علی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسیشده] | [نسخهٔ بررسیشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
اصلاح |
برچسب: خنثیسازی |
||
خط ۳:
{{جعبه اطلاعات علی}}
{{علی بن ابیطالب|expanded=all}}
'''علی بن ابیطالب''' (به [[زبان عربی|عربی]]: علیّ بن أبی طالب؛ زادهٔ [[۱۳ رجب]] ۳۰ [[عامالفیل]] برابر با ۲۳ قبل از [[هجرت محمد|هجرت]] – درگذشتهٔ [[۲۱ رمضان]] [[۴۰ (قمری)|۴۰]] قمری) [[امامت|امام]] اول تمامی شاخههای مذهب [[شیعه]]، خلیفهٔ چهارم از [[خلفای راشدین]] [[سنی|اهل سنت]]، و پسرعمو و داماد [[محمد]] است.<ref
در کودکی به دلیل بدهکار شدن پدرش، [[محمد]] سرپرستی او را بر عهده گرفت. پس از دعوت محمد، علی در سن حدوداً ۹ تا ۱۱ سالگی از [[فهرست نخستین مسلمانان|اولین ایمانآورندگان به اسلام]] گشت؛<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
مسئلهٔ حق وی در [[جانشینی محمد|خلافت پس از محمد]] منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد.<ref
پس از کشتهشدن [[عثمان بن عفان|عثمان]]، او بهعنوان [[خلفای راشدین|چهارمین خلیفهٔ مسلمانان]] برگزیده شد. دوران خلافت وی با نخستین [[شورشها در زمان خلافت علی|جنگهای داخلی میان مسلمانان]] و شورشهایی نظیر شورش ایرانیان همزمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری [[عایشه]]، [[طلحه]]، و [[زبیر بن عوام|زبیر]] در مکه که خواهان برگزاری شورا برای تعیین خلافت بودند و گروهی دیگر به رهبری [[معاویه پسر ابیسفیان|معاویه]] در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در [[جنگ جمل|جمل]] گروه اول را شکست داد؛ اما سرانجام [[نبرد صفین|جنگ صفین]] با معاویه به لحاظ نظامی بینتیجه بود و در نتیجه [[حکمیت]] به لحاظ سیاسی بر ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری با [[خوارج]] که قبول حکمیت توسط علی را [[بدعت]] میدانستند و بر او شوریدند، در [[نبرد نهروان|نهروان]] جنگید و آنان را شکست داد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
علیرغم تأثیر اختلافهای مذهبی در تاریخنگاری مسلمانان، منابع توافق دارند که علی شخصیتی عمیقاً مذهبی و سرسپرده به اسلام و حکومت عادلانه مطابق با [[قرآن]] و [[سنت (دین)|سنت]] بود. وی سختگیرانه وظایف مذهبی را مراعات میکرد و از متاع دنیوی دوری میجست. برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطافپذیری سیاسی میدانند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
== تاریخنگاری ==
{{اصلی|تاریخنگاری دوران اولیه اسلام}}
دربارهٔ زندگانی علی گزارشهای فراوانی در متون تاریخی آمدهاست؛ چنانکه مورخان اسلامی پس از محمد، بیشترین حجم مطلب را به زندگی او اختصاص دادهاند.<ref
منابع تاریخی دست اول در خصوص زندگی علی [[قرآن]]، [[حدیث]] و همچنین نوشتههای [[تاریخنگاری اسلامی|تاریخنگاری اولیهٔ مسلمانان]] است. منابع دست دوم شامل کتابهای تاریخی نوشتهشده توسط مسلمانان سنی و شیعه و نیز [[مسیحیان عرب]] و [[هندوها]]ی ساکن در [[خاورمیانه]] و [[آسیا]] و شمار اندکی از تاریخنگاران نوین غربی است. هرچند بسیاری از منابع اولیهٔ اسلامی تا حدی نسبت به علی رنگ تعصب — در برخی موارد مثبت و در برخی موارد منفی — به خود گرفتهاست.<ref
دانشمندان غربی پیشین، غالباً به روایات و گزارشهای گرد آمده در دورههای بعد از اسلام متمایل بودند که شیعه و سنی با توجه به مواضع مذهبیشان بیشتر به روایت آنها علاقه داشتهاند. برخی محققان بر این باورند که این روایات ساختگی هستند. این دیدگاه سبب شده که بسیاری از روایات قطعی نیز به علت متواتر بودنشان در دورههای بعد از اسلام، جعلی تلقی شوند. [[لئون کائتانی]] گزارشهای تاریخی منسوب به [[ابنعباس]] و [[عایشه]] را عمدتاً ساختگی میپندارد؛ در حالی که روایات بدون سند گزارششده توسط تاریخنویسان اولیه مانند [[ابن اسحاق]] را معتبر میداند. [[ویلفرد مادلونگ]] این دیدگاه را که تنها روایتشدن در «منابع اولیه» را ملاک درستی روایات بدانیم و بخش اعظمی از روایات را به بهانهٔ اینکه بعدها توسط شیعه و سنی نقل شدهاند جعلی تلقی کنیم، رد کردهاست. به گفتهٔ وی، این دیدگاه کائتانی بیاساس است. مادلونگ و برخی از مورخان، روایات نقلشده در دورههای بعد را به خودی خود رد نمیکنند؛ بلکه ملاک آنها برای درستی این روایات، سازگار بودن آنها با دیگر حوادث روایت شدهاست.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|ص=xi, 19 and 20|زبان=en}}</ref>
خط ۲۴:
== تولد و دودمان ==
بر طبق منابع تاریخی قدیمیتر، علی در روز سیزدهم [[رجب]] و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد شد. پدر وی [[ابوطالب]]، [[شیخ|رئیس]] قبیله [[بنی هاشم]]،<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
=== اختصاص تولد در کعبه ===
بسیاری از منابع، بخصوص منابع شیعه، چنین نوشتهاند که وی تنها کسی است که در خانهٔ [[کعبه]] به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی شد. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت.<ref
{{شجرنامه اطرافیان محمد}}
خط ۳۳:
=== در مکه ===
==== کودکی ====
زمانی که علی ۶ ساله بود، پدرش، ابوطالب که ریاست بنیهاشم را بر عهده داشت، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عائلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانهٔ محمد، تحت نظر او قرار گرفت.<ref>{{پک|Veccia
==== اسلامآوردن ====
[[پرونده: Levha (panel) in honor of Imam 'Ali.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|حدیثی که پس از شجاعت و جنگآوری علی در [[جنگ احد]] به [[محمد]] نسبت داده میشود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی همچون علی و هیچ شمشیری همچون [[ذوالفقار]] نیست».]]
هنگامی که محمد اعلام دریافت [[وحی]] الهی نمود، علی که در آن زمان ۱۰ ساله بود به او ایمان آورد و مسلمان شد.<ref
به گفتهٔ مورخانی چون ابن اسحاق<ref>{{پک|Watt|1953|ک=Muhammad at Mecca|زبان=en|ص=86}}</ref> و [[ابن حزم]]<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
به گفتهٔ لئورا وچا ولیری علی جزء اولین ایمانآورندگان بود، چه نفر دوم (پس از خدیجه) چه نفر سوم (پس از خدیجه و ابوبکر) که مورد جدال شیعه و سنی است.<ref>{{پک|Veccia
==== از اسلامآوردن تا هجرت ====
دعوت محمد به اسلام در مکه ۱۳ سال به طول انجامید که از این ۱۳ سال، ۳ سال بهطور مخفیانه بود. در پایان این ۳ سال و در ابتدای دعوت علنی، محمد ۴۰ تن از خویشان و بستگان خود از [[بنیهاشم]] را به میهمانی دعوت کرد. مطابق با روایت [[تاریخ طبری]]، [[عزالدین بن اثیر]] و [[ابوالفداء]]، محمد در این میهمانی از خویشانش پرسید چه کسی حاضر است او را در این کار یاری کند و اعلام کرد هر کس او را یاری کند، برادر، وصی و جانشین او خواهد بود. اما هیچیک از بستگانش پاسخ مثبت نداد مگر علی. پیامبر در پاسخ به علی سکوت کرد و برای بار دوم و سوم این درخواست را تکرار نمود که باز تنها علی پاسخ مثبت داد. پس از بار سوم، پیامبر علی را برادر، وصی و جانشین خود خواند در حالی که در آن زمان، علی نوجوانی ۱۳ یا ۱۴ ساله بیش نبود و این کار پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابیطالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت.<ref>{{پک|Momen|1985|ک=Introduction to Shi‘i Islam|ص=12|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Tabatabaei|1979|ک=Shi'ite Islam|ص=39|زبان=en}}</ref> بدین ترتیب، پیامبر وی را «برادر و وصی و جانشین خود» نامید.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
در این دوران (۶۱۰ تا ۶۲۲ میلادی) که محمد نخستین وحیهای خود را دریافت میکرد، علی به همراه زید بن حارثه، پسرخواندهٔ محمد؛ ابوبکر، از بزرگان قبیله قریش؛ و خدیجه از یاران وفادار محمد بودند. او کمک کرد که هستهٔ اولین جامعهٔ اسلامی شکل بگیرد. در این سالها، وی بیشتر وقت خود را صرف تأمین مایحتاج مؤمنان در مکه بهخصوص فقرایشان از طریق تقسیم دارایی خود میانشان و کمک در امور روزمرهٔ آنها میکرد.<ref
==== مهاجرت به مدینه ====
منابع شیعی و سنی تصدیق میکنند که حوادث رخداده در سال ۶۲۲ میلادی، مهمترین بخش از زندگی محمد را تشکیل میدهد. محمد که میدانست دشمنانش در حال کشیدن نقشه برای قتل وی بودند، از علی خواست که به جای وی در بسترش بخوابد.<ref
=== در مدینه ===
==== ازدواج با فاطمه ====
{{اصلی|زندگی زناشویی فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب}}
مدت کمی پس از رفتن علی به مدینه، محمد به علی گفت که خداوند به وی فرمان دادهاست که دخترش، [[فاطمه زهرا|فاطمه]]، را به ازدواج وی درآورد. با اینکه [[چندهمسری]] مجاز بود، علی در زمان حیات فاطمه، با زن دیگری ازدواج نکرد.<ref>{{پک|Veccia
==== مأموریتهای مهم ====
علی در این دوران از سوی محمد، چندین مأموریت مهم را عهدهدار شد. محمد وی را بهعنوان یکی از کاتبان متن قرآن منصوب کرد. نقش علی در تدوین نسخهٔ مکتوب قرآن، یکی از مهمترین مشارکتهای وی در اسلام محسوب میگردد.<ref
==== در جنگها ====
[[پرونده:Combat between Ali ibn Abi Talib and Amr Ben Wad near Medina.JPG|انگشتی|300px|نقاشی تخیلی از نبرد تن به تن مابین علی بن ابیطالب (سمت چپ) و [[عمرو بن عبدود]] (سمت راست) در [[جنگ خندق]]]]
علی به جز [[جنگ تبوک]]<ref
==== فتح مکه ====
{{اصلی|فتح مکه}}
در سال ۶۳۰ میلادی مردم مکه تسلیم شدند و محمد مکه را فتح کرد. وی از علی خواست تا ضمانت کند که این پیروزی بدون خونریزی خواهد بود چرا که محمد مسلمانان فاتح را از انتقامگیری از مکیان مغلوب منع کرده بود. محمد به وی دستور داد تا کعبه را از بتهای [[دوران جاهلیت]] پاک کند.<ref
==== غدیر خم ====
خط ۷۲:
{{شیعه}}
[[پرونده:Investiture of Ali Edinburgh codex.jpg|انگشتی|راست|225px|نقاشی انتصاب علی توسط محمد در غدیر خم، کتاب ''[[آثار الباقیه عن القرون الخالیه]]'' [[ابوریحان بیرونی]]، ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۸ میلادی]]
هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی بازمیگشت، خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شدهاست. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را بهعنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی میدهد) باید او را نیز بهعنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و نیز اظهار خواستهاش که علی بهعنوان پسرعمو و فرزندخواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیاش پس از مرگ شود.<ref
== از درگذشت محمد تا خلافت ==
=== جانشینی محمد ===
{{نوشتار اصلی|جانشینی محمد|سقیفه}}
پس از درگذشت محمد، در حالی که علی، [[عباس]] و دو پسرش، فضل و قثم، و دو بردهٔ آزادشدهٔ پیامبر، زید و شغران،<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=23}}</ref> به همراه [[طلحه]] و [[زبیر]] و جمعی از [[صحابه|صحابهٔ]] محمد، مشغول خاکسپاریاش بودند،<ref>{{پک|Veccia
این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران [[ابوبکر]] و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی انتخاب شدهاست و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.<ref>{{پک|Holt|Lambton|Lewis|1977|ک=Cambridge History of
هنگامی که این افراد که از اولین مخالفان ابوبکر بودند بهتدریج ابوبکر را به رسمیت شناختند، علی تا شش ماه از بیعت با ابوبکر سر باز زد.<ref>{{پک|Veccia
به گفتهٔ مادلونگ، علی به خاطر خویشاوندی نزدیک و ارتباط صمیمی با محمد، و نیز به خاطر دانش فراوان از اسلام از ابتدا و شایستگی در به خدمت گرفتن احکام آن، شخصاً بهشدت معتقد بود که بهترین شخص برای جانشینی محمد است. خط مشیهایی که توسط ابوبکر و عمر پایهریزی شده بود، از دیدگاه علی بیمورد تلقی میشد. او به ابوبکر گفته بود که علت تأخیر در بیعت وفاداریش با ابوبکر بهعنوان خلیفهٔ مسلمانان، اعتقاد به ارجحیت تعلق این عنوان به خودش بودهاست. او این عقیده را هنگامی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت میکرد نیز ترک نکرد. او که معتقد بود جانشین بر حق محمد است، هنگامی که مطمئن شد همه از او روی گرداندهاند، برای حفظ وحدت اسلام با ابوبکر بیعت نمود. اگر جامعهٔ مسلمانان یا بخش کوچکی از آنان، به او اقبال پیدا میکردند، وی دیگر خلافت را تنها «حق» خود نمیدانست، بلکه آن را «وظیفهٔ» خود قلمداد میکرد.<ref
در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران [[تاریخ اسلام]] عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفتهاند یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شدهاند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شدهاست [[ویلفرد مادلونگ]] میباشد.<ref>{{پک|Lewinstein|2001|ک=Reveiw of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=326}}</ref> ویلفرد مادلونگ در [[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]] اصلیترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی میداند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایستهترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه میدانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت میکرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را میستود و تخریب شخصیت آنها را نکوهش میکرد.<ref>{{پک|Madelung|1986|ف=S̲h̲īʿa|ک=EI2|زبان=en}}</ref> مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیدهاست و اینکه انصار از خلیفهشدن علی حمایت میکردند، ابوبکر میدانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی میانجامد و به همین دلیل به شکل حسابشدهای جریانهای سیاسی را برای خلیفهشدن خودش هدایت کرد.<ref>{{پک|Newman|1999|ف=Review of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=403–5}}</ref> از طرف دیگر [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید میداند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریشسفیدان انتخاب میکردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با حدیثسازی یا تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای میفشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.<ref>{{پک|Veccia
ویلفرد مادلونگ مینویسد، علی نمیتوانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفهشدن پس از عمر بوده باشد. زیرا [[قریش]] از جمعشدن پیامبری و [[خلافت]] در یک قبیله حمایت نمیکردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورتگرفته توسط ابوبکر و عمر» در [[سقیفه بنیساعده]] نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت میگیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا میتوانست باشد که توسط عمر پایهریزی شده بود. [[ابنعباس]] روایت میکند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایستهترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابنعباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال میکند، عمر در پاسخ به وی میگوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنیهاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنیساعده اشاره میکند. در این اشاره، عمر به عقیدهاش دربارهٔ تشکیل شورا بهعنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح مینماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمیتوانست در انحصار قبیلهای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=68}}</ref>
خط ۹۱:
=== خلافت ابوبکر ===
{{گاهشمار زندگی علی بن ابیطالب}}
علی در این دوران زندگی منزوی ای در پیش گرفت و عمدتاً به فعالیتهای مذهبی مشغول بود. او خود را وقف مطالعه و آموزش قرآن کرد.<ref
علی با وجود این که در زمان زندگانی محمد تقریباً در تمام حوادث اسلام شرکت داشت،<ref name="Donzel">{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|زبان=en|ص=28-30}}</ref> در [[جنگهای رده]] و [[فتوحات مسلمانان]] شرکت نکرد. کارهای انجامشده توسط علی بعد از خلافتش، نشانگر این است که وی با سیاستهای خلفای پیشینش موافق نبود. عدم موافقت وی با سیاستهای خلفای پیشین را میتوان از جوابش به [[عبدالرحمن بن عوف]] در شورای انتخاب خلیفه مبنی بر پذیرش قرآن و سنت و سیاستهای ابوبکر و عمر حدس زد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
=== خلافت عمر ===
دانشنامهٔ بریتانیکا مینویسد علی خلافت عمر را پذیرفت و حتی دخترش، [[ام کلثوم بنت علی|ام کلثوم]]، را به ازدواج وی درآورد.<ref
پس از درگذشت فاطمه، علی در زمان خلافت عمر نیز، میراث پدری فاطمه را مطالبه کرد؛ اما پاسخ عمر همان پاسخ ابوبکر بود. البته عمر حاضر شد برخی از املاک مدینه را که جزء ارث فاطمه محسوب میشد، به پسران [[عباس بن عبدالمطلب]] بازگرداند که نمایندهٔ [[بنیهاشم]] بودند؛ ولی املاک [[فدک]] و [[خیبر]] کماکان بهعنوان املاک دولتی باقی ماند و به بنیهاشم عودت داده نشد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=62–64}}</ref>
به نوشتهٔ برخی مورخان مسلمان، علی از مشاوران عمر بود. مشاورههای علی بیشتر در مورد [[شریعت|امور شرعی]] و بخاطر احاطهاش بر قرآن و سنت بود. هرچند جای تردید است عمر توصیههای سیاسی علی را پذیرفته باشد یا نه. در طول زمامداری عمر و عثمان، علی هیچ سمت رسمی اداری، نظامی، یا سیاسی را قبول نکرد، به جز سمت نیابت شهر مدینه در زمانی که عمر به سفر [[فلسطین]] و [[سوریه]] رفته بود، در دوران خلافت عمر و عثمان او در هیچیک از جنگهای این دو خلیفه حضور نداشت.<ref>{{پک|Veccia
کائتانی بر این باور است که [[ابولؤلؤ]] (قاتل عمر) تنها مجری توطئهٔ قتلی بودهاست که از سوی اصحابی چون علی، طلحه، و زبیر طراحی شده بود و [[عبید الله بن عمر]] (که در [[جنگ صفین]] در سال ۳۷ هجری کشته شد) به این توطئه معتقد بوده اما دست به عملی دیوانهوار (کشتن [[هرمزان]] و دخترش) زدهاست. دانشنامهٔ اسلام معتقد است محققانی چون لاوی دلا ویدا و مادلونگ نشان دادهاند که این دیدگاه کائتانی بیپایه و اساس است.<ref>{{پک|Levi Della Vida|Bonner|2000|ف=ʿUmar (I) b. al-K̲h̲aṭṭāb|ک=EI2|زبان=en}}</ref>
==== انتخاب خلیفهٔ سوم ====
در هنگام درگذشت عمر، شورایی برای انتخاب خلیفهٔ بعدی تشکیل شد. اعضای این شورا شامل علی، [[عثمان]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالرحمن بن عوف]] و [[سعد بن ابی وقاص]] بودند. از آنجایی که طلحه دقیقاً بعد از انتخاب عثمان به مدینه بازگشت، سعد بن ابیوقاص بهعنوان نمایندهٔ رسمی وی در شورای انتخاب خلیفه حضور داشت. علی و عثمان دو نامزد نهایی بودند، ولی در نهایت، رأی به نفع عثمان اعلام گشت. عثمان برادرزن عبدالرحمن بن عوف بود. علاوه بر این، عمر به عبدالرحمن بن عوف در انتخاب خلیفهٔ بعدی، اختیارات بیشتری داده بود و در هنگام خلافتش نیز به رأی او تکیه داشت. علی به اتکای قرابت خویشاوندیاش با محمد، ادعای خود برای خلافت را قاطعانه مطرح کرد. در حالی که عثمان، نامزدی خود را منفعلانه پیش میبرد. عبدالرحمن بن عوف، علاوه بر صحبت جداگانه با دو نامزد، شبانه با سران قریش مشورت کرد و از حمایت قاطع آنان از عثمان مطلع شد. قبیلهٔ بنیامیه با وجود عثمان بهعنوان نامزد خویشاوند، دیگر لزومی به حمایت از علی ندیدند که نسبت خویشاوندی دورتری به آنها داشت. قبیلهٔ بنیمخزوم نیز علیه علی، از عثمان حمایت کردند. عبدالله بن ابی ربیعه، رهبر بنیمخزوم و فرمانروای الجند، به عبدالرحمن بن عوف هشدار داد که اگر با علی بیعت کند با نافرمانی قبیلهاش و اگر با عثمان بیعت کند با اطاعت قبیلهاش مواجه خواهد شد. در واقع علی در شورای انتخاب خلیفه، حامی نداشت. علی و عثمان هر دو در صورت عدم موفقیت در انتخاب، به انتخاب دیگری راضی بودند. بر حسب بعضی روایات، علی موفق شد که عبدالرحمن بن عوف را متقاعد کند که به جای حمایت از عثمان، از وی حمایت کند. گرچه این مهم را میتوان در خوشبینانهترین حالت، حمایتی ضعیف به حساب آورد. علاوه بر این، زبیر که بعد از درگذشت محمد از حامیان علی بود، در اینجا از عثمان حمایت میکرد؛ بنابراین عبدالرحمن بن عوف، دلیلی قاطع برای صدور رأی به نفع عثمان داشت. او رأی خود را در مسجد و در ملأ عام و با حضور هر دو نامزد اعلام کرد؛ بنابراین فشار زیادی بر روی علی وجود داشت که همانجا بیعت خود با عثمان را اعلام کند و او با اکراه موافقت کرد.<ref
[[ویلفرد مادلونگ]] مینویسد، گرچه ممکن بود عمر نگران احتمال انتخاب علی بهعنوان خلیفه باشد، اما مدرکی وجود ندارد که وی مستقیماً خواسته باشد تا بر شورا علیه علی تأثیر بگذارد. او چند وقت قبل در حضور عبدالرحمن بن عوف به او در مورد آرزوی قبیلهٔ بنیهاشم در مورد «حق خلافت انحصاری» این قبیله و «حق پایمالشده» علی، هشدار داده بود. چنین فکری بدون شک در اذهان عمومی نیز وجود داشتهاست. علاوه بر این، قتل عمر در مدتی اندک پس از آن، هر گونه مصالحه بین حامیان خلافت قریش و علی را منتفی مینماید. عبدالرحمن بن عوف بهطور کامل بر احساسات عمر آگاه بود. او ممکن است نام خود را از میان نامزدهای خلافت بیرون کشیده باشد تا بتواند رأیی قاطع جمعآوری کرده و از آن علیه علی استفاده کند. اما به نظر میرسد که این عمل ابتکار خودش باشد، نه یک عمل تمرینشدهٔ پیشنهادی از سوی عمر.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession
عبدالرحمن بن عوف سه شرط عمل به قرآن، سنت محمد، و روش خلفای پیشین را به علی عرضه کرد که علی تنها دو شرط اول را پذیرفت؛ در حالی که عثمان هر سه شرط را پذیرفت. بنا بر روایت ''[[شرح نهج البلاغه]]'' [[ابن ابی الحدید]]، علی در این هنگام به برتری خود در امر خلافت تأکید کرد؛ اما چون اقبال عمومی به عثمان بود، ناچار شد که با وی بیعت کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession
=== خلافت عثمان ===
بنا بر نظر [[سید حسین نصر]] در دانشنامهٔ بریتانیکا، علی عثمان را به عنوان خلیفه به رسمیت میشناخت. اما موضع بیطرفی را بین هواداران و مخالفان وی اتخاذ کرده بود.<ref
مردم در برخی از شهرها و مناطق علیه عثمان شورش کردند و به سوی مدینه رو آوردند. عثمان در ابتدا حکم مجازات شورشیان را صادر کرد اما وقتی توسط پیک سریعی که عبدالله بن سعد فرستاده بود، از قصد شورشیان آگاه شد، چون نمیخواست که راه برای خشونت دیگر قشرها باز شود، تمایلی به پذیرش شورشیان نشان نداد. پس به دیدار علی رفت و از او خواست که با شورشیان دیدار کرده و آنها را به بازگشت به شهر و دیارشان وادارد. عثمان ضمن اینکه خود را از این پس ملزم به پیروی از توصیههای علی میکرد، به وی اختیار تام داد تا هر گونه که میخواهد با شورشیان مذاکره کند. علی به وی یادآوری کرد که قبلاً هم با وی در این باره صحبت کرده بود، ولی عثمان ترجیح داده که از مروان بن حکم و بنیامیه حرفشنوی کند. عثمان قول داد که از این پس، از آنان روی گردانده و از علی حرفشنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجران به علی بپیوندند. او همچنین از عمار خواست که به این گروه بپیوندد ولی وی این پیشنهاد را رد کرد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=119}}</ref>
علی در این زمان بدون آنکه مستقیماً با عثمان مخالفت کند، تأثیری بازدارنده بر وی داشت. او انتقادات دیگر صحابه را به گوش عثمان میرساند و از جانب عثمان با مخالفانی که از دیگر استانها به مدینه آمده بودند، مذاکره کرد که به نظر میرسد این امر سبب بروز بدگمانی بین علی و اقوام عثمان گشت. بعداً که شورشیان منزل عثمان را محاصره کردند، علی با اصرار بر اینکه عثمان نباید از آب منع شود، تلاش کرد تا از شدت حصر بکاهد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
== خلافت ==
خط ۱۲۲:
=== برگزیدگی به خلافت ===
به نوشته مادلونگ پس از کشتهشدن عثمان به دست شورشیانی از [[مصر]] و [[کوفه]] و [[بصره]]، نظرها بر علی و [[طلحه]] بود. در میان اهالی مصر، حامیانی برای طلحه وجود داشت. در حالی که بصریان و کوفیان که به مخالفتهای علی با ظلم و بیداد توجه داشتند و اکثر [[انصار]]، آشکارا تمایل بر خلافت علی داشتند و بالاخره حرف آنان به کرسی نشست. در این میان [[مالک اشتر]] که رهبر کوفیان بود، به نظر میرسد که نقش اصلی را در تأمین امنیت برای خلیفهشدن علی داشتهاست.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession
علی و پسرش، [[محمد حنفیه]]، در مسجد بودند که خبر کشتهشدن عثمان به گوششان رسید. آنها سریعاً مسجد را به قصد خانه ترک کردند. بر طبق روایت محمد حنفیه، اصحاب بسیاری با علی ملاقات کرده و خواستند با وی بیعت کنند. در ابتدا علی مخالفت کرد، ولی بعداً گفت که هر گونه بیعت باید در ملأ عام و در مسجد باشد. صبح روز بعد، شنبه، علی به مسجد رفت. وی با هوادارانش به سمت بازار رفت و آنها به وی اصرار کردند که خلافت را بپذیرد. روایات کوفی حاکی از این است که مالک اشتر اولین کسی بود که با وی بیعت نمود.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=142–143}}</ref> به نظر میرسد که علی شخصاً از اعمال فشار بر روی دیگران برای بیعت با خودش، خودداری میکرد. به این ترتیب افرادی نظیر [[سعد بن ابیوقاص]]، [[عبدالله بن عمر]] و [[اسامه بن زید]] از بیعت با علی خودداری کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=145}}</ref>
خط ۱۳۲:
[[پرونده:First Fitna map.png|بندانگشتی|۳۵۰|سه رنگ در این تصویر قلمروی [[حکومت خلفای راشدین]]
در زمان [[عثمان بن عفان|عثمان]] را نشان میدهد. پس از [[شورشها در زمان خلافت علی بن ابیطالب]] بعضی قسمتها زیر نظر علی خارج شد؛ قسمت سبز زیر نظر علی، قسمت قرمز زیر نظر معاویه و قسمت آبی زیر نظر [[عمرو عاص]] بود.]]
علی پس از برگزیدهشدن به خلافت از قاتلان [[عثمان]] و همچنین از فرقهای که برای او جایگاه فوق بشری قائل بودند دوری جست.<ref>{{پک|Veccia
خلافت علی از همان روزهای نخست با آشوب همراه شد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/> هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی [[ایران]] پیش رفته بود. اما اوضاع [[حجاز]] در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیانی بود که قبلاً عثمان آنها را منصوب کرده بود. او کسانی را که از نظرش قابل اعتماد بودند، به جای برکنارشدگان گماشت. در هنگام عزل و نصب والیان، [[ابنعباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] وی را به احتیاط و عملکرد مصلحتآمیز دعوت کردند. اما علی به حرف این دو عمل نکرد. [[ویلفرد مادلونگ]] معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ بهطوریکه حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=148–49}}</ref> یکی از مهمترین مخالفان علی، [[معاویه]] بود. معاویه فرماندار [[شام]] و از خویشان عثمان بود که بدین سبب خونخواهی قاتلان عثمان را حق خود میدانست.<ref
=== شیوه زمامداری ===
<!--علی پس از رسیدن به خلافت تمامی اموال و زمینها و بخششهایی را که عثمان و خلفای ماقبل در زمان خلافتشان به بعضی از اشراف داده بودند، پس گرفت. -->
وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او امتیازات مبتنی بر جایگاه قبیلهای و سابقه در اسلام را ملغی کرد و غنائم و بیتالمال را بهطور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. او همچنین در توزیع بیتالمال از تعصبات قومی و قبیلهای خودداری میکرد؛ بهطوریکه حاضر نشد به برادرش، [[عقیل بن ابیطالب]]، بیشتر از سهمش از بیتالمال بدهد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آنهایی که سابقهای طولانی در اسلام داشتند و چه آنهایی که بهتازگی مسلمان شده بودند از دیدگاه توزیع بیتالمال، یکسان نگریسته میشدند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=150 and 264}}</ref> ایرا لاپیدوس معتقد است علی که بر مبنای از خودگذشتگیاش در خدمت به محمد و اسلام ادعای خلافت کرده بود، حال به خاطر اینکه قاتلان عثمان وی را در رسیدن به مسند [[خلافت]] حمایت کرده بودند، خود را به خطر انداخته بود.<ref>{{پک|Lapidus|2002|ک=History of Islamic Societies|زبان=en|ص=46}}</ref> همچنین علی بر خلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
پس از خلافت، بسیاری از قبیلهٔ [[قریش]] از او روی گرداندند، چون او از حقوق عشیرهٔ [[بنیهاشم]] که عشیرهٔ پیامبر بود دفاع مینمود. همچنین او به این متهم شد که از مجازات قاتلان عثمان خودداری و سمتهای اداری را از طرفداران عثمان پاکسازی کردهاست.<ref
=== نبرد جمل ===
{{نوشتار اصلی|نبرد جمل}}
[[پرونده:Ali and Aisha at the Battle of the Camel.jpg|انگشتی|250px|نقاشی نبرد جمل از ''[[روضة الصفا]]'' [[میرخواند]]، سال ۷۲–۱۵۷۱، دورهٔ [[صفویان]]]]
[[عایشه]] که در جریان شورش علیه عثمان از مخالفان وی حمایت میکرد، پس از [[طواف]] خانه [[کعبه]]، در راه بازگشت به [[مدینه]] خبر قتل عثمان و به خلافت رسیدن علی را شنید. سپس به [[مکه]] بازگشت و فعالانه به تبلیغ علیه علی پرداخت و چهار ماه بعد طلحه و زبیر به وی پیوستند.<ref>{{پک|Veccia
درخصوص انگیزه شورش علیه علی توضیحات متعددی ارائه شدهاست. پوناوالا مینویسد [[طلحه]] و [[زبیر]] که پیشتر از آرزوهای سیاسی خود ناامید شدهبودند، وقتی با مخالفت علی در خصوص سپردن حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] مواجه شدند، ناامیدیشان افزونتر گردید. این دو وقتی شنیدند که هوادارانشان در [[مکه]] جمع شدهاند، از علی درخواست کردند که اجازه دهد که برای [[عمره]] مدینه را ترک گویند. پس از آن، این دو بیعت خود با علی را شکستند و مسئولیت قتل [[عثمان]] را به گردن وی انداختند و از وی خواستند که قاتلان را محاکمه کند.<ref name="Poonawala"/> [[لئورا وچا ولیری|واله یری]] مینویسد طلحه و زبیر و عایشه درخواست داشتند که [[حدود شرعی]] باید برای همه بهطور مساوی برپا داشته شود و یک سری اصلاحات باید انجام گیرد. از آنجایی که این سه تن در سرنوشت عثمان به نوبه خود مسئول بودند، علت شورششان در راستای درخواست خونخواهی عثمان و مقصودی که از اصلاحات مد نظر داشتند، مبهم به نظر میرسد. به نظر میرسد که انگیزههای اجتماعی و اقتصادی که به خاطر ترس از تأثیرگذاری تندرویان بر علی برانگیخته شده بود، توضیح قانعکننده تری باشد تا احساسات شخصی. هرچند در میان مخالفان عثمان، افراد میانهرو بدون شک خواستار تغییر سیاستهای وی بودند؛ ولی هیچکس فکر نمیکرد که کار به تغییرات اساسی سیاستها بکشد.<ref>{{پک|Veccia
پس از آنکه طلحه و زبیر در جمعآوری حامیان در [[حجاز]] ناکام ماندند، به امید پیدا کردن نیرو و منابع لازم برای بسیجکردن حامیان عراقی، با چند صد سرباز<ref>{{پک|Veccia
شورشیان بصره را تصرف کرده<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
علی به بصره نزدیک شد و باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کرد. همه در آن زمان فکر میکردند توافق بین طرفین حاصل شدهاست، اما جنگ بین دو سپاه ناگهان آغاز شد. در منابع دربارهٔ آغازگر جنگ روایات گوناگونی آمدهاست. طبق برخی روایات، علی به لشکریانش دستور داد که جنگی را آغاز نکنند، اما پس از آنکه برخی از حامیان علی کشته شدند، وی خود را مستحق دانست که جنگ را علیه برخی مخالفانش از اهل قبله آغاز کند.<ref>{{پک|Veccia
عایشه بازداشت گردید اما با احترام با وی رفتار شد و علی وی را تحت مراقبت<ref>{{پک|Veccia
=== از جنگ جمل تا جنگ صفین ===
علی وارد بصره شد و پولهایی را که در بیتالمال یافت، بهطور مساوی میان حامیانش تقسیم کرد. این امر احتمالاً نشانهٔ این است که وی به کهنهمسلمانانی که از روزهای اول به اسلام خدمت کرده بودند و تازهمسلمانانی که در فتوحات نقش داشتند، یکسان مواجب میداد و سپس برای جلب حمایت کوفیان علیه معاویه، به آن شهر رفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
پس از نبرد جمل، چون علی همچنان به سیاست برابری و عدالت در توزیع مالیات و غنائم پایبند بود، توانست حمایت اصحاب محمد بهخصوص انصار، رهبران قبائل، و [[قرا]] را که خواهان داشتن رهبری پیرو [[احکام اسلام]] بودند، از آن خود کند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
از جمله تغییراتی که علی در زمان خلافتش انجام داد این بود که جنگجویان مسلمان را از غارت و اخذ غنیمت و تقسیم آن میان خود پس از فتوحات منع کرد. به جای آن مالیات اخذشده از شهرها را بهعنوان حقوق و نه غنیمت جنگی و به میزان ثابتی میان جنگجویان توزیع میکرد. گزارش شدهاست که این اولین مورد اختلافی بود که میان علی و گروهی که بعداً [[خوارج]] را تشکیل دادند، پیشآمد.<ref>{{پک|Heck|2004|ک=EQ|ف=Politics and the Quran|زبان=en}}</ref>
خط ۱۶۶:
{{نوشتار اصلی|جنگ صفین}}
[[پرونده:Balami - Tarikhnama - Battle of Siffin (cropped).jpg|انگشتی|400px|نقاشی جنگ صفین از کتاب ''تاریخنما'' اثر بلعمی، ابتدای سدهٔ ۱۴ میلادی]]
علی بیدرنگ پس از کامیابی در ساکت کردن شورش [[طلحه]] و [[زبیر]]، به شام در شمال سرزمینهای اسلامی روی آورد. معاویه حاکم سرزمین شام بود. او در زمان عمر به فرمانداری این منطقه گماشته و در زمان عثمان در آنجا تثبیت شده بود. میان شورشهای طلحه و زبیر با شورش معاویه یک تفاوت اصلی بود که در مورد نخست، طلحه و زبیر به دنبال شورا و برگزیدن یک خلیفهٔ دیگر بودند ولی معاویه ادعا میکرد که به خونخواهی عثمان برخاستهاست و درخواست مجازات قاتلان وی را دارد.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
{{نقل قول|مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدان سان بیعت مرا پذیرفتند، پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کردهٔ دیگران را نپذیرد . . .}}
همچنین او در این نامه به معاویه هشدار داد که در صورت زیر پا گذاشتن خواستهٔ عموم مردم و بدعت گذاشتن، با او پیکار خواهد کرد.<ref>{{پک|al-Minqarī|Hārūn|1963|ک=Waqʿat Ṣiffīn|زبان=en|ص=29}}</ref> معاویه به خودمختار بودن شام به رهبری خودش اصرار میورزید ولی علی مدعی بود که تمامی استانهای حکومت اسلامی، باید بهطور مساوی با مشکلات جامعهٔ مسلمانان روبرو شوند. معاویه به بهانهٔ مشارکت نداشتن در انتخاب علی، حامیان شامی خود را بسیج کرده و از بیعت با علی سرباز زد.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
علی با وجود سختیهای بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در ذیحجهٔ ۳۶ هجری سپاهی در [[عراق]] فراهم آورد و آن را روانهٔ [[صفین]] کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت گرفت تا آغاز [[ماه محرم]] که جنگ متوقف شد. یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت گرفت ولی هنگامی که کاملاً روشن شد که گفتگو بینتیجه است، در صفر ۶۵۷ میلادی، جنگ دوباره از سر گرفته شد. در مجموع این جنگ سه ماه طول کشید که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری میشد. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر میرسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام [[لیلةالهریر|''لیله الهریر'' (شب ناله)]]، [[عمرو عاص]] به معاویه پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآنها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چنددستگی افتد. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهره برد و این پیشنهاد را پذیرفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
==== قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ ====
سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزهها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آنها هشدار میداد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، [[قرا]] نمیتوانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آنها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.<ref
پوناوالا در این باره مینویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل [[عراق]] که بیشتر سپاه علی را تشکیل میدادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او میخواستند جنگ را ادامه دهند. [[اشعث بن قیس]] که قدرتمندترین رهبر قبیلهای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بیدرنگ اجرا شود.<ref name="Poonawala">{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی [[معاویه]] بود.<ref name="EI3">{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref><ref>{{Harvnb|Madelung|۱۹۹۷|pp=۲۴۱–۲۵۹}}{{Harvnb|Lapidus|۲۰۰۲|p=۴۷}}{{Harvnb|Holt|Lambton|Lewis|۱۹۷۰|pp=۷۰–۷۲}}{{Harvnb|Tabatabaei|۱۹۷۹|p=53 and 54}}</ref>
خط ۱۸۵:
=== پیدایش گروه خوارج ===
{{نوشتار اصلی|خوارج}}
به نوشته پوناوالا در خلال شکلگیری توافق بر سر حکمیت، ائتلاف حامیان علی شروع به از هم پاشیدگی نمود. مسئله توسل به سنت، باید مهمترین دلیل واکنش [[قرا]] بوده باشد. آنها با توافق مواقفت کردند، چرا که آن دعوت به صلح و به کار بردن قرآن بود. در آن زمانبندهای توافقنامه هنوز تعیین نشده بود و در آن موردی که علی دیگر امیرالمؤمنین تلقی نخواهد شد، وجود نداشت. از آن جدی تر، گسترش اختیارات داوران از قرآن به سنتی که ابهامآمیز است، اعتبار قرآن را به خطر میانداخت؛ بنابراین معادل حکم کردن افراد در امر دین (تحکیم الرجال فی الدین) به حساب میآمد. از این رو، آنان شعار «حکم کردن جز سزاوار خدا نیست.» (لا حکم الا الله) را برافراشتند. در این زمان، شامیان ادعا کردند که این توافقنامه، تأییدی است بر اینکه قرآن در موردن عادلانه بودن یا نبودن کشته شدن عثمان، حکم کند؛ ولی [[قرا]] شکی نداشتند که او عادلانه کشته شدهاست. وی بر این باور است که پیش کشیدن مسئله قتل عثمان توسط معاویه در این مقطع حساس، باید به طفره رفتن قبلی وی از این موضوع مرتبط باشد. کل ماجرا یک تلاش سازمان یافته برای تخریب ائتلاف علی به نظر میرسد. [[قرا]] به علی گفتند که اگر همانند آنان به خاطر پذیرش حکمیت، توبه نکند، آنان از وی اعلان برائت خواهند نمود. در هنگام بازگشت لشکر علی به کوفه، بعضی از [[قرا]] در [[حرورا]] توقف نمودند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
علی که گرفتار نافرمانی جمعی از سپاهش شده بود که بعداً [[خوارج]] نامیده شدند، ابتدا پسرعمویش، [[عبدالله بن عباس]]، را بهعنوان نمایندهٔ خود برای مذاکره به حرورا فرستاد و سپس خود شخصاً برای بحث به آنجا رفت. علی توانست آنان را قانع کند که از نافرمانی دست بردارند که چگونگی این امر چندان روشن نیست. پس از اینکه علی به کوفه بازگشت بهصراحت اعلام کرد که به شرایط منعقدشده در عهدنامهٔ صفین وفادار خواهد ماند. حروریان که همراه علی به کوفه بازگشته بودند، با شنیدن این سخن خشمگین شدند. در نتیجهٔ این سخن علی، خوارج با یکدیگر پنهانی ملاقات کرده و از خود پرسیدند که آیا ماندن در سرزمینی که بیعدالتی بر آن حکمفرماست، با تکالیفی که بر ذمهٔ بندگان خداست، سازگار میباشد. کسانی که ترک آن سرزمین را بایسته دانستند، پنهانی گریختند و از همفکران خود در بصره خواستند که آنان نیز چنین کنند و در [[نهروان]] گرد هم آمدند.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=Ḥarūrāʾ|ک=EI2|زبان=en|ش=3}}</ref> به باور فرد دونر ممکن است علت مخالفت برخی از خوارج ترس از آن بوده باشد که علی با معاویه سازش کرده و در پی آن، آنان برای حساب پس دادن در مورد شورش خود علیه عثمان فرا خوانده شوند.<ref>{{پک|Donner|1999|ف=Muhammad and the Caliphate|زبان=en|ص=16}}</ref>
خط ۱۹۲:
[[پرونده:Hakob Hovnatanian - Ali ibn Abi Talib.jpg|بندانگشتی|200px|شمایل علی بن ابیطالب، اثر [[هاکوپ هوناتانیان]]]]
{{اصلی|حکمیت}}
اولین دیدار داوران در ماه رمضان<ref name="Poonawala"/> یا شوال ۳۷ هجری مصادف با فوریه یا مارس ۶۵۸ میلادی، در منطقه بیطرف [[دومةالجندل]] برگزار شد.<ref
موضوع اصلی، اما، رفع اختلاف مسلمانان در خصوص خلیفه بود. به نوشته مادلونگ ابوموسی شخصی بیطرف و صلحجو بود، اما در این زمان حاضر به متهم کردن علی یا خلع وی و پذیرش خلافت معاویه نبود. وضعیت ایدئال برای ابوموسی تشکیل [[شورای خلافت]] متشکل از افراد بیطرف بود. عمرو عاص بر آن بود که جلوی هر تصمیمی در خصوص خلافت علی یا تشکیل شورای خلافت را بگیرد. البته به زعم مادلونگ، در این زمان هنوز بحث خلافت معاویه مطرح نبود. بدین ترتیب مادلونگ تصریح میکند که برخلاف برداشت واله یری، حکمیت در دستیابی به هدف اصلیش که رفع اختلاف و پایان فتنه بود شکست خورد، هرچند برای معاویه دستاورد سیاسی بزرگی داشت و شامیان تا ذیالحجه (آوریل-مه) سال ۳۷ با معاویه بهعنوان خلیفه بیعت کردند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=254-257}}</ref>
خط ۱۹۸:
کوفیان به ابوموسی معترض شدند و وی به مکه گریخت. علی رأی صادر شده را تقبیح کرد و اعلام نمود دو حکم قرآن را پشت سر انداخته و نهایتاً به وفاق هم نرسیدند. سپس از مردم خواست مجدداً برای جنگ با معاویه گرد آیند.<ref name="Poonawala"/><ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=257}}</ref>
حکمیت دوم احتمالاً در محرم سال ۳۸ هجری مصادف با ژوئن یا ژوئیه ۶۵۸ میلادی<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession
معاویه کوشید تا ادعای خلافت خود را که در شام تثبیت کرده بود، از طریق اقناع بزرگان دینی که بیطرف مانده بودند به کل امت اسلامی گسترش دهد؛ لذا، بزرگانی از [[تابعین]] را نیز دعوت کرد. عمروعاص از خلافت معاویه حمایت میکرد، اما ابوموسی اشعری در پی تشکیل شورای خلافت یا گزینش دامادش [[عبدالله بن عمر]] بود. عمروعاص ابوموسی را فریفت و وی به شکل ابلهانهای به آلت تحقق امیال معاویه تبدیل شد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=283-284}}</ref> پوناوالا مینویسد عبدالله بن عمر به خاطر فقدان اجماعی بر روی خلیفه شدنش، این پیشنهاد را رد نمود. پس از آن، ابوموسی اشعری به عمروعاص پیشنهاد کرد که هر دو علی و معاویه از خلافت عزل شده و کار تعیین خلیفه به شورا موکل شود و عمروعاص پیشنهادش را پذیرفت. ابوموسی در ملأ عام مورد توافقش با عمرو عاص را اعلام کرد ولی عمروعاص برخلاف توافق پیشین بیان داشت که علی را عزل و خلافت معاویه را تأیید کرد.<ref name="Poonawala"/> این امر سبب شد ابوموسی برآشوبد و حکمیت را ترک کند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=285}}</ref>
خط ۲۱۴:
=== شورشها ===
{{نوشتار اصلی|شورشها در زمان خلافت علی}}
در دوران خلافت علی جنگهای داخلی بین مسلمانان و شورش ایرانیان به راه افتاد. شورش ایرانیان در آخرین سال خلافت علی اتفاق افتاد که توسط سپاهیان ارسالی خلیفه سرکوب شد.<ref
در حالی که در سالهای ۴۱–۳۵ هجری، مسلمانان مشغول جنگهای داخلی بودند، اکثر مناطق ایران از کنترل خلافت اسلامی خارج شد. حتی بازماندگان [[سلسله ساسانی|سلسلهٔ ساسانی]] به تلاشهایی برای بازیابی حکومتشان در شهرهای [[طخارستان]] و [[نیشابور]] دست زدند. مسلمانان با تکیه بر خراج و مالیات موفق شدند دوباره کنترل مناطق آشوبزده را در دست گرفته و شورشها علیه والیان و افراد تحت حمایتشان را بخوابانند. [[هپتالیان]] شهرهای [[بادغیس]]، [[هرات]]، و [[فوشنج]] همانند [[اهالی نیشابور]] از دادن مالیات به حاکمان عرب سر باز زدند. مردم شهر [[زرنج|زرنگ]] هم مقر حکومتی حاکم خود را سرنگون کردند. از طرفی دیگر بدویان عرب نیز به شهرهای [[سیستان]] حمله برده، آنجا را تصرف کردند. در سال ۳۶ هجری، فرمانهای علی به اشخاص برجستهٔ محلی مبنی بر دادن خراج به [[ماهویه]]، مرزبان [[مرو]]، باعث بروز شورشهایی در شرق [[خراسان]] علیه حکومت علی گردید که تا درگذشت علی ادامه داشت.<ref
بعد از جنگ صفین، هنگامی که علی مشغول سرکوب شورشهای خوارج در عراق و [[فارس (سرزمین)|فارس]] بود، مردمان مناطق [[عراق عجم|جبال]]، فارس، و [[کرمان]] در سال ۳۹ هجری از دادن مالیات سر باز زده و شروع به شورش کردند که روز به روز شدت مییافت و مردم این مناطق مأمورین جمعآوری مالیات را از شهرهای خود بیرون راندند.<ref>{{پک|Morony|1987|ف=ARAB
=== سال آخر خلافت ===
پس از قضیهٔ حکمیت، هر چند علی حکم برکناری را نپذیرفت و خود را کماکان خلیفهٔ مسلمانان مینامید اما هر روز از وفاداران به او کاسته میشد. وقتی علی مشغول رفع شورش خوارج بود، معاویه کنترل مصر را در دست گرفت.<ref>{{پک|Veccia
در سال آخر خلافت علی، مردم کوفه و بصره پس از حملات لشکریان معاویه به شهرهای عراق، ماهیت واقعی معاویه را شناختند و دوباره با علی بر ضد معاویه متحد شدند. با این حال نگرش مردم نسبت به علی در این مقطع زمانی، به شدت متفاوت بود. فقط اقلیت کوچکی از آنها معتقد بودند که علی بهترین شخص پس از محمد برای خلافت است؛ در حالی که اکثریت مردم او را به علت دشمنی با معاویه مورد حمایت قرار دادند.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=309}}</ref>
خط ۲۲۸:
{{اصلی|کشته شدن علی}}
تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه، و عمرو عاص به صورت همزمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگهای داخلی بودند، خلاص کنند<ref>{{پک|Veccia
در منابع روز ضربت خوردن علی [[۱۷ رمضان|۱۷]]، [[۱۹ رمضان|۱۹]]، و [[۲۱ رمضان]] گزارش شدهاست. اما [[شیخ مفید]] روز ۱۹ را صحیحتر میداند و [[ابن ابی الحدید]] نیز مینویسد چون این سه تن کارشان را عبادت میدانستند بنابراین آن را در [[شب قدر]] ۱۹ رمضان قرار دادند تا ثواب بیشتری برده باشند. روز درگذشت علی هم در منابع از ۱۱ تا ۲۱ رمضان گزارش شدهاست و مدت تحمل ضربت را دو یا سه روز دانستهاند.<ref
علی هنگامی که مشغول خواندن [[نماز صبح]] در مسجد کوفه بود و به روایتی دیگر در کنار در مسجد<ref>{{پک|Veccia
علی از مدتها قبل میدانست که کشته میشود، حال یا محمد به وی گفته بود یا خودش این مطلب را حس کرده بود. روایات زیادی وجود دارد که در آن محمد یا علی خبر میدهند که ریش علی از خون فرق سرش رنگین میشود. عمدتاً در منابع شیعی بر روی این مطلب تأکید شدهاست که علی با وجود آگاه بودن از سرنوشتش، کس دیگری را به جای خود به امامت نماز جماعت نگذاشت و با وجود اینکه دیگران به وی در مورد احتمال کشتهشدنش هشدار داده بودند، با خواندن ابیاتی هراس از مرگ را نفی کرده بود. علی حتی پیشبینی کرده بود که ابن ملجم قاتلش خواهد بود. رابطهٔ بین علی و ابن ملجم تنشبرانگیز بود. با این همه، علی در مقام خلیفه هیچ اقدامی علیه ابن ملجم انجام نداد. به روایت ابن سعد، علی گفته بود «چگونه کسی را بکشم که هنوز مرا نکشتهاست»؟ حتی وقتی کسی از قبیلهٔ مراد یا کسی که از زبان خود ابن ملجم نقشهٔ قتل را شنیده بود، در این باره به علی هشدار داد، علی پاسخ داد که هر انسانی را دو فرشته که بر روی شانههایش قرار دارند، تا لحظهٔ مرگ حافظاند و آن لحظه را تقدیر معین میکند.<ref>{{پک|Veccia
شب قبل از واقعه، ابن ملجم به همراه وَردان و شَبیب بن بَجَره شمشیرهایشان را به زهر آغشتند و کنار در مسجد منتظر ماندند تا علی به منظور اقامهٔ نماز صبح به مسجد وارد شود. به محض ظاهر شدن علی، شبیب به وی حمله برد اما شمشیرش به لغاز در اصابت کرد و خطا رفت. شبیب فرار کرد و در میان جمعیت گم شد. وردان نیز بیسروصدا گریخت، به خانه رفت و حریر از سینه باز کرد. چون پسرعمویش او را در این حالت دید، مشکوک شد و وی را کشت. تنها ابن ملجم باقیمانده بود. او در حالی که فریاد میکشید «ای علی، حکمیت خاص خداست، نه تو و یارانت» ضربتی به فرق سر علی وارد آورد و خواست بگریزد که ابو اَدماء همدانی وی را به زمین افکند. علی به خانهاش بازگشت و ابن ملجم را پیش وی آوردند. ابن مجلم به علی گفت که ۴۰ روز شمشیرش را تیز میکرده و از خدا خواستهاست که با آن شرورترین مردان را بکشد. علی در پاسخ گفت خود ابن ملجم با همین شمشیر کشته خواهد شد و وی را شرورترین مردان نامید.<ref>{{پک|Veccia
علی در اجرای شرع اسلامی سخت گیر بود و در مورد قصاص قاتلش نیز منابع تقریباً حاکی از آن هستند که وی گفت که دقیقاً یک ضربت به ابن ملجم وارد شود. اما برخی منابع اینگونه بیان نشدهاند. برخی منابع مینویسند که علی فرمان داد صبر شود تا اثر ضربت بر وی معلوم شود، اگر زنده ماند خود در مورد وی تصمیم میگیرد. شیخ مفید روایت میکند که علی گفت، این قاتل همانند قاتل محمد پیامبر اسلام است و باید کشته و جسدش سوزانده شود. برخی روایات حاکی از آنند که علی به حسن و هاشمیان توصیه کرد که به بهانه خون خواهی از وی، خون مسلمانان را نریزند و قاتلش باید دقیقاً به همان صورتی که علی کشته شد کشته شود. روایتی از [[ابوالعباس مبرد]] حاکی از آن است که علی وی را به کل بخشید. روایت دیگر میگویند علی فرمان داد که به ابن ملجم غذا و محل استراحت مناسب داده شود و اگر علی بمیرد، ابن ملجم را به وی ملحق کنند تا در آن دنیا خدا بین وی و علی قضاوت کند.<ref name = "EI">{{پک|Veccia Vaglieri|۱۹۸۶|ف=Ibn Muld̲j̲am|ج=۳|ص=۸۸۷–۹۰|زبان=en}}</ref>
خط ۲۴۳:
[[پرونده:Meshed ali usnavy (PD).jpg|انگشتی|230px|مقبرهٔ علی در [[نجف]]]]
{{اصلی|حرم علی بن ابیطالب}}
علی بن ابیطالب را در نزدیکی کوفه دفن کردند اما مزارش از ترس نبش قبر و بیحرمتی به آن پنهان نگه داشته شد.<ref>{{پک|Veccia
== همسران و فرزندان ==
{{اصلی|فرزندان علی}}
{{همچنین ببینید|علویان|خاندان علی}}
علی ۹ زن و چندین [[کنیز]] داشت و دارای ۱۴ پسر و ۱۹ دختر بود که از میان آنان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]]، [[حسین بن علی|حسین]]، [[عباس بن علی|عباس]]، و [[محمد حنفیه]] مشهورترند.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī
[[فاطمه زهرا|فاطمهٔ زهرا]]، دختر محمد و [[خدیجه]]، همسر علی بن ابیطالب، مادر حسن و حسین، و یکی از پنج عضو [[آل عبا]]ست.<ref>{{پک|Donzel|1994|ک=Islamic desk reference|ف=Fatima|زبان=en|ص=98}}</ref> نسل علی از فاطمهٔ زهرا بهعنوان ''شریف'' یا ''[[سید]]'' شناخته میشوند. آنها بهعنوان تنها نسل بازمانده از محمد، مورد احترام [[شیعه]] و [[سنی]]اند.<ref
{{نوادگان علی}}
حسن بزرگترین پسر علی و فاطمهٔ زهرا و دومین امام شیعه است که طبق روایات در ۶۲۵ میلادی در مدینه به دنیا آمد. بعد از درگذشت علی، برای مدت کوتاهی در کوفه بر بخشی از سرزمینهای مسلمانان خلافت کرد و سپس طبق [[صلح حسن و معاویه|عهدنامهٔ صلح با معاویه]] از قدرت کناره گرفت. او در ۶۷۰ میلادی در مدینه مسموم شد و درگذشت.<ref>{{پک|Madelung|2003|ف=Ḥasan
[[خاندان علی]] رهبری مسلمانان را منحصر به [[اهل البیت]] میدانستند و در دورانهای مختلف قیامهای متعددی بر ضد حاکمان وقت انجام دادند. از مهمترین این قیامها میتوان [[نبرد کربلا]]، قیام [[مختار ثقفی]] از طرف محمد حنفیه، قیام [[زید بن علی]] و قیام [[یحیی بن زید]] بر ضد [[امویان]] را نام برد. بعدها خاندان علی بر ضد [[عباسیان]] نیز قیام کردند که از مهمترین آنان میتوان به [[قیام صاحب فخ]] و قیام [[محمد ابن عبدالله نفس زکیه]] اشاره کرد. در حالی که هیچیک از این قیامها موفق نبود، سرانجام [[ادریسیان]]، [[فاطمیان]]، و [[علویان طبرستان]] توانستند اولین حکومتها از خاندان علی را تشکیل دهند.<ref>{{پک|Daftary|2014|ف=ʿAlids|ک=EI3|زبان=en}}</ref>
خط ۳۱۱:
== جایگاه در تفکر اسلامی ==
{{اصلی|امامت و ولایت علی بن ابی طالب}}
تمام مسلمانان شیعه و سنی برای علی جایگاه سیاسی، فقهی، و معنوی والایی قائل هستند. تنها در دورهای پس از جنگ صفین، خوارج برای او احترام کمتری قائل بودند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
=== اهل سنت ===
[[پرونده:Kalligráfia Hagia Sophia.jpg|انگشتی|240px|عبارت «علی رضی الله عنه» در موزهٔ [[ایاصوفیه]]]]
از آنجایی که علی یکی از [[خلفای راشدین]] و از [[صحابه|صحابهٔ]] نزدیک محمد بود، جایگاه بلندی در اندیشهٔ [[اهل سنت]] دارد. هرچند این جایگاه از ابتدا به این صورت نبود و عنوان خلیفهٔ راشد برای علی تنها پس از آنکه [[احمد بن حنبل]]، علی را در زمرهٔ خلفای راشدین آورد، از جانب اهل سنت مشروع تلقی شد. بعدها مؤلفان سنی بهوفور نظرات فقهی، قضایی، و تاریخی علی را گزارش کردند و برخی تلاش کردند از سخنان علی علیه تشیع استفاده کرده و دکترین اهل سنت را پشتیبانی کنند. در میان اهل سنت، علی جایگاهی همانند سه خلیفهٔ دیگر دارد و بر مبنای نظریهٔ سابقون، در جایگاهی پایینتر از آنان است. بزرگترین مشکل اهل سنت، ترفیع مقام علی توسط محمد در احادیثی مانند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است که برای حل این مشکل به تفسیر این حدیث پرداختهاند. همچنین، اکثر نویسندگان سنی به برتری دانش علی در شریعت و روایت حدیث از پیامبر اذعان دارند ولی این موارد را دلیلی بر تعیین جایگاه سیاسی او توسط محمد نمیدانند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
=== شیعیان ===
[[پرونده:Levha, or Calligraphic Panel, Praising 'Ali WDL6852.png|بندانگشتی|لوحی متعلق به [[شیعیان هند]] در مدح علی که با خط نستعلیق و در حدود سدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی نوشته شدهاست. عبارت روی لوح خوانده میشود: «امام الانس و الجنه، وصی المصطفی حقا».<ref>{{یادکرد وب |عنوان=Levha (panel praising 'Ali) |نشانی=http://memory.loc.gov/cgi-bin/query/h?intldl/ascsbib:@field(DOCID+@lit(ascs000076)) |بازبینی=30 May 2014 |ناشر=[[کتابخانه ملی کنگره ایالات متحده آمریکا|Library of Congress]] |کد زبان= en}}</ref>]]
در اعتقادات [[شیعه]]، علی جایگاه والایی دارد و اعتقاد به حقانیت او در رهبری مسلمانان، باور تعیینکنندهٔ شیعیان است. سخنان او مرجعی برای [[فقه]] شیعیان است و از همه مهمتر، شیعیان باور دارند که علی بر بقیهٔ صحابه برتری داشته و توسط محمد به جانشینیاش منصوب شده بود. تقوا و اخلاق علی آغازگر نوعی عرفان در میان شیعیان بوده که آنان را به [[تصوف|صوفیان سنی مذهب]] نزدیک میکند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
[[غالیان]]، شیعیان تندرو، اعتقاد داشتند که علی دسترسی به ارادهٔ خدا داشتهاست. مثلاً [[نصیریه]] اعتقاد داشتند که خداوند در علی [[حلول]] کردهاست یا [[خطابیه]] مقام علی را بالاتر از محمد میدانستند. در زمان فعلی، شیعیان و سنیان به [[علویان (سوریه)|علویان]] و [[بکتاشیه]] با دید شکآلود به قائل شدن الوهیت برای علی نگاه میکنند. کردهای [[اهل حق]] نیز اعتقادات مشابهی آمیخته با [[تناسخ]] در مورد علی دارند.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
=== صوفیان ===
[[پرونده:Asadullah.gif|260px|بندانگشتی|خطاطی صفات علی به شکل [[شیر (گربهسان)|شیر]] که در میان [[علویان (ترکیه)|علویان ترکیه]] مرسوم است.]]
علی دارای جایگاهی محوری در میان اسطورههای [[طریقت]]های مختلف گشت و تقریباً همه طریقتهای [[تصوف]]، سلسلهٔ معنوی خود را از طریق علی به محمد میرسانند. یکی از باورهای اصلی صوفیه این است که مقام معنوی [[ولی (اسلام)|ولایت]]، که از محمد به علی به ارث رسیدهاست، فرد صوفی را قادر به پیمودن راه به سوی خدا میکند. جایگاه علی بهعنوان راوی برجستهٔ سخنان محمد، او را رهبر معنوی بسیاری از حرکتهای تصوف در قرنهای بعدی کرد. تصور علی بهعنوان پیرو زاهد محمد، در میان صوفیان همانند سنیان و شیعیان وجود دارد. صوفیان معتقدند محمد [[علوم خفیه]] شامل [[جفر]] را به علی آموخت.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī
=== فلسفه و عرفان اسلامی ===
به نوشتهٔ [[سید حسین نصر]] در [[دانشنامه بریتانیکا]] در [[فلسفه اسلامی|فلسفهٔ اسلامی]] متأخر بهخصوص آموزههای [[ملاصدرا]]، موسوم به [[حکمت متعالیه]]، خطبهها و احادیث علی بهعنوان مرجع اصلی دانش فلسفی یا حکمت الهی تلقی میشود و وی را نخستین فردی میدانند که از اصطلاحات عربی برای بیان آرای فلسفی بهره جستهاست. همچنین گفتهٔ وی «به آنچه گفته شدهاست بنگر؛ نه آنکه آن را گفته» ویژگی اصلی اندیشهٔ اسلامی را بیان میکند که طبق آن مکتبها بر اشخاص ارجحاند و افکار بر مبنای ارزش درونمایهٔ آن داوری میشود؛ نه بر مبنای مراجع تاریخی آنها.<ref
== آثار ==
تعداد زیادی از سخنان کوتاه علی، تبدیل به بخشهایی از فرهنگ عمومی اسلامی شدهاست و بهعنوان [[ضربالمثل]] و کلمات قصار در زندگی روزمره نقل میشوند. همچنین، این سخنان اساس آثار ادبی گردیده و به صورت اشعار در زبانهای گوناگون وارد شدهاند. در قرن ۸ میلادی، نویسندگان ادبی همچون [[عبدالحمید کاتب|عبدالحمید یحیی امیری]]، به فصاحت بینظیر خطبهها و سخنان علی اشاره کردهاند. [[جاحظ]]، ادیب عرب در قرن سوم هجری، نیز بر همین عقیدهاست.<ref
=== نهجالبلاغه ===
{{اصلی|نهجالبلاغه}}
[[پرونده: Folio from a Nahj al-Balagha.gif|انگشتی|200px|صفحهای قدیمی از ''نهجالبلاغه'']]
در قرن ۱۰ میلادی، یکی از محققان برجستهٔ شیعی به نام [[سید رضی|سید شریف رضی]] تعداد زیادی از خطبهها، نامهها، و سخنان کوتاه علی با موضوعات گوناگون را در کتابی به نام ''[[نهجالبلاغه]]'' جمعآوری کرد که به یکی از پرطرفدارترین و تأثیرگذارترین کتب جهان اسلام مبدل گشت. با این حال، این کتاب تقریباً بهطور کامل تا قرن ۲۰ میلادی در تحقیقات غربی نادیده گرفته شد. با وجود اینکه برخی محققین غربی در صحت آن تردید دارند، اما صحتش هیچگاه نزد اکثر مسلمانان جای سؤال نداشتهاست. ''نهجالبلاغه'' کماکان بهعنوان منبعی مذهبی و مرجعی الهامبخش و ادبی در میان شیعه و سنی مطرح است.<ref
[[سید حسین مدرسی طباطبایی]] به کتاب ''مدارک نهجالبلاغه''، اثر [[رضا استادی]]، اشاره میکند که در آن اسنادی ارائه شدهاست که سخنان موجود در ''نهجالبلاغه'' را به علی میرساند.<ref>{{پک|Modarressi|2003|ف=Tradition and Survival|ص=14|زبان=en}}</ref>
خط ۳۴۶:
[[پرونده:The Mushaf of Imam Ali.jpg|انگشتی|200px|دستنوشتهٔ قرآن منسوب به علی بن ابیطالب که در کتابخانهٔ [[حرم امام علی]] نگهداری میشود. این صفحه به [[سوره بروج|سوره البروج]] آیات ۳–۱ مربوط است.]]
{{اصلی|مصحف علی}}
''[[مصحف علی|مُصحَف علی]]'' به نسخهای از [[قرآن]] گفته میشود که توسط علی بن ابیطالب گردآوری شدهاست. علی یکی از اولین گردآورندگان قرآن بود و سورههای قرآن را به ترتیب تاریخ نزول چیده بود. همچنین روایت شدهاست که این مصحف شامل مطالب تفسیری مانند [[نسخ در قرآن|نسخ]] آیات نیز بود. منابع شیعی مینویسند که پس از درگذشت محمد، علی مصحفش را به گروه حکومتی جمعآوری قرآن عرضه کرد ولی با مخالفت [[صحابه]] روبرو و مجبور شد قرآن را به خانهاش برگرداند.<ref
=== کتاب علی ===
{{اصلی|کتاب علی}}
بر اساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، ''[[کتاب علی]]'' مجموعهای از سخنان محمد است که علی گردآوری کردهاست. در نقل است که علی در پیشگاه محمد مطالبی را بر روی ورقی از پوست مینوشت که از او میشنید. روایتی دیگر میگوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است. در مورد محتوای کتاب گفته شدهاست که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به آن نیاز دارند بود؛ مانند مواردی در احکام [[حلال (اسلام)|حلال]] و حرام و حتی [[دیه|دیهٔ]] خراشها. وجود مطالبی در مورد [[جفر]] نیز روایت شدهاست.<ref
=== آثار دیگر ===
آثار دیگری نیز به علی نسبت داده شدهاست. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ''[[دعای کمیل]]'' که علی آن را به شاگردش [[کمیل بن زیاد]] آموخت و در حقیقت [[دعا]]یی طولانی است که هنوز هم توسط شیعیان خوانده میشود.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī
== ویژگیهای ظاهری و اخلاقی ==
[[زرین کوب]] مینویسد علی میانهبالا و فراخشانه بود؛ و چهرهای خندان داشت. وی سخنوری توانا بود و در سخنانش ایمان و حق طلبی جلوه دارد. در معیشت زاهد بود و غالباً خود را گرسنه نگه میداشت و حتی وقتی تهیدست نبود به تجمل و تفنن نمیپرداخت. جنگجویی دلیر بود و در تقوا نمونهٔ کمال محسوب میشد. سرزنشگران وی را به جهت دقت و احتیاط در رعایت حق و دین طعنه میزدند و عامه مسلمانان مظهر پارسایی و درستی میشناختند. پایبندی به سیره محمد سبب میشد از مصلحت گرایی در سیاست بپرهیزد<ref>{{پک|عبدالحسین زرینکوب|۱۳۴۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۳۴۷ و ۳۴۸}}</ref> [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام مینویسد علی مردی با سر طاس و بدنی چاق و تنومند بود و پاهای کوتاه و کتفی فراخ داشت. چشمهایش دچار التهاب و بیماری بود. بدنی پرموی و ریشی بلند و سفید داشت که تا نزدیک سینهاش میرسید. وی میگوید که علی خشن و گوشهگیر بود. علی به خاطر دانش عمیقش از قرآن مشهور بود و بهترینِ قاریان قرآن به حساب میآمد.<!--این جمله چه ربطی به این بخش داره!: لئورا وچا ولیری این مطلب را که علی کتاب قرآنی جدید با تفسیر متفاوت داشت را رد میکند. --><ref>{{پک|Veccia
علی به [[اسلام]] سخت پایبند و در مورد آن سختگیر بود. اگر به حقانیت چیزی اعتقاد داشت، بدون اغماض و [[تسامح]] با آن برخورد میکرد، اگرچه بر خلاف مصالح وی یا سیاست بود. رفتار او با اشراف، اعیان، عامه مردم، [[عرب]] و ملتهای مغلوب مسلمانان یکسان بود و ملاک برتری افراد را [[تقوا]] قرار میداد. در امور مالی تا حد وسواس سختگیر بود و معتقد بود [[بیتالمال]] باید به تساوی میان افراد تقسیم شود. چندین بار نزدیکانش بابت این مسئله از او رنجیدند. علی در زندگی شخصی خود ساده و بیپیرایه بود. تنها در کوچه و بازار میرفت و اگر در هنگام خرید فروشندهای او را میشناخت، از او خرید نمیکرد.<ref name="دائرةالمعارف فارسی"/>
خط ۳۶۳:
{{مرتبط|امیرالمؤمنین|ابوتراب}}
[[پرونده:Reverse of 1 Qiran Iranian Coin - Fath Ali Shah Qhajar - 1830.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|سکه ۱ قرانی متعلق به دوران پادشاهی [[فتح علی شاه قاجار]] که بر روی ان عبارت '''اسداله''' (به معنی شیر خدا) لقب علی بن ابی طالب حک شدهاست.]]
نامها و عناوین مختلفی در سنت اسلامی به علی نسبت داده شدهاست که برخی از آنها بیانگر ویژگیهای شخصی او و برخی مشتقشده از قسمتهای خاصی از زندگی اوست. برخی از این عناوین عبارتاند از: ابوالحسن، [[ابوتراب]]، مرتضی، اسدالله (شیر خدا)، حیدر (شیر) و بهطور خاص در میان شیعه: [[امیرالمؤمنین]] و مولی المتقین. بهعنوان مثال، لقب ابوتراب لحظهای را به یاد میآورد که محمد وارد مسجدی شد و دید علی در آنجا که پر از خاک است، خوابیدهاست و محمد به وی گفت ای ابوتراب، برخیز.<ref
{{-}}
خط ۴۷۰:
{{عشره مبشره}}
{{مستند کردن}}
[[رده:علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]]
[[رده:افراد ایزد انگاشته]]
|