۱
ویرایش
== خلاصه نمایش نامه ==
تراژدی تیتوس آندرونیکوس پس از گذر مدنی کوتاه از مرگ امپراتور روم آغاز میشود، جای که دو پسر او ساتورنینوس (پسر بزرگتر و جانشین واقعی امپراتور) و باسیانوس برای نمایندگان و مردم در جایگاه تریبون [[کاپیتول (ابهامزدایی)|عمارت پارلمان]] به جهت جانشینی پس از امپراتور در حال سخنرانی هستند. در این هنگام مارکوس آندرونیکوس اعلام میکند که گزینه محبوب [[امپراتوری روم]] از سوی مردم برادرش، تیتوس، است. مارکوس در این باره میگوید: ''مردم همصدا تیتوس را به عنوان امپراتوری برگزیدند چون هیچکس از لحاظ لیاقت ، شجاعت و شهامت در روم از او بالاتر نیست، او از طرف سنا، از نبردهای طولانی که بر ضد [[گوتها]] داشته، بر آنان پیروز شده و اکنون به روم بازگشته است.''{{سخ}}
سپس یکی از سروانهای رومی اعلام میکند که طی مراسم [[تریومف]]، تیتوسِ پیروز وارد صحنه میشود. همچنین به همراه تیتوس چند زندانی نیز وارد صحنه میشوند؛ تامورا شهبانو گوتها و همچنین هارون (معشوقه تامورا که با او رابطه جنسی دارد ولی کسی از این رابطه اطلاع ندارد) و سه پسر تامورا. علیرغم استدعای تامورا برای بخشیدن او و پسرانش، تیتوس پسر بزرگ تامورا به نام آلاربوس را به خونخواهی از کشتهشدن پسرش در جنگ با گوتهادر [[قربانگاه]] با پافشاری لوسیوس جوان [[هبه (قربانی)|هبه]] میکند. به همین دلیل، تامورا و دو پسرش، دیمیتریوس و کایرون، با خود پیمان میبندند که انتقام این عمل را از تیتوس بگیرند. در خلال این ماجرا تیتوس از پذیرفتن پیشنهاد تاج و تخت امتناع میورزد و از انتخاب ساتورنینوس به عنوان جانشین اصلی حمایت میکند. سپس ساتورنینوس پس از سپاسگزاری از تیتوس به دلیل حمایت از او برای رسیدن به [[پادشاهی روم]]، به او اعلام میکند که مایل است با دخترش، لاوینیا، ازدواج کند. تیتوس هم موافقت میکند، حال آنکه لاوینیا [[نامزدی|نامزد]] باسیانوس، برادر کوچکتر ساتورنینوس است. باسیانوس در این امر که لاوینیا نامزد اوست پافشاری میکند و پسران تیتوس (و البته برادرش، مارکوس) به پدرشان گوشزد میکنند که بر پایه [[حقوق روم]] لاوینیا حق باسیانوس است و هیچکسی طبق این قوانین نمیتواند حق کسی را از صاحب آن بستاند. اما تیتوس گمان میبرد که پسرانش قصد [[خیانت]] به او و پادشاه جدید روم را دارند. در این خلال مارکوس آندرونیکوس به همراه باسیانوس و لاوینیا از اتاق خارج میشوند و تیتوس تلاش میکند که مانع بیرون رفتن آنها شود که پسرش موتیوس مانع از این کار میشود. تیتوس با عتاب بر پسرش او را شرور مینامد و سپس او را
پس از مدتی هارون در خلال یکی از شکارهای سلطنتی با معشوقه خود تامورا که اکنون ملکهٔ روم است، تنها شده بود که به ناگاه باسیانوس و همسرش لاوینیا آنها را میبینند و پس از گفتگوی کوتاه مابینشان، به تامورا میگویند که خیانت او را به گوش پادشاه خواهند رساند. با این وجود هارون، دیمیتریوس و کایرون (پسران تامورا) را به کشتن باسیانوس ترغیب میکند. آنها پس از کشتن باسیانوس جسدش را به درون گودالی پرتاب میکنند. سپس آنها به زور لاوینیا را به اعماق جنگل میبرند و پس از [[تجاوز جنسی|تجاوز]] به او، برای آنکه ماجرا در جای درز نکند زبان و دو دست لاوینیا را قطع میکنند. سپس هارون با طراحی یک دسیسه و جعل سند اعلام میکند که کینتوس و مارتیوس (پسران تایتوس) باسیانوس را کشتهاند. ساتورنینوس پس از وحشت از کشته شدن برادرش حکم به دستگیری پسران تیتوس میدهد و دستور میهد که آنها را در خفا [[اعدام]] کنند.{{سخ}}
پس از چند روز مارکوس بدن مثله شده و
پس از مدتی لاوینیا، هویت مهاجمان به خود را با عصا بر روی خاک مینویسد. در این خلال هارون که طی رابطه جنسی با معشوقهاش، تامورا (زن پادشاه)، صاحب فرزندی دورگه (سیاه و سفید) شده بود برای در امان ماندن از خشم اجتناب ناپذیر پادشاه تصمیم میگیرد که برای مخفی ماندن این تولد نامشروع، پرستار و قابله را بکشد و بچه را از شهر بیرون ببرد. در حین فرار از روم در بیرون از شهر هارون، توسط ارتش لوسیوس که قصد حمله به روم را داشتند به همراه کودک دستگیر میشوند. لوسیوس فرمان میدهد که هارون و بچه را بکشند اما هارون در قبال شرح تمام نقشهها و دسیسههایش سعی میکند که جان کودکش را نجات دهد.
|
ویرایش