۲۴
ویرایش
Yankumichan (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Yankumichan (بحث | مشارکتها) (داستان) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خلاصه داستان:
یک شیطان ، در فرم یک ترول(یک موجود افسانه ای)یک آینه جادویی میسازد که ظاهر واقعی همه چیز را نشان میدهد.اما یک روز آینه توسط بی احتیاطی چند ترول دیگر به زمین می افتد و آینه به هزاران تکه
چند سال بعد پسرک کوچکی به نام کای(kai) و دختر کوچکی به نام گردا(gerda)،در حیات ساختمان هایی با سقف مشترک و پنجره ی مجاور در شهر بزرگی زندگی می کنند . کای پسر مهربان و دلسوزی
ملکه برفی که تقریبا تمام قطعه ها را جمع آوری کرده بود از مکان آخرین قطعات در بدن کای نیز اگاه بود. با این حال به کسی نیاز داشت تا قطعات آینه را به صورت درست در کنار هم قرار دهد
در یک روز زمستانی که کای با سورتمه خود برای بازی به رودخانه یخ زده رفته
همزمان با سفر گردا ، کای در قصر ملکه برفی در حال درست کردن آینه جادویی بود .
گردا در سفر خود با ماجرا های زیادی روبرو شد تا اینکه فهمید کای در قصر ملکه برفی زندانی است. گردا با گوزن شمالی خودش را به قصر ملکه میرساند . وقتی کای را میبیند خوشحال میشود ولی کای او را نمیشناسد و بدون توجه به گردا به کار خود ادامه میدهد ، زیرا کای الان دیگر خاطرات خود را بیاد نمی آورد. اما گردا ناامید نمیشود و موفق میشود کای گریه کند و قطعات آینه که در چشم و قلب کای بودند توسط اشک های جاری کای بیرون بیایند و کای زنده بماند .آینه جادویی نیز مثل روز اولش شد و کای و گردا نیز به شهرشان بازگشتند .
|
ویرایش