامل رودخانه‌های [[فرات]] و [[دجله]] و نیز کوه‌های [[زاگرس]] از سرزمین ایران در برابر مهاجمان دفاع می‌کرد، اما، امپراتوری ساسانی به علت اختلافات سیاسی داخلی بیش از آن ضعیف شده بود که بتواند در برابر حمله سپاهیان مصمم مسلمان مقاومت کند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 111-113}}</ref> به نوشته هاوارد و جانسون ساسانیان به علت زوال اقتصادی، مالیات‌های سنگین برای تأمین مالی لشگرکشی‌های [[خسروپرویز]] و قدرت‌گیری شاهان محلی در برابر پادشاه بیشتر تضعیف شدند.<ref>{{harvnb| Howard-Johnston|2006|pp=291}}</ref>
 
[[لخمیان]] یکی از قبایل عرب با اصالت یمنی بود که در قرن‌های اول و دوم پیش از هجرت به شمال جزیره العرب، فلسطین، سوریه و عراق مهاجرت کردند.<ref name=Moeen1>{{یادکرد کتاب | نشانی=https://www.vajehyab.com/dehkhoda/بنی%20لخم | عنوان=بنی لخم | ناشر=واژه‌یاب، فرهنگ فارسی معین| نویسنده=[[محمد معین]]}}</ref> در طی سده‌های چهارم تا ششم میلادی، عمرو قیس اولین رهبر حکومت مستقل لخمیان در [[حیره]] هم‌زمان با کشمکش [[جنگ داخلی]] [[ساسانیان]] تا مرز بحرین سپس تا فارس به ایران حمله کردند و در سال ۳۲۵ میلادی [[شاپور دوم]] ساسانی برای گوشمالی ایشان به [[حیره]] تاخت. از آن پس لخمیان حکومتی پیرو ساسانیان داشت تا دیواری برابر تاخت‌وتاز اعراب باشد حتی زمانی که ساسانیان پسر عمرو را به حکمرانی آن منطقه گماشتند. در برابر ایشان [[غسانیان]] بودند که از روم پیروی می‌کردند. لخمیان در ابتدا [[مسیحی]] بودند اما بعداً مسلمان شدند.<ref name=Moeen1 /> در پایان سده ششم میلادی امپراتوری‌های ساسانی و بیزانس به این نتیجه رسیدند که دولت‌های عربی [[لخمیان]] و [[غسانیان]] وابسته به ایران و روم، به عنوان نیروهایی مسلط در برابر حکومت‌های عربی منطقه ارزشی ندارد. هرچند این دولت‌ها از بین رفتند، اما سبب شدند قبایل عرب عراق و شام کارآزموده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و ثروتمندتر شوند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 92-93 and 113}}</ref> برخی می‌گویند اگر این دولت‌ها، در سده هفتم همچنان پابرجا بود، می‌توانست به عنوان مانعی در برابر حمله سپاه مسلمانان عمل کند.<ref>{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 96}}</ref> [[سید حسن تقی‌زاده]] یک اشتباه خسروپرویز را برانداختن [[لخمیان]] می‌داند. حذف این حائل بین قلمرو ساسانی و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بی‌تأثیر نبود. بخصوص شکست سپاه ایران در [[جنگ ذوقار]] در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام [[عربستان]] پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه‌ها و افتخارات عرب شد و یوم [[ذی قار]] از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید.<ref>تقی‌زاده، ص ۱۴۶</ref> به نوشته [[پورداوود]] برکنار شدن خاندان باستانی بنی‌لخم دوستی دیرین مردم آن سرزمین را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به [[حیره]] هیچگونه پایداری از آنان دیده نشد و بی‌چون و چرا خود را به عرب‌ها سپردند. اگر باز خاندان بنی لخم سرکار بود و به آن دوستی دیرین، گزندی نرسیده بود به این آسانی دشمن در آنجا رخنه نمی‌کرد و به [[تیسفون]] راه نمی‌یافت.<ref>پنجاه گفتار پورداود، ص ۳۶۶</ref>
 
ضعف امپراتوری ساسانی درست پس از قتل خسروپرویز در سال ۶۲۸ آغاز شد. به دلیل وضعیت نابسامان دربار و همچنین ضعف فوق‌العاده ارتش و همین‌طور نبود شخصیتی که بتواند در حد و اندازه‌های [[انوشیروان]] و [[شاپور یکم|شاپور]] عمل کند، اوضاع ایران بسیار آشفته شده بود.<ref>{{پک|نژاد اکبری مهربان|۱۳۸۶|ک=شاهنشاهی ساسانیان|ص=۱۱۵}}</ref>
سطر ۱۳۱ ⟵ ۱۳۳:
در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران مورخان دلایل متعددی را ذکر کرده‌اند.
* هورانی و روتون دورنمای کسب ثروت و زمین را یک انگیزه و اعتقادات مذهبی را نوع دیگری از انگیزه ذکر می‌کنند.<ref name="Hourani2324">Albert Habib Hourani, Malise Ruthven, ''A history of the Arab peoples'', p. 23-24</ref>
* [[عبدالحسین زرین‌کوب]] با بیان گرسنگی و فقر اعراب، روایتی نقل می‌کند که در آن محمد قول «گنج خسروان و قیصران» را به اعراب داده بود.<ref name="Zarrinkub17" />
* به گفته [[همایون کاتوزیان]] نقطه شروع جنگ اعراب و ایران، قیام اعراب به اسلام گرویدهٔ [[بین‌النهرین]] تحتِ کنترل ساسانیان بود که می‌خواستند خود را از سلطه ساسانیان خارج کنند. سرکوب این قیام توسط ساسانیان باعث گسترده شدن نزاع و ورود تمامی توانایی نظامی مسلمانان شد. کاتوزیان همچنین نقش ایدئولوژی اسلامی را در انرژی بخشی به اعراب و همچنین ایرانیان شکست خورده متمایل پررنگ می‌کند.<ref name="Katouzian6566" />
* توماس نوبل معتقد است که از آنجایی که یورش و غارت در میان اعراب مرسوم بود، پس از اینکه اسلام خشونت را میان مسلمانان ممنوع کرده بود، اعراب به روزنه جدیدی برای بروز این خشونت سنتی نیاز داشتند و این دلیل [[نظامی گری]] آنهاست.<ref>Thomas F. X. Noble, ''Western Civilization: Beyond Boundaries'', p. ۲۱۸, Wadsworth Publishing</ref>
* زرین‌کوب معتقد است که ارسال اعراب به سرزمین‌های خارج از عربستان باعث محدود شدن نزاع‌های داخلی در درون جامعه اعراب می‌شد.<ref name="Zarrinkub4-18">Zarrinkub, The Cambridge History of Iran, Vol. 4, p.18</ref>
* برخی مورخین ظهور و گسترش اسلام را اجزای یک فرایند دیده که خود ناشی از [[تغییر اقلیم|تغییرات آب و هوایی]] و افول [[منابع آب]] در عربستان است. دیدگاهی که [[ویلیام مونتگمری وات]] معتقد است شواهد کافی برای آن وجود ندارد.<ref>William Montgomery Watt, Muhammad in Mecca, Oxford University Press, p.1-2</ref><ref name="Duiker" />
* به گفته دوکر و سپیلوگل فرضیه دیگر این است که طبقه حاکم [[مکه]] می‌خواستند که شبکه تجاری خود را گسترش بدهند.<ref name="Duiker" />
* به گفته پیتر ویلیام آوری هدف اولیه مسلمانان برقراری امنیت در مسیرهای تجاری و ارتباطی در عربستان بود. در حین انجام این کار، جنگ بر سر منابع آب، چراگاه‌ها و شترها به جنگی بین‌المللی گسترش پیدا کرد. ویلیام آوری همچنین ماهیت حمله به ایران را [[پان‌عربیسم]] می‌داند.<ref name="Britanica">Peter William Avery in Iran, Encyclopedia Britanica</ref>
* [[ریچارد فرای]] معتقد است که انگیزه اولیه حمله اعراب به عراق فتح یا حکومت کردن نبوده بلکه کسب غنایم بوده‌است؛ و انگیزه گسترش دین اسلام در مقاطع بعدی ظاهر می‌شود. چشم‌انداز کسب غنایم باعث شد که برخی از اعراب عراق و عربستان به مسلمانان بپیوندند.<ref name="Frye58">Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. ۵۵–۵۹</ref>
سطر ۱۵۵ ⟵ ۱۵۷:
 
به نوشته زرین کوب در آن زمان اندیشهٔ فتح ایران و جنگ منظم با دولت ساسانی بیشک به خاطر خلیفه نمی‌گذشت لیکن این امر نتیجه‌ای بود که رفته رفته از پیشرفت اعراب در حدود [[فرات]] و [[عراق]] به حصول پیوست.<ref>زرین کوب، ۱۳۶۲، ص ۲۹۵</ref>
اعراب اکثریت مسیحی درون شهر [[حیره]] در مقابل مسلمانان مقاومت کردند که به عقیده فرای دفاع از خود بوده و نه طرفداری آن‌ها از ساسانیان. در زمان خلافت [[عمر]] ایرانیان لشکری فراهم کرده و در [[جنگ پل]] مسلمانان را به سختی شکست داده و در سال بعد حیره را مجدداً بازپس گرفتند.<ref name="Frye58" />
 
=== جنگ قادسیه (۶۳۶) ===
[[پرونده:Mohammad adil rais-battlefield of qadisiyyah.PNG|بندانگشتی|راست|290px|محل نبرد قادسیه. ارتش مسلمان (رنگ قرمز) و ارتش ساسانی (رنگ آبی).]]
[[عمر]] نیروی جدیدی برای یورش به عراق اعزام کرد که منجر به بازپس گرفتن حیره شد.<ref name="Frye58" />
ساسانیان که نسبت به خطر اعراب آگاهی پیدا کرده بودند لشکر سلطنتی را تحت فرماندهی [[رستم فرخ‌زاد]] به نبرد با اعراب فرستادند ([[نبرد قادسیه]]). تخمین میزان لشکریان دو گروه آسان نیست. بگفته ریچارد فرای احتمالاً ایرانیان از اعراب بیشتر بودند اما نه در آن حدی که منابع می‌نویسند. در این جنگ اعراب پیروز شده و رستم فرخ‌زاد کشته شد.<ref name="Frye58" /> چندین هزار نفر از ایرانیان در جنگ علیه ساسانیان همراه اعراب بودند.<ref name="Daniel68">Elton L. Daniel, ''The history of Iran'', p. ۶۸, Greenwood</ref>
 
=== فتح عراق (۶۳۶–۶۳۸) ===
پس از [[نبرد قادسیه]] که نواحی جنوبی بین‌النهرین را در اختیار اعراب قرار می‌داد، [[تیسفون]] (مداین)، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و [[یزدگرد سوم]] به شمال شرق ایران فرار کرد.<ref name="Daniel66" /> بگفته زرین‌کوب «کسانی که نمک را از کافور نمی‌شناختند، و توفیر بهای سیم و زر را نمی‌دانستند از آن قصرهای افسانه‌آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهادند.» این غارت فاتحان دنباله غارت لشکریان یزدگرد هنگام گریز بود.<ref>زرین‌کوب، دو قرن سکوت، صفحهٔ ۵۱</ref>{{تأیید اعتبار}} مقاومت‌های محلی در عراق کم و کوتاه مدت بود. بسیاری از اعراب از [[شبه جزیره]] عربستان به مناطق حاصلخیز عراق مهاجرت کردند. در بسیاری از موارد مالیاتی که اعراب وضع می‌کردند از مالیات [[دوره ساسانی]] کمتر بود.<ref name="Frye58" />
 
=== فتح خوزستان (۶۳۸–۶۴۱) ===
{{اصلی|حمله اعراب به خوزستان}}
[[پرونده:Sphinx Darius Louvre.jpg|بندانگشتی|200px|راست|ابوالهول بالدار از کاخ [[داریوش کبیر]] در [[شوش]]، فتح شده توسط [[ابوموسی اشعری]] در سال ۶۴۱.]]
اعراب سپس به آرامی [[خوزستان]] را فتح کردند، که مقاومت محلی بیشتری از خود در مقایسه با نواحی دیگر بین‌النهرین نشان داد.<ref name="Frye58" /> خوزستان در سال ۶۴۲ سقوط کرد.<ref name="Touraj37" />
[[پرونده:Al Istakhri map.jpg|بندانگشتی|نقشه سرزمین اهواز آنگونه که مسلمانان آن زمان به حساب می‌آورند، از کتاب «مسالک الممالک» به نوشته اصطخری.]]
 
=== جنگ نهاوند (۶۴۲) ===
بگفته [[التون دانیل]]، [[عمر]] علاقه‌ای به اینکه جنگ را به فلات ایران گسترش بدهد نداشت.<ref name="Daniel66">Elton L. Daniel, ''The history of Iran'', p. ۶۶, Greenwood</ref> بگفته [[عبدالحسین زرین‌کوب]] فتح ایران و دنبال کردن یزدگرد گزینه‌ای غیرقابل اجتناب برای اعراب بود زیرا ترس از این می‌رفت که یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت او لشکری تازه‌نفس آماده کرده و عراق را باز پس بگیرد.<ref>Zarrinkub, The Cambridge History of Iran, Vol. 4, p.13</ref> التون دنیل اضافه می‌کند که برخی از رهبران محلی ساسانی ارتش عمر را اذیت می‌کردند و به‌علاوه برخی از لشکریان عمر بدنبال کسب غنایم بیشتر بودند.<ref name="Daniel66" />
 
در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نهاوند رخ داد که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند و ولایت ماد (یا عراق عجم) سقوط کرد. یزدگرد به [[پارس]] بازپس نشست.<ref name="Touraj37">Touraj Daryaee, ''Sasanian Persia: The rise and fall of an empire'', p. ۳۷</ref> پس از [[نبرد نهاوند]]، [[حکومت مرکزی]] ساسانی قابلیت مقاومت در مقابل اعراب را نداشت، اگر چه یزدگرد هنوز در تلاش برای جمع‌آوری سپاه بود. از طرف دیگر با ورود اعراب به ایران، ایرانیان زیادی به لشکر آن‌ها می‌پیوستند.<ref name="Frye73">Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. ۷۳</ref>
سطر ۱۸۵ ⟵ ۱۸۷:
 
== مقاومت‌های محلّی تا سال ۴۰ هجری ==
زرین کوب می‌نویسد فاتحان، گریختگان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج‌گیری به اندازه‌ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند. شصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناختهٔ بسیار بر جای نهادند.<ref>عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت</ref> با این حال به نوشته [[رابینسون چیز]] در ویراست جدید «تاریخ اسلام کمبریج» «توصیفات مدرن از خشونت‌های نظام مند دوران فتوحات علیه غیرمسلمانان و نیز آزار پس از فتح تا پیش از [[خلافت مروانیان]] معمولاً چیزی جز جدلیات تحریف شده ضعیف نیست.»<ref name="ReferenceA" />
{{نشان|Modern descriptions of systematic conquest era violence targeted at non Muslims, in addition to those of post conquest persecution before the Marwanids, are usually nothing more than poorly disguised polemics.}}
 
سطر ۱۹۲ ⟵ ۱۹۴:
=== [[علی بن ابی طالب]] ===
{{اصلی|شورش‌ها در زمان خلافت علی بن ابی‌طالب#شورش ایرانیان}}
به گزارش طبری عربها در ۲۳ق/۶۴۴م به فرماندهی حکَم بن عمرو تغلبی به روزگار خلافت عمر، مکران در همسایگی توران را به جنگ گشودند؛ اما به دستور عمر از آن سرزمین پیش‌تر نراندند؛ تا آنکه در اواخر سال ۳۸ و اوایل ۳۹ه‍. ق/۶۵۸م به هنگام [[خلافت علی]]، حارث بن مرهٔ عبدی داوطلبانه و با اجازه علی به همراه گروهی برای دستیابی به غنایم، در آن سوی مکران (توران) به تاخت و تاز پرداخت.<ref>{{پک|همدانی|1387|ک=توران|ج=16|ص=۳۴۵–۳۴۶}}</ref>
 
در حالی که در سال‌های ۴۱–۳۵ هجری/۶۱–۶۵۶ میلادی، مسلمانان مشغول جنگ‌های داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل [[امپراطوری عرب]] خارج شد. حتی بازماندگان [[سلسله ساسانی]] تلاشهایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای طخارستان و نیشابور انجام دادند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوب زده را در دست گرفته و شورشها علیه والیان و افراد تحت حمایت آنان را بخوابانند. هپتالیان شهرهای بادغیس، هرات و پوشنگ همانند [[اهالی نیشابور]] از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر زرنگ هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای سیستان حمله برده و آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری/۷–۶۵۶ میلادی، فرمانهای علی به اشخاص برجسته محلی مبنی بردادن خراج به ماهویه مرزبان مرو باعث بروز شورشهایی در شرق خراسان علیه حکومت علی گردید و تا مرگ علی ادامه داشت.<ref name = "Iranica-arab">{{پک|Morony|۱۹۸۷|ف=ARAB ii|ص=۲۰۳–۲۱۰|ج=۲|زبان=en}}</ref>
 
بعد از [[جنگ صفین]]، هنگامی که علی مشغول شورشهای خوارج در عراق و فارس بود، مردمان مناطق جبال، فارس و کرمان در سال ۳۹ هجری/۶۵۹ میلادی از دادن مالیات سرباز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت می‌یافت و مردم این مناطق مأمورین جمع‌آوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند. [[زیاد بن ابیه]] برای سرکوب شورشها فرستاده شد و توانست شورش مردم اصطخر را سرکوب کرده و فارس و کرمان را آرام کند. علی همچنین نیرویی کمکی به نیشابور فرستاد تا شورش آنجا را نیز آرام کند.<ref name="Iranica-arab" />
 
== فنون و استراتژی‌های نظامی ==
سطر ۲۰۵ ⟵ ۲۰۷:
== دلایل سقوط ساسانیان ==
در طول یک دهه، مسلمانان موفق به فتح سرزمین‌های وسیعی از [[امپراتوری ایران]] و روم شده بودند. آنچه بیش از همه چیز شگفتی محققان غربی هنگام مطالعه فتوحات را برمی‌انگیزد سرعت و موفقیت آن است؛ سنت اسلامی آن را نشانه‌ای از حقیقت ادعای اسلام و هدایت خدا تفسیر کرده‌اند.<ref>John L. Esposito, Islam: The Straight Path, Oxford University Press, Ch. 2, pp. 33</ref> مورخین دلایل مختلفی را برای سقوط ساسانیان بیان کرده‌اند:
* بگفته مورونی دلایل سقوط عبارت بودند از نزاع مذهبی و طبقاتی، فقدان حمایت مردمی، نزاع میان اشراف، بی‌ثباتی سیاسی، و هزینه جنگ‌های اخیر طولانی و ناموفق با [[امپراتوری روم شرقی]].<ref name="Morony" />
* به گفته [[هما کاتوزیان]] تاریخ ایرانیان به کرات نشان داده که هر زمانی که حکومت به دلیل عوامل داخلی یا خارجی تضعیف می‌شود جامعه - که معمولاً مخالف حکومت است - از سقوط حکومت حمایت کرده یا خنثی باقی می‌ماند.<ref name="Katouzian6566">Homa Katouzian, ''The Persians: Ancient, Mediaeval and Modern Iran'', p.65-66, Yale University Press, 2009</ref> [[هما کاتوزیان]] همچنین معتقد است که ایرانیان خودشان با کمک اعراب فرمانروایان ظالم و ناتوان خود را به زیر کشیدند؛ ساسانیان در جنگ‌های قادسیه و نهروان خیلی ضعیف ظاهر شده و حتی سران نظامی و شهری یزدگرد هم او را تنها گذاشتند.<ref>Homa Katouzian, Iranian History and Politics: The Dialectic of State and Society, p. 25</ref>
* هورانی و روتون از جمله دلایل ضعیف شدن ایران از اپیدمی طاعون<ref name="Hourani2324" /> و [[ریچارد فرای]] از آشفتگی مربوط به جانشینی تخت پادشاهی در ایران نیز نام می‌برند.<ref name="Frye58" />
* [[آن لمبتون]] بخشی از دلیل سرعت فتوحات را به ایدئولوژی اسلام نسبت می‌دهد که توده مردم را از طبقه پایینی که در ساختار طبقاتی داشتند رها می‌کرد.<ref>Ann K. S. Lambton, ''Landlord and peasant in Persia: a study of land tenure and land revenue'', p.17, revised version, I.B. Tauris, 1991</ref>
* به گفته عبدالحسین زرین‌کوب از جمله دیگر عوامل اختلافات میان طبقات جامعه و عدم هماهنگی میان آنها، باور ایرانیان به سرنوشت و پذیرش شکست، وجود پیروان فرقه‌های غیرارتدکس و مسیحیان که در دفاع از معابد آتش و خانواده ساسانی اخلال ایجاد می‌کردند، تنفر مردمی نسبت به طمع و فساد موبدان و دخالت‌های آن‌ها در سیاست، جنگ‌های بی‌هدف [[خسرو دوم]] و تضعیف اقتصادی و سیاسی دولت، و نهایتاً ورشکستگی سیاسی و روحانی طبقه حاکمه.<ref name="Zarrinkub17">Zarrinkub, The Cambridge History of Iran, Vol. 4, p.17</ref>
سطر ۲۱۵ ⟵ ۲۱۷:
* از طرف دیگر [[عباس میلانی]] تصویری پویا از ایران قبل از ورود اعراب ارائه می‌دهد که ویژگی اصلی آن‌ها پذیرا بودن فرهنگ‌های دیگر و اخذ و بومی‌سازی هر آنچه در آن فرهنگ‌ها مفید بوده‌است. میلانی شکست ایرانیان را به جنگ‌های طولانی خونین نسبت می‌دهد و معتقد است که پس از اتمام مقاومت نظامی، ایرانیان به مقاومت فرهنگی رو آوردند.<ref>Abbas Milani, ''Lost Wisdom: Rethinking Modernity in Iran'', p. 15, Mage Publishers</ref>
* دلایل حمله اعراب در بخش بالا پوشش داده شده‌است. دلایل موفقیت نهایی مسلمانان نیز عزم و سازمان یافتگی، اثر مذهب بر روحیه آنها، توانایی استخدام و همکاری با نیروهای جدید در هنگام گسترش و تحرک بیشتر ذکر شده‌است.<ref name="Morony">M. Morony, ''ʿARAB ii. Arab conquest of Iran'', Encyclopædia Iranica</ref>
* عبدالحسین زرین‌کوب بجز ذکر گرسنگی و فقر اعراب و نیرویی که به مهاجمان می‌داده می‌نویسد که برای مسلمانان کشته شدن در هنگام جنگ بسیار از نظر مذهبی باارزش بوده، چنانچه سربازان خود را کشته شده در راه گسترش اسلام می‌دیدند و بهشت را تضمین شده.<ref name="Zarrinkub17" />
* دوکر و سپیلوگل از جمله عوامل دیگر موفقیت اعراب را اتحاد آن‌ها تحت حکمرانی جانشینان محمد می‌دانند که باعث شد انرژی‌ای که علیه هم استفاده می‌کردند را به صورت جهت دار علیه امپراتوری ایران و روم استفاده کنند.<ref name="Duiker">William J. Duiker,Jackson J. Spielvogel, ''The Essential World History'', p. 149-150</ref>
 
سطر ۲۲۳ ⟵ ۲۲۵:
 
اصلی‌ترین منبع تاریخی برای فتوحات پس از نهاوند در ایران البلاذری است که اصلیتش ایرانی است. نوشته‌های دیگری که در دست است در تکمیل مشاهدات بلاذری مفید هستند.<ref name="Frye60">Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 60</ref>
* [[جنگ نهاوند]] مقاومت دولت مرکزی را در هم شکست، و از این زمان به بعد پیشروی اعراب مقاومت‌های محلی بود که در برخی موارد شدید بودند.<ref name="Frye60" /> اعراب پس از فتح هر شهری قراردادی با سران آن شهر می‌بستند که در آن میزان مالیاتی که قرار است که از شهر اخذ شود را مشخص می‌کرد. ریچارد فرای با اشاره به پیمانی که میان اعراب و مرزبان آذربایجان بسته شده بود می‌نویسد که این پیمان علاقه اصلی اعراب به اخذ غنیمت را نشان می‌دهد. پس از یک جنگ سخت میان اعراب و مرزبان آذربایجان که در آن اعراب پیروز بودند، مالیات زیادی بر ساکنان شهر تحمیل شد. در ازای آن اعراب تضمین دادند که کسی از مردم آذربایجان را نکشته یا برده نگیرند، آتشکده‌ها را خراب نکنند، از اهالی آذربایجان در مقابل حمله کردها حفاظت کنند، و به مراسم مذهبی مردم کاری نداشته باشند.<ref name="Frye6465" />
* به گفته [[تورج دریایی]] در هنگام فتح، مسلمانان به مرزبانان یا حاکمان محلی چند گزینه ارائه می‌کردند: یا مسلمان شوند و جز امّت اسلامی محسوب گردند؛ یا فرمانروایی مسلمانان را بپذیرند و با پرداخت جزیه آزاد بمانند و بر مذهب خود باقی باشند؛ یا اینکه به عنوان آخرین گزینه مقاومت کنند و بجنگند که در آن صورت خطر کشته شدن یا به بردگی گرفته شدن وجود می‌داشت.<ref>Sasanian Iran (224-651 CE): Portrait of a Late Antique Empire, Mazda publishers, p. 101</ref> اعراب معمولاً در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را می‌پرداختند دخالت نمی‌کردند.<ref name="Frye69">Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 69</ref>
* در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگان‌هایی که ساکن می‌شدند که یا خود تبدیل به شهر می‌شدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت. این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت می‌شد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماس‌ها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آن‌ها وضع شد.<ref name="Frye69" /><ref name="Daryaee198">Touraj Daryaee, The Effect of the Arab Muslim Conquest on the Administrative Division of Sasanian Persis /Fars, Iran, Vol. 41 (2003), p. 198</ref>
فتح ایران به دست مسلمانان به معنای سقوط سنت‌های پادشاهی ایرانی به جز حدی که توسط فرمانروایان مسلمان عرب اختیار شد و نیز حمایت سیاسی از زرتشتیان بود. به هرحال، سربازان ساسانی و اشراف محلی که، احتمالاً در نتیجهٔ منازعات محلی، به مسلمانان پیوستند، در حکومت جدید جایگاهی برای خود تضمین کردند. اشرافی که به خاطر توافقاتی که به منظور پرداخت خراج در حین فتح ایران توسط مسلمین، صورت دادند زنده ماندند، این خراج‌ها را در ناحیهٔ خود دریافت کردند. در شرق، این ترتیبات مربوط به خراج منجر به تأسیس تحت‌الحمایه‌ها شد ولی لازم بودند به‌طور مرتب مجدداً اعمال بشوند. فقط مراکز اصلی تحت اشغال بودند و بعضی مناطق مانند گیلان، طبرستان، [[غور]]، [[زابلستان]]، [[بلوچستان]]، و [[مکران]] هرگز به‌طور دائمی کنترل نشدند. طبرستان نهایتاً در دورهٔ [[منصور عباسی|منصور]] تا سال ۱۴۴ / ۷۶۱ فتح شد. این فتح منجر به به شرق راندن ایرانیان غربی به عنوان پناهنده یا آوردن آن‌ها به آنجا به عنوان بخشی از نیروهای مسلمان، و به این ترتیب ایجاد ریشه‌های فرهنگ پارسی در شرق ایران شد. ایرانیان شرقی به عنوان اسیر به [[عراق]]، [[سوریه]]، و [[عربستان]] به غرب برده می‌شدند و به عنوان ایرانیان مسلمان در سرتاسر امپراطوری اسلامی تا جایی به فاصلهٔ [[شمال آفریقا]] پراکنده شدند.<ref name="Iranica-arab" />
* دلیل اینکه [[عمر]] علاقه‌مند به مخلوط شدن اعراب با ایرانیان نبود بخشی از دو سیاست اصلی حکومتی او پس از فتح بود: (۱) بادیه نشینان از آسیب رساندن به جامعه کشاورزی بازداشته شوند (۲) حاکمان مسلمان با روسا و نامداران نواحی فتح شده همکاری کنند و مردمان محلی تا جای ممکن پریشان نشوند. به همین دلیل اعراب تلاشی برای گرواندن ایرانیان به اسلام نکرده (بگفته لاپداس در زمان فتح اعراب اسلام را دینی عربی و برای خودشان در نظر می‌گرفتند)، و علاقه‌ای بر به هم زدن [[نظم اجتماعی]] و اداری نداشتند. اما با گذشت زمان اعراب [[کنترل خود]] را بر شهرها بیشتر کردند.<ref name="Ira Marvin Lapidus pp. 34-38">Ira Marvin Lapidus, A history of Islamic societies, Cambridge University Press, pp. 34-38</ref> از زمان [[معاویه]] به بعد برنامه اسکان دائمی برخی اعراب در ایران اجرا شد.<ref name="Frye6971">Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 69, 71</ref>
* به زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان اهل ذمه گفته شده و به آن‌ها این امکان داده می‌شد که به اسلام بگروند، یا دین خود را حفظ کرده و [[جزیه]] بپردازند.<ref>Ehsan Yarshater, IRAN ii. IRANIAN HISTORY (2) Islamic period, Encyclopædia Iranica</ref> نویسندگان مسلمان مکرراً در مورد مقررات مربوط به [[اهل کتاب]] به متنی به نام عهد عمر (العهدة العمریة) اشاره می‌کنند که به [[عمر]] نسبت داده می‌شود. بر اساس آن محدودیت‌های بر پوشش، حیواناتی که بر آن‌ها سوار می‌شوند، و ساختمان و محل‌های پرستش آن‌ها اعمال می‌کند. عموم مورخین غربی به دلایل مختلف این انتساب را جعلی می‌دانند.<ref name="Lewis2425">Bernard Lewis, Jews of Islam, pp. 24-25</ref><ref>David D. Grafton, The Christians of Lebanon: political rights in Islamic law, p. 31</ref> [[مارک کوئن (تاریخ‌نگار)|مارک کوئن]] می‌نویسد که محافظت از [[اهل ذمه]] (زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان) وظیفه‌ای مذهبی بوده و احادیث خیلی زیادی در این مورد وجود دارد که یک نمونه معمولی آن جملاتی است که به [[عمر]] در هنگام مرگ نسبت داده شده که به جانشینش گفته که به پیمان‌های با اهل کتاب وفادار بوده، مالیات بیش از توان آن‌ها از آن‌ها نگیرد و با کسانی که به آن‌ها حمله می‌کند بجنگد.<ref>Mark R. Cohen, ''Under Crescent and Cross: The Jews in the Middle Ages'', Princeton University Press, p.55</ref>
* به گفته [[برنارد لوئیس]] این متن در هر حال نحوه تکامل سیاست مربوط به جداسازی گروه غالب از گروه‌های تحت سلطه را مشخص می‌کند. لوئیس معتقد است که در ابتدای فتوحات اعراب اقلیت کوچکی بودند و نیاز به تضمین امنیت خودشان را داشتند. به همین دلیل قوانینی را در این جهت وضع می‌کردند. اما مسلمانان بعدی این محدودیت‌های امنیتی را به محدودیت‌های اجتماعی و حقوقی تفسیر کردند.<ref name="Lewis2425" />
* روال کلی این بود که شهرها پس از عقد قرارداد صلح شهرها قیام می‌کردند. این مورد خصوصاً در مورد فارس درست بود که مکرراً در آن قیام صورت می‌گرفت. در این میان آذربایجان با بقیه استان‌ها تفاوت داشت که به صورت کلی آرام بود و تنها چند شورش کوچک در آن اتفاق افتاد.<ref name="Frye6465">Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 64-65</ref> قیام‌ها مخصوصاً تا زمانی که یزدگرد زنده بود بیشتر رایج بود و مقاومت‌های محلی قوی و مکرر بود. برخی از نواحی چند بار شورش کردند. در برخی موارد مخالفان نیروی بزرگی نیز فراهم کرده بودند.<ref name="Frye73" /> تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگان‌های اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود.<ref name="Frye6971" /> در زمان خلافت [[عثمان]] و [[علی]] قیام‌های محلی یا امتناع از پرداخت مالیات سریعاً تلافی می‌شد.<ref name="Frye73" />
* تغییری که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. به جای آن مالیات اخذ شده از شهرها را به عنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان پخش می‌کرد. بر اساس گزارشی این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و خوارج پیش‌آمد.<ref>Paul L. Heck, Politics and the Quran, Encyclopedia of the Quran</ref> در میان گفته‌های منسوب به علی، نامه او در مورد حکومت صالحانه به [[مالک اشتر]] مورد توجه زیادی قرار گرفته‌است.<ref name="Frye73" /><ref>Gleave, Robert. «ʿAlī b. Abī Ṭālib." Encyclopaedia of Islam, THREE.</ref>
* بگفته ریچارد فرای علی‌رغم قیام‌ها، تا زمان امویان ایران دیگر در خطر جدا شدن از حکومت مسلمانان نبود. به دلیل تعداد افراد محلی که به اسلام گرویده بودند مقاومت‌ها عموماً جنبه مذهبی در مخالفت با اسلام نداشته، بلکه بیشتر عوامل اقتصادی و اجتماعی محرک آن بوده‌اند. از آنجایی که اعراب عموماً امور مالی و اداره سیاسی محلی را به دهقانان محلی ایرانی واگذار کرده بودند، بسیاری از قیام‌های کوچک علیه حکومت مسلمانان در واقع قیام علیه حاکمان ستمگر غیرعرب بود، تا علیه اعراب.<ref name="Frye73" /> زرین‌کوب معتقد است که شورش‌ها و قیام‌ها برای بازگشت به دوره ساسانی نبوده، بلکه برای سر فرود نیاوردن در مقابل اعراب و قبول نکردن مالیات سنگین آن‌ها بود. زرین‌کوب همچنین معتقد است که بجز کسانی که بشدت تحت تأثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند، بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند. سربازان و جنگجویان ایران حس تحقیر نسبت به اعراب نیز داشتند و آن‌ها را پست‌ترین مردم می‌دانستند.<ref name="Zarrinkub6872">زرین‌کوب، دو قرن سکوت، صفحه ۶۸، ۷۲</ref>{{تأیید اعتبار}}
* [[کلود کائن]] می‌نویسد که تحت تأثیر جنبش‌های [[ملی گرایانه]] [[دوران مدرن]]، تمایل به سمت نمایش ایرانیان و اعراب به عنوان دو گروه متخاصم رفته‌است. به عقیده وی، اگر چه خطوط تمایز میان ایرانیان و اعراب مشخص بود و ایرانیان حاملان یک سنت بزرگ تاریخی و فرهنگی بودند که آن را نسل به نسل منتقل می‌کردند، اما قیام‌هایی که توسط گروه‌هایی خاص از ایرانیان و مکان‌هایی خاص اتفاق می‌افتاد بیشتر مذهبی بوده و هیچگاه ماهیت جنبش ملی گرایانه گسترده را نداشتند. همچنین ظهور حکومت‌های نیمه ملی پذیرای اسلام محدوده مخالفت‌ها را مشخص می‌کند. کائن همچنین این گفته را که ایرانیان در مقابله با اعراب [[مذهب شیعه]] را برگزیدند را رد کرده و آن را مغایر با شواهد تاریخی می‌داند که در دوران [[قرون وسطی]] ایران اکثریت سنی داشت.<ref name="Cahen309400">Claude Cahen, The Cambridge History of Iran, Vol. 4, pp. 309-400</ref>
* [[فرهنگ رجایی]] معتقد است که پاسخ ایرانیان در پذیرش حکومت اعراب یکنواخت و یکسان نبود.<ref>Farhang Rajaee, Iranian perspectives on the Iran-Iraq war, p. 79, University Press of Florida</ref> به عقیده هورانی و روتون شواهدی از پذیرش حکومت اعراب توسط ایرانیان وجود داشته و به این دلیل بود که اکثر آن‌ها به اینکه حاکمشان ایرانی یا [[یونانی‌ها|یونانی]] یا عرب باشد اهمیت نمی‌دادند؛ از میان ساکنان شهرها تنها به این اهمیت می‌دادند که امنیت و آرامش داشته باشند و میزان معقولی مالیات از آن‌ها اخذ شود؛ تنها روسا و طبقه‌ای که منافعشان با آن‌ها پیوند خورده بود و همچنین برخی از طبقات جوامع مذهبی بودند که در این میان استثنا بودند. روستانشینان هم تحت رهبری سران خود زندگی می‌کردند و خیلی از حکومت تأثیر نمی‌پذیرفتند. نهایتاً برخی از ساکنان (مانند اقلیت‌های مذهبی) به استقبال تغییر حکومت رفتند.<ref name="Hourani2324" /> برخورد اعراب با اقلیت‌های مذهبی از برخورد ساسانیان خیلی بهتر بود.<ref>''Iran'', Encyclopedia of Islam</ref>
* بگفته ستپنینت، دو قرائت متضاد از اولین برخورد اعراب با زرتشتیان ساکن ایران وجود دارد. یکی از آن‌ها صحبت از چپاول مادی و معنوی ایرانیان توسط اعراب می‌کند و دیگری صحبت از تأثیرگذاری اسلام و برخورد ملایم اعراب می‌کند. ستپنینت معتقد است که امکان دارد حقیقت چیزی میان این دو باشد. اگر چه بسیاری از بخش‌های ایران تخریب شده و ساکنان آن‌ها غارت یا کشته شدند، آن دسته از زرتشتیانی که حکومت اعراب را پذیرفتند و به آن‌ها مالیات پرداختند از امنیت برخوردار بودند. بدون شک موارد زیادی از خشونت و اجبار به پذیرش اسلام وجود داشت - این پدیده مشترک در تمام جنگ‌ها است - اما بگفته ستپنینت موارد خشن نباید اغراق شده تا حدی که ملایمت نسبی اعراب نادیده گرفته شود. ملایمت در برخورد هم ریشه در تعلیمات اسلامی و هم توجیه اقتصادی داشته‌است. در زمانی که مرزهای خلافت عرب گسترش یافته و تعداد زیادی غیرمسلمان تحت پوشش آن درآمده بودند، همراهی ساکنان غیرمسلمان آن اهمیت داشت.<ref name="Stepaniants">Marietta Stepaniants, ''The Encounter of Zoroastrianism with Islam'', Philosophy East and West, University of Hawai'i Press, Vol. 52, No. 2 (Apr. , 2002), pp. 162-163</ref> مورخان اسلامی به موارد بسیار از کشتار و خون‌ریزی عربان مهاجم اشاره کرده‌اند.<ref>میرفطروس، ''ملاحظاتی در تاریخ ایران'' ۶۹</ref>
 
=== سامانه مالیاتی ===
اعراب از واژه‌های [[جزیه]] و [[خراج]] برای مالیات استفاده می‌کردند. متون قدیمی این دو کلمه را به جای هم و برای یک معنا استفاده می‌کنند، اگر چه بعدها استعمال آن‌ها متفاوت شد.<ref name="Moreen">VERA B. MOREEN, JEZYA, Encyclopædia Iranica</ref> تاریخچه و نحوه تکامل مالیات جزیه بسیار پیچیده‌است. اما چیزی که واضح است این است که اعراب از ساکنان شهرهای فتح شده انتظار داشتند به آن‌ها مالیات بپردازند. دریافت مالیات از دیدگاه فاتحان اثباتی مادی بر تسلط بر مناطق فتح شده بود، و از دیدگاه ساکنان ادامه فرایند پرداخت مالیاتی بود که به رژیم‌های قبلی می‌دادند، بود.<ref name="EI-Jizya">Cahen, Cl. ; İnalcık, Halil; Hardy, P. «ḎJ̲izya." Encyclopaedia of Islam, Second Edition</ref> بگفته مورخین مسلمانان تا حد زیادی سامانه مالیاتی ساسانیان و [[امپراتوری روم]] شرقی را حفظ کردند؛ واژه جزیه از واژه پهلوی گزیتک گرفته شده که مالیاتی بود که بر طبقه‌های اجتماعی پایین در زمان ساسانیان اعمال می‌شد و اشراف، روحانیون، دهقانان، و دبیران از آن معاف بودند.<ref name="Moreen" /> کلود کائن معتقد است که این لغت ریشه آرامی دارد.<ref name="EI-Jizya" /> تنها اشاره مبهم قرآن به «خراج» در آیه {{نقل قول قرآن|۲۳|۷۲|سبک=بالا نه|بسط=نه}} است، و تنها اشاره آن به «جزیه» آیه {{نقل قول قرآن|۹|۲۹|سبک=بالا نه|بسط=نه}} است: «با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانیده‌اند حرام نمی‌دارند و متدین به دین حق نمی‌گردند کارزار کنید تا با [کمال] خواری به دست خود جزیه دهند». بگفته پال هک و کلود کائن این آیه شکل اخذ مالیات به صورت جمعی را پیشنهاد می‌کند و نه مالیات بر تک تک افراد (اگرچه روایات از زمان محمد نشان می‌دهد که میزان این مالیات کلی می‌توانست به تعداد افراد جامعه بستگی داشته باشد).<ref name="EI-Jizya" /><ref>Heck, Paul L. «Taxation." Encyclopaedia of the Qurʾān.</ref>
 
پال هک معتقد است که اعمال مالیات بر تک تک افراد، و نه به صورت جمعی از تأثیرات سامانه مالیاتی ساسانیان بوده‌است. منطق دریافت جزیه علامت تسلیم بودن غیرمسلمانان و همچنین تعهد فاتحان بر محافظت نظامی از مردم در مقابل حملات گروه‌های دیگر بود.<ref name="PollTax" /> تغییری که اعراب نسبت به دوره ساسانیان ایجاد کردند عدم اجبار اقلیت‌های مذهبی به خدمت در ارتش بود.<ref>Zarrinkub in Cambridge History of Islam, p. 30</ref> همچنین به نظر می‌آید یکه در ابتدا میان پرداخت مالیات جزیه و [[طبقه اجتماعی]] رابطه‌ای بوده و پرداخت آن شخص را در طبقه پایین کشاورزان قرار می‌داده‌است و بنابراین پرداخت این مالیات حالت تحقیرآمیز داشته‌است.<ref name="PollTax">Heck, Paul L. «Poll Tax." Encyclopaedia of the Qurʾān.</ref> در واقع بخش انتهایی آیه ۲۹ [[سوره توبه]] «با خواری به دست خود جزیه دهند» به صورت تاریخی بگونه‌های مختلفی تعبیر شده و برخی از مفسرین متاخر روش‌های تحقیرآمیزی را در هنگام دریافت مالیات ذکر کرده‌اند. اما در زمان فتوحات و در اوایل اسلام که حکومت در قدرت بود و خطری آن را تهدید نمی‌کرد، فقها برخوردی انسانی تر داشته و بیشتر به بخش مالی و عملی دریافت مالیات اهمیت می‌دادند. در مورد اینکه معنی آیه ۲۹ سوره توبه برای اولین مخاطبانش چه بوده و به چه گروه افرادی اعمال می‌شده اختلاف نظر است، اما برداشت سنتی مسلمانان آن را به تمامی زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان اعمال می‌کرد.<ref>Bernard Lewis, Jews of Islam, p.15-16</ref><ref>به عنوان مثال به دانشنامه قران مقاله war، یا مقاله poll-tax رجوع کنید.</ref> در ابتدای فتوحات مالیات اکثراً از طریق اجناس یا برده پرداخت می‌شد، و نه از طریق پول.<ref>Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 67</ref>
 
به گفته مکدونالد، به علت سرعت فتح ایران مسلمانان اخذ مالیات‌های شخصی و زمین را به دست گرفتند. به عقیده مکدونالد مسلمانان احتمالاً مالیات‌ها را نیز اضافه کردند. مکدونالد به نقل قولی از یک کشیش در مصر رجوع می‌کند که می‌گوید مسلمانان در مصر مالیات را سه برابر کردند.<ref>James Macdonald, ''A Free Nation Deep in Debt: The Financial Roots of Democracy'', Princeton University Press, p. 63</ref> از طرف دیگر ادوارد لوتاک معتقد است که در زمان فتوحات، مالیات‌ها کاهش یافتند هر چند سامانه مالیات تبعیض‌آمیز بود چون فقط مالیات (کمتر از گذشته) را از غیرمسلمانان می‌گرفتند.<ref>Edward Luttwak, ''The grand strategy of the Byzantine Empire'', Harvard University Press, p. 201</ref> لاپیدوس می‌نویسد که با گذشت زمان مالیات‌ها فشار زیادی بر ساکنان شهرها وارد می‌کرد چنانچه مالیات کشاورزان حالت استعماری پیدا کرده و تا پنجاه درصد محصولشان می‌رسید.<ref name="Ira Marvin Lapidus pp. 34-38" /> به عقیده فرای اگر چه بلاذری و دیگران مقادیری برای مالیات شهرهای مختلف ذکر کرده‌است، اما میزان واقعی آن مشخص نیست و حداکثر اعتمادی که به این گزارش‌ها می‌توانیم به آن بکنیم تشخیص میزان نسبی آبادی و ثروت بخش‌های مختلف نسبت به همدیگر است.<ref>Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 66</ref>
 
== اعراب مسلمان و کتاب‌سوزی در ایران ==
سطر ۲۸۵ ⟵ ۲۸۷:
* [[پروانه پورشریعتی]] می‌نویسد:<ref>Decline and Fall of the Sasanian Empire: The Sasanian-Parthian Confederacy and the Arab Conquest of Iran, Parvaneh Pourshariati, [http://www.amazon.com/Decline-Fall-Sasanian-Empire-Sasanian-Parthian/dp/1845116453/ref=la_B001JPCF8A_1_1?ie=UTF8&qid=1345614832&sr=1-1 p. 453]</ref>
<blockquote>گفتمان ناسیونالیستی دانشوران ایرانی در دو نسل گذشته، که برخی از آن‌ها سرسختانه و گاه به صورت متخاصم، سهم ایران در تاریخ قرون وسطای [[خاور میانه]] را دست کم گرفته بودند، بخشی از دلیل این مسئله است که بررسی دانشورانه تاریخ ایران در این دوره مورد کم لطفی قرار بگیرد. در واقع به تلاش‌هایی که در راستای روشن نمودن ابعاد ایرانی در [[پایان تاریخ]] کهن خاور میانه صورت می‌گرفت کما بیش با دیده تردید نگریسته می‌شد. در این فضا کمتر پیش می‌آید که کسی بعدی از تاریخ ایران را به صورت مثبت نشان دهد بدون آنکه از سوی متعصبین میهن‌پرست مورد اتهام واقع نشود.</blockquote>
* در زمان ساسانیان ایرانیان پنج زبان مختلف داشتند: [[زبان پهلوی]]، [[دری]]، [[پارسی]]، [[خوزی]] و [[سریانی]]. از این میان دو [[زبان ایرانی]] نبودند؛ خوزی و سریانی. [[زبان رسمی]] حکومت و مذهب زرتشتی پارسی بود که زبان موبدان و محققان بود. زبان محاوره‌ای مردم عادی «دری» بود. در اواخر دوره ساسانیان، [[زبان دری]] و پارسی دو زبان یا لهجه متفاوت نبودند؛ بلکه دو فرم مختلف از یک زبان یکسان بودند که استفاده‌های متفاوتی داشتند. از میان زبان‌های رایج تنها پارسی بود که نوشته می‌شد؛ دری تنها محاوره‌ای بود. مهم‌ترین تأثیر قرن‌های اول پس از حمله اعراب گسترش قابل ملاحظه زبان محاوره‌ای دری بود. اگر چه احتمالاً در عراق جایگاهش را از دست داد اما در شرق بشدت گسترش یافت، زیرا توسط فاتحان مسلمان در آن منطقه‌ها تحمیل می‌شد. در واقع بخش بزرگی از لشکر «اعراب» در زمانی که به [[ماوراءالنهر]] رسیده بودند، را ایرانیان تشکیل می‌دادند<ref name="Lazard" /><ref name="Lapidus127" /> (حدود یک چهارم لشکر اعراب را در این زمان ایرانیان تشکیل می‌دادند<ref name="Daniel68" />). زبان دری به تدریج در این مناطق جایگزین زبان محلی آن‌ها شد. اما از آنجایی که دری نوشته نمی‌شد، در مناطق مختلف تغییرات و لهجه‌های مختلفی پیدا کرد. زبان عربی برای ایرانیان زبان فرهنگی بود، و جایگزین زبان دری نشد. بگفته لازارد، تأثیر حمله اعراب در ایران متحد شدن زبان محاوره‌ای آن‌ها در مناطق مختلف شد که نقشی مهم در ظهور فارسی جدید بازی کرد.<ref name="Lazard">G. Lazard, The Cambridge History of Iran, pp. 598-602</ref><ref name="Lapidus127">Ira Marvin Lapidus, A history of Islamic societies, p. 127</ref>
* [[ریچارد فرای]] می‌نویسد که در حالی که ایرانیان انرژی خود را صرف جنبه‌های مختلف فرهنگ کرده بودند، اعراب آن را به صورت یک جنبه‌ای صرف ادبیات کرده بودند. [[ریچارد فرای]] معتقد است که شکوفایی [[شعر فارسی]] در این سطح و اندازه بدون تأثیرپذیری از [[ادبیات عرب]] احتمالاً نمی‌توانست اتفاق بیفتد بگفته فرای لغت‌های غنی و قواعد شعر عرب، و استفاده ماهرانه آن‌ها از کلمات و تصویرنگاری مشوق خلاقیت در [[ادبیات فارسی]] بوده‌است. مقایسه سطح [[ادبیات فارسی میانه]] و جدید تفاوتی بسیار آشکار را نمایان می‌کند.<ref>Richard Frye, ''The Golden Age of Persia'', p. 168</ref>
 
سطر ۲۹۶ ⟵ ۲۹۸:
 
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}<references group="پانویس" />
 
== منابع ==