بعد از مرگ [[شاهزاده مصطفی]] و [[شاهزاده جهانگیر]] در سال ۱۵۵۳ میلادی (۹۶۱ ه ق)، تنها دو پسر به نامهای بایزید و سلیم از سلیمان یکم باقیماندند. رجال دربار، بایزید پسر کوچکتر سلطان را به سلیم ترجیح میدادند که این امر نیز بخاطر اقتدار و نفوذ فراوان خرم سلطان و رستم پاشا بود که تماما از خرم سلطان تبعیت میکرد و بخاطر همین خرم سلطان قدرتمندترین شخص حکومت بود و کسی نبود که از خرم سلطان اطاعت نکند و از طرفی سلیم بیشتر مورد توجه و اعتماد سلطان بود، به همین جهت برای رسیدن به ولیعهدی رقابت سختی بین دو برادر درگرفت. اطرافیان بایزید با نالایق نشان دادن سلیم، ذهن او را نسبت به برادرش آشفته کردند و همین فتنهها او را وادار به مخالفت علنی نسبت به برادرش کرد. سلیم نیز دشمنی و مخالفت بایزید نسبت به خود را به اطلاع سلیمان رساند. بایزید که با مرگ مادرش [[خرم سلطان]] در سال ۱۵۵۸ میلادی (۲۶ جمادیالاول ۹۶۵ ه ق) نیرومندترین و پرنفوذترین پشتیبان خود را از دست داده بود،بود و به همین خاطر سلیم کاری کرد که رجال دربار و افراد دیوان و وزیران که تماما زیر سایه قدرت خرم سلطان بودن بعد از مرگ مادر از شاهزاده بایزید حمایت نکنند، و بعد شاهزاده بایزید توسط سلیمان از حکومت [[کوتاهیه]] برکنار و به حکومت [[آماسیه]] منصوب شد. احتمالاً هدف از این برکناری دور کردن بایزید از صحنهٔ سیاست به علت محبوبیت بیشتر بایزید در منطقهٔ آناتولی بین طبقات لشکری و کشوری نسبت به سلیم بود. بایزید این برکناری را اهانت به خود میدانست و حاضر به قبول امر پدر و ترک کوتاهیه نشد و همین امر سلیمان را خشمگین کرد.<ref>{{پک|اشراقی|۱۳۵۵|ف=در حاشیه پناهندگی بایزید شاهزاده عثمانی به دربار شاه طهماسب|ص=۱۰}}</ref> بحرانهای اقتصادی ناشی از دربار پرخرج سلطان سلیمان و فشار عمال دولتی، نارضایتی عمیقی را بین مردم آناتولی پدید آورده بود. ناخشنودی، بخصوص از سال ۱۵۴۰ میلادی (۹۴۶ ه ق) به بعد بیشتر شد و این امر سبب گردید تا مردم آناتولی متوجه بایزید شوند و علیه قدرت مرکزی از وی حمایت نمایند. بایزید در مدتی که در آناتولی به سر برده بود، توانسته بود موقع خود را مستحکم نماید و طرفدارانی در شهرهای مختلف برای خود پیدا کند و به این ترتیب برای کسب قدرت و رسیدن به سلطنت و برای دفاع از خود سپاه منظمی ترتیب دهد. سلطان سلیمان از عصیان پسر سخت عصبانی بود و دستور داد سپاه بزرگی به فرماندهی پسرش سلیم برای دفع وی اعزام گردد. سلیمان در فرمان خود افرادی را که از قشون سلیم کشته شوند، «شهید» و کسانی را که از جانب بایزید به قتل برسند، «اشقیا» قلمداد نمود، سلیمان در ضمن، فتواهایی در مورد قتل بایزید و اطرافیان وی از پیشوایان مذهبی دریافت نموده بود.<ref>{{پک|میرجعفری|۱۳۵۲|ف=پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران (۹۶۹ - ۹۶۶ ه ق = ۱۵۶۲ - ۱۵۵۹ میلادی) (با استفاده از منابع مورخین عثمانی و ایرانی)|ص=۱۷}}</ref>