ضحاک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏ضحاک در شاهنامه فردوسی: اشتباهات اصلاح شد
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۱:
}}
 
'''ضَحّاک''' ([[اوستایی]]: اَژی‌دهاکه/AŽI DAHĀKA؛ [[زبان ارمنی|ارمنی]]: اَدَهَک/Àdahak)<ref>''[[دانشنامه ایرانیکا]]''، سرواژهٔ "AŽDAHĀ "</ref> از پادشاهان افسانه‌ای ایران است. نام وی در اوستا به صورت اژی‌دَهاکه آمده‌است و معنای آن «مار اهریمنی» است. در شاهنامه پسر [[مرداس]] و فرمانروای [[دشت نیزه‌وران]] است. او پس از کشتن پدرش بر تخت می‌نشیند. ایرانیان که از ستم‌های [[جمشید]]، پادشاه [[ایران در شاهنامه|ایران]]، به ستوه آمده‌اند، به نزد ضحاک می‌روند و او را به شاهی برمی‌گزینند. [[ابلیس]]، دستیار ضحاک، دو بوسه بر دوش ضحاک می‌دهد و دو مار از جای بوسه‌ها بیرون می‌جهد. پس از این واقعه ابلیس نسخه‌ای تجویز می‌کند که باید هر روز مغز دو جوان را خوراک مارها سازد تا گزندی به او نرسد.اهریم
 
== ضحاک در شاهنامه فردوسی ==
{{اصلی|پادشاهی ضحاک}}
دوران ضحاک هزار سال بود. رفته‌رفته خردمندی و راستی نهان گشت و خرافات و گزند آشکارا. [[شهرناز]] و [[ارنواز]] (دختران جمشید) را به نزد ضحاک بردند. در آن زمان هر شب دو مرد را می‌گرفتند و از مغز سر آنان خوراک برای ماران ضحاک فراهم می‌آوردند. روزی دو تن به نام‌های [[ارمایل]] و [[گرمایل]] چاره اندیشیدند تا به آشپزخانه ضحاک راه یابند تا روزی یک نفر که خونشان را می‌ریزند، رها سازند. چون دژخیمان دو مرد جوان را برای کشتن آورده و بر زمین افکندند، یکی را کشتند و مغزش را با مغز سر گوسفند آمیخته و به دیگری گفتند که در کوه و بیابان پنهان شود. بدین سان هر ماه سی جوان را آزاد می‌ساختند و چندین بُز و میش بدیشان دادند تا راه دشت‌ها را پیش گیرند.