ماما (فیلم ۲۰۱۳): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۲:
دخترها ۵ سال در این خانه باهم زندگی می‌کنند و بعد عمویشان (لوکاس) آن‌ها را پیدا کرده و تصمیم می‌گیرد سرپرستیشان را به عهده بگیرد. اما همسر او (آنابل) با این کار مخالف است. لوکاس از راه نقاشی و آنابل از راه نوازندگی در یک گروه راک امرار معاش می‌کنند و دادگاه (که بین لوکاس و خالهٔ مادر بچه‌ها - جین - است) می‌خواهد تا سرپرستی کودکان را به جین بسپارد، اما در همین بین دکتر جرالد (روانشناسی که می‌خواهد روی دخترها مطالعه کند) به کمک لوکاس میاید و خانه‌ای را در اختیار او قرار می‌دهد تا با همسرش و دخترها به آنجا نقل مکان کنند.
 
دخترها رفتار عجیبی دارند و مدام از وجود شخصی به نام ''ماما'' (خاویربوتت)حرف می‌زنند. دکتر معتقد است ماما یک نگهبان خیالیست که دخترها برای محافظت از خودشان تصور کرده‌اند اما در واقع ماما نام یک زن جوان است که در اواسط قرن ۱۸ از مرکز اختلالات روانی گریخته و فرزند شیرخواره اش را نیز می رباید او در جنگل تحت تعقیب عده ای قرار می گیرد و با گریختن به آبشاری عظیم می رسد و ناچار به پرش می شود اینکار موجب مرگ او و فرزندش می شود و پس از مرگ روح او به دنبال فرزندش است که پس از ضربه سهمگین به روی شاخه ای از سنگ های ابشار رها شده است او در این بین به ویکتوریا و لیلی برخورد می کند و با کشتن جفری که قصد کشتن آنها را داشت همراه با کودکان ۵ سال در این خانه زندگی می کند . لیلی دختر کوچکتر که خاطرات کمتری از گذشته خود به یاد دارد به روح وابسته شده و او را ماما می نامد و ماما هم به عشق کودکان در تمام مکان ها همراه آنهاست و به نوعی قصد محافظت از آنها را دارد در شبی که لوکاس عموی کودکان قصد خروج از اتاق دختر ها را دارد با ماما برخورد کرده و ماما او را از بالای پله ها به پایین سقوط کرده و دچار نوعی کما می شود در این مدت آنابل مجبور است با کودکان در خانه تنها باشد در این بین دکتر جرالد جسد کودک را یافته و خودش نیز توسط ماما کشته می شود ویکتوریا به آنابل علاقه مند شده و از ماما وحشت دارد اما لیلی از آنابل تنفر دارد و همچنان به ماما علاقه مند است در شبی که ماما قصد بردن کودکان را دارد آنابل جسد کودکش را به او می دهد و ناگهان زات انسانی ماما خود را نشان می دهد که که گمان می کند فرزندش زنده است با دیدن جسد نوزاد ناگهان به شکل روح در می آید و دوباره به سمت کودکان می آید و آنها را با خود می برد در این لحظه ویکتوریا که به آنابل علاقه مند شده از رفتن همراه ماما سر باز می زند و ماما هم او را رها می کند اما لیلی همراه ماما می رود و جسم آنها به صد ها پروانه سیاه تبدیل می شود و لحظه پایانی خواهیم دید که لوکاس آنابل و ویکتوریا یکدیگر را در آغوش گرفته و پروانه ای که در حال گرفتن رنگ است که نشان دهنده تغییر ذات ماما است بر روی دست ویکتوریا می نشیند.
دخترها رفتار عجیبی دارند و مدام از وجود شخصی به نام ''ماما'' (خاویربوتت)حرف می‌زنند. دکتر معتقد است ماما یک نگهبان خیالیست که دخترها برای محافظت از خودشان تصور کرده‌اند اما در واقع...
 
== منابع ==