| پانویس =
}}
'''ژان باتیست پوکلن''' {{به فرانسوی|Jean-Baptiste Poquelin}} (زادهٔ ۱۵ ژانویه ۱۶۲۲-درگذشتهٔ ۱۷ فوریه ۱۶۷۳) که با نام '''مولیر''' {{به فرانسوی|Molière}} شناخته میشود. وی را همراه با [[کورنی]] و [[ژان راسین]] یکی از سه [[دراما|درامنویسِ]] برترِ [[قرن هفدهم]] در [[فرانسه]] و یکی از بزرگترین کمدینویسِ هاکمدینویسِها و [[هنرپیشه|هنرپیشه های]]های [[تئاتر]] در [[اروپا]] میدانند. شاید بتوان گفت که در زمینه [[کمدی]] نویسی پس از نویسندگان معروف [[یونان]] قدیم مانند [[اریستوفان]] و [[مناندر]] و کمدی سازهای روم قدیم از قبیل [[پلوتوس]] و [[پوبلیوس ترنتیوس آفر|ترنتیوس]] تا به امروز کسی به پای او نرسیده استنرسیدهاست.<ref>خسیس اثر مولیر ترجمه محمد علی جمالزاده</ref>
== زندگینامه ==
ده ساله بود که مادرش را از دست داد. ابتدا در مدرسه ای که بیشتر اختصاص به اعیان زادگان داشت درس میخواندمیخواند و سپس بعد از مدتی در نزد یک نفر از دوستان پدرش موسوم به [[پییر گاسندی]] کشیش معروف مشغول به تدریس بود. اصول وی مخالف افکار و عقاید [[دکارت]] و از پاره ای از جهات مشابه [[خیام]] بود. وی در این رشته به مقام لیسانسیه رسید.
پدرش اهل کسب و کار و تجارت بود و اسباب و اثاثیه خانه میفروختمیفروخت و چنانچه مرسوم آن زمان بود عنوان جنس فروش سلطنتی و "«پیشخدمت حضور" » شاهی را داشت. مولیر نیز در ابتدای جوانی نزد پدر خود به کار و کاسبی میپرداختمیپرداخت ولی عاقبت روزی فرا رسید که میان پدر و پسر جدایی افتاد و تا پایان عمر نزدیکی حاصل نگردید. وی همچنین علاوه بر شغل پدری دارای سمت "«پیشخدمت حضور"» پادشاه نیز بود.
مولیر جوان در ابتدا کمی در کار خود متردد و دودل بود و نمیدانستنمیدانست که آیا بهتر است شغل و پیشه پدر را دنبال کند یا به شغل [[قضاوت]] و [[وکالت]] بپردازد ولی سرانجام روزگار و تقدیر کار را بر او آسان نمود و با خانواده ای آشنا شد که کارشان بازیگری در [[تئاتر]] بود.بود؛ و در سن بیست و یک سالگی ورق برای او برگشت و تا آخر عمر در کار صحنه مشغول گشت. خانواده بژار ابتدا به طور دورهبهطور گردیدورهگردی مشغول اجرای نمایش بودند و مولیر به دختر آنها [[مادلن بژار]] {{به فرانسه|Madeleine Béjart}} بازیگر معروف علاقه مندعلاقهمند شد. وی به پدرش نامه ای نوشت که دیگر حاضر به ادامه پیشه پدری اش نیست و از وی مطالبه میراث مادری اش را کرد. از آن زمان رابطه با پدرش قطع شد و وی به خانواده بژار ملحق گردید. دسته خانواده بژار نامش "«دسته خانواده"» بود که بعد از الحاق مولیر به [[تئاتر شهیر]] {{به فرانسه|Illustre Théâtre}} تغییر نام داد.
پس از آنکه مولیر به دسته خانواده بژار ملحق گردید در پاریس مشغول به کار شد اما چندان موفقیتموفقیتآمیز آمیز نبود.نبود؛ بنابراین مولیر و همکارانش تصمیم گرفتند از پاریس بیرون رفته و راه غرب و جنوب [[فرانسه]] را پیش بگیرند. حدود سیزده سال مشغول این دوره گردی هادورهگردیها بود و در سن سی شش سالگی به پاریس برگشت.
در سال ۱۶۵۹ [[طنز]] [[زنزنهای های فضل فروشفضلفروش مضحک]] {{به فرانسه|Les Précieuses ridicules}} را نوشت و بسیار مشهور گردید و همین باعث شد که مشمول الطاف مخصوص [[لویی چهاردهم]] قرار بگیرد که در آن زمان پادشاهی بیست و یک ساله بود و نه سال بود که بر تخت سلطنت نشسته بود. این علاقه مسبب این شد که مولیر در آن جامعه بسته با آزادی بیشتر، به بیان انتقاد و مشکلات جامعه با زبان طنز بپردازد.
مولیر منتقدین بسیاری داشت. آنها به بهانه دفاع از مذهب کارشکنی هاییکارشکنیهایی در مسیر فعالیت او انجام دادند. آنها میگفتندمیگفتند که مولیر بی دینیبیدینی را به روی صحنه تئاتر آورده استآوردهاست. نمایشنامه [[مکتب زنان]] {{به فرانسه|Les Femmes Savantes}} در حقیقت بی عقتی و بی عصمتی است و [[تارتوف]] نمایشنامه ای است شیطانی و [[دون ژوان]] سراپا کفر است. به طوربهطور خلاصه منتقدین میگفتندمیگفتند که مولیر خناسی است که به لباس انسان در آمدهدرآمده. یکی از دوستان و دوستداران وی [[نیکولا بوالو|بوالو]] ی جوان بود که مقام وی را بالاتر از [[پیر کورنی|کورنی]] و حتی [[ژان راسین|راسین]] میدانستمیدانست و معتقد بود مولیر از هر کس دیگری بهتر توانسته طبیعت را بفهمد. حتی بعد از مرگ مولیر در محضر لویی چهاردهم در آنجایی که از بوالو پرسیده میشودمیشود که چه کسی بزرگترین شخص این عصر است وی در پاسخ میگویدمیگوید: مولیر
از علت تغییر نام وی از ژان باتیست پوکلن به مولیر اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما احتمال داده میشودمیشود که زمانی به عنوان پیشخدمت مخصوص در رکاب [[لویی سیزدهم]] پادشاه [[فرانسه]] در ایالت [[لانگداک]] مسافرت میکرد،میکرد، در دهکده ای به نام مولیر اولین بار با معشوقه خود مادلن بژار آشنا شد. به همین مناسبت و به یاد راز و نیازهای شبانه اسم آنجا را برای خود اختیار نمود<ref>پیش درآمدپیشدرآمد کتاب خسیس نوشته مولیر برگردان محمد علی جمالزاده</ref>
مولیر پس از شکست در زندگی زناشویی و بعد از موج بیرحمانه منتقدین به نگارش کار های سطحی روی آورد.<ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://mohamadrezateimouri.com/moliere/ | عنوان=مولیر و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید}}</ref><ref>[http://www.barandeh24.com/forum/showthread.php?t=2068](Moliere)</ref> ▼
وی پس از آنکه از بی مهری معشوقه اش مادلن رنج بسیار برد، سرانجام در سال ۱۶۲۲ میلادی با آرماند (دختر یا خواهر جوان مادلن) که بیست و یک سال از مولیر جوان تر بود ازدواج کرد. او بین سالهای ۱۶۲۲ تا ۱۶۷۳ در [[پاریس]] زندگی کرد. این دختر هم موجبات تلخکامی شوهر بیچاره خود را از هر جهت فراهم ساخت و کار به جایی کشید که بی وفایی او ورد زبان ها گردید. دشمنان مولیر که روز به روز زیادتر میشدند مدام بر بدخواهی و و سعادت و کینه توزی خود می افزودند و شهرت دادند که اساسا آرماند دختر معشوقه ی قبلی اش مادلن است، حتی برخی میگفتند که دختر خود مولیر است و در نزد لویی چهاردهم زبان به تعرض و پرخاش گشودند که چگونه پادشاه اجازه می دهد که چنین کسی در دربار راه داشته باشد. معروف است که پادشاه فرانسه به این سخنان بی اعتنا بود و حتی وقتی زن جوان مولیر اولین فرزندش را آورد لویی چهاردهم پدر خوانده نوزاد گردید. ▼
▲مولیر پس از شکست در زندگی زناشویی و بعد از موج بیرحمانه منتقدین به نگارش کار هایکارهای سطحی روی آورد.<ref>{{یادکرد وب | نشانی=https://mohamadrezateimouri.com/moliere/ | عنوان=مولیر و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید}}</ref><ref>[http://www.barandeh24.com/forum/showthread.php?t=2068](Moliere)</ref>
▲وی پس از آنکه از بی مهری معشوقه اش مادلن رنج بسیار برد، سرانجام در سال ۱۶۲۲ میلادی با آرماند (دختر یا خواهر جوان مادلن) که بیست و یک سال از مولیر جوان تر بود ازدواج کرد. او بین سالهای ۱۶۲۲ تا ۱۶۷۳ در [[پاریس]] زندگی کرد. این دختر هم موجبات تلخکامی شوهر بیچاره خود را از هر جهت فراهم ساخت و کار به جایی کشید که بی وفایی او ورد زبان هازبانها گردید. دشمنان مولیر که روز به روز زیادتر میشدندمیشدند مدام بر بدخواهی و و سعادت و کینه توزیکینهتوزی خود می افزودندمیافزودند و شهرت دادند که اساسااساساً آرماند دختر معشوقه یمعشوقهٔ قبلی اش مادلن است، حتی برخی میگفتندمیگفتند که دختر خود مولیر است و در نزد لویی چهاردهم زبان به تعرض و پرخاش گشودند که چگونه پادشاه اجازه می دهدمیدهد که چنین کسی در دربار راه داشته باشد. معروف است که پادشاه فرانسه به این سخنان بی اعتنا بود و حتی وقتی زن جوان مولیر اولین فرزندش را آورد لویی چهاردهم پدر خوانده نوزاد گردید.
== نظرات و انتقادات ==
با اینکه مولیر بسیاری از نمایشنامه هاینمایشنامههای خود را به شعر نوشته بود، خسیس را به نثر نوشت. به همین سبب هموطنانش که معتاد به نمایشنامه هاینمایشنامههای منظوم او بودند از تماشای خسیس در بادی امر لذتی نمیبردندنمیبردند. ایراد دیگری که به مولیر وارد میساختنداین بود که می گفتندمیگفتند که خسیس تقلیدی از نمایشنامه ینمایشنامهٔ [[آولولاریا]] {{به انگلیسی|Aulularia}}از آثار [[پلوتوس]] کمدی نویس مشهور رومی میباشدمیباشد.
[[روبینه]] {{به فرانسوی|Robinet}}در شعری به تمجید از وی پرداخته. [[لاهارپ]] {{به فرانسوی|Jean-François de La Harpe}} شاعر و منتقد فرانسوی در سال ۱۷۹۹ در این باره گفته استگفتهاست:{{نقل قول|خسیس از جمله نمایشنامه هاینمایشنامههای مولیر است که هم از حیث قصد و نیت نویسنده هم از لحاظ نتیجه حاصل گشته از تمام نمایشنامه هاینمایشنامههای وی خنده دار تر است. تنها عیب این نمایشنامه این است که پایان آن به صورت یک داستان و رمان ساختگی و قالبی در می آیدمیآید ولی از این عیب گذشته نمایشنامه ای بهتر از این در تصور نمیگنجدنمیگنجد.}}
[[ژان-ژاک روسو]] فیلسوف معروف در خصوص خسیس گفته استگفتهاست:{{نقل قول|البته عیب بزرگیست که انسان خسیس و رباخوار باشدولی از آن بدتر عیب پسری ست که مال پدرش را بدزدد و احترام لازم را در حق او مرعی ندارد و به صد زبان پدر خود را شماتت کند و وقتی پدرش خشمناک میشودمیشود و او را نفرین میکندمیکند به طوربهطور تمسخر و با لحن طنز و طعن بگوید که از الطاف و مراحم پدرانه بی نیازبینیاز است. آیا نمایشنامه ای که از چنین فرزندی مدح و ثنا نماید در حقیقت مدرسه ای برای بد اخلاقیبداخلاقی نیست؟}}
[[گوته]] حکیم و شاعر [[آلمان|آلمانی]] در سال ۱۸۲۵ در تمجید و ستایش از خسیس گفته استگفتهاست: {{نقل قول|نمایشنامه خسیس که نشان میدهدمیدهد خست، علاقه و محبت را بین پدر و فرزند از بین میبرد،میبرد، عظمتی فوق العادهفوقالعاده و در واقع بی نهایتبینهایت جنبه [[تراژدی]] دارد.}}
[[نیکولا بوالو|بوالو]] نقاد ادبی فرانسوی به تماشای مکرر خسیس رفت و نوشته اندنوشتهاند که روزی [[ژان راسین|راسین]] به وی گفته استگفتهاست که اخیرااخیراً شما را در تئاتر مولیر دیدم و تنها کسی بودید که میخندیدیدمیخندیدید. بوالو که دریافت راسین باز در صدد نیش و کنایه به مولیر است در جواب گفت: {{نقل قول|من شما را با فهم تر از آن میدانممیدانم که شما هم نخندیده باشد ولو لااقل خنده باطنی باشد.}}
[[جان روستان]] {{به فرانسوی|Jean Rostand}} فیلسوف معاصر در اینباره چنین گفته استگفتهاست: {{نقل قول|در زمینه معنویات در میان آثاری که باقی می ماندمیماند بعضی از آنها زنده و پر مغز هستند در صورتی که برخی دیگر به صورت [[فسیل]] هایهای زیبایی در می آیندمیآیند که تنها مظهر عهد و دوره مخصوص خود میباشندمیباشند ولی دیگر جان و روان ندارند. تئاتر مولیر از سنخ این آثار است که قرن هاقرنها باقی مانده و قرنها باقی خواهد ماند. خوشبخت ملتیست که چنین نویسندگان و هنرمندانی را بپروراند. <ref>پیش درآمدپیشدرآمد کتاب خسیس نوشته مولیر به قلم محمد علی جمالزاده</ref>}}
== مرگ ==
[[پرونده:Perelachaise-Moliere-p1000403.jpg|بندانگشتی|چپ|190px|یادبود مولیر - گورستان پرلاشز]]
در شب هفدهم فوریه سال ۱۶۷۳ در حالی که خود نقش «ارگان»<ref>[http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=284933] (تبیان)</ref> در نمایش ''[[بیمار خیالی]]'' را برعهده داشت، در حین اجرا دچار تشنج و ضعف شدیدی گردید، اما نمیخواستنمیخواست نمایش را ناتمام بگذارد. وقتی نمایش به پایان رسید او را به منزلش بردند و سرفه شدیدی بر او عارض گردید و یکی از رگهایش قطع شد و سه ربع بعد در سن ۵۱ سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت. کشیش از حاضر شدن به بستر بازیگر سست عقیده ای که تارتوف را نوشته امتناع کرد و [[کلیسا]] از خاکسپاری او در [[گورستان]] رسمی شهر جلوگیری کرد. سرانجام همسرش به لویی چهاردهم توسل جست تا پادشاه از رئیس روحانیان یعنی اسقف پاریس تقاضا کرد که اجازه بدهند.
اجازه صادر گردید، مشروط به اینکه مراسم تدفین در ساعتهای روز نباشد و هیچ تشریفاتی برگزار نشود .نشود؛ بنابراین در حین خاکسپاریاش به صدا درآوردن [[ناقوس کلیسا]]ها و زمزمه دعاهای حاضران ممنوع گردید. در روز بیست و یکم فوریه ۱۶۷۳ او را در قبرستان «سنت ژوزف» دفن کردند، در جایی که کودکانی را دفن میکردندمیکردند که غسل تعمید نشده بودند.<ref>[http://www.aftab.ir/lifestyle/view/145191] (سایت آفتاب)</ref> در سال ۱۷۹۲ باقیمانده خاکش به موزه تاریخی فرانسه آورده شد و در سال ۱۸۱۷ در پاریس به [[گورستان پرلاشز]] منتقل شده و در کنار [[ژان دو لا فونتن|ژان دو لافونتن]] دفن شد.<ref>[http://www.pwoiran.com/Moolier.htm](pwoiran)</ref>
سیصد سال بعد مولفمؤلف کتاب تاریخ ادبیات جهان در حق مولیر مینویسدمینویسد: فرانسوی هافرانسویها باید آنچه به مولیر مدیونند در میزان سنجش بگذارند تا وزن آن مشخص گردد. دین آنها عبارت است از یک افتخار و مباهات دنیایی. از برکت وجود مولیر شجاع و بی پروا و در پرتو کمک هاییکمکهایی که لویی چهاردهم پادشاه مظفر و پیروز بدو نمو همچنان که اهرام در صحراهای پرگرد و خاک مصر و بنای [[پارتنون]]بر فراز تپه یتپهٔ شهر آتن بر پا ایستاده، کاخ کمدی نیز در کشور فرانسه زندگی و استقرار جاوید یافته استیافتهاست.<ref>تاریخ ادبی جهان نوشته رابرت لوئنتت {{به آلمانی|Literaturgeschichte der Welt Robert Lavalette}} </ref>
[[آناتول فرانس]] دربارهٔ او مینویسد: مولیر لحظهای کوتاه از وجدان آگاه بشریت بود که ۳۵۰ سال پیش همچون جرقهای در جو تاریک فرهنگی اروپا درخشید.{{مدرک}}
|