گروهی بر این باور هستند که این شاهنامه مستقل و جدا از شاهنامهٔ فردوسی است و گروهی نیز اعتقاد دارند که ترجمهای از شاهنامهٔ فردوسی است که بدست سرهنگ الماس خان کنولهایکندولهای انجام شدهاست. او از سرداران سپاه نادرشاه افشار بود و فرماندهی تیپ سنندج را بر دوش داشت و در یکی از جنگهای نادر با هندوان هندوستان، سرهنگ الماسخان با سپاهش عقبنشینی میکند و این عقبنشینی موجب شکست نادر میشود. نادر خشمگین از کار الماسخان، دستور اخراج و مجازات قطعالنسل سردار را صادر میکند و پس از این رویداد، سردار الماسخان به موطن خود کنولهکندوله برمیگردد و به باغداری و تصنیف یا ترجمه شاهنامه کردی و تنبورنوازی روزگار میگذراند. مردم منطقه بیلوار و کلیائی در مورد سرنوشت الماسخان میگویند که چون او شاهنامه را سر آورد، نادر کسی را در پی وی فرستاد تا او را با خلعت و دینار به دربار بازگرداند، اما چون پیک نادر به مرز کنولهکندوله میرسد، مردم پیکر بیجان الماسخان را در تابوت چوبین بر دوش و در میان نوای دهل و سرنا و چمری مردان و وای زنان به گورستان میبرند. این روایت جدا از درست یا نادرست بودنش نشان از اشتراک سرنوشت مصنف یا مؤلف شاهنامه کردی با پایان زندگی فردوسی توسی دارد و داستان همیشگی بیمهری شاهان به اندیشمندان را بازگو میکند.<ref>{{یادکرد|مقاله=شاهنامه کردی|نویسنده = احمد شریفی |کتاب = نمیرم از این پس که من زندهام، مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت فردوسی| ناشر =موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران |تاریخ =۱۳۷۴|شابک=۹۶۰۰۳۳۶۹۲۰ |صفحه=۹۴۷–۹۵۵}}</ref>