پس از پایان جنگ جهانی اول، نیروهای [[امپراتوری عثمانی|عثمانیان]] از تبریز بیرون رفتند و یک دسته سپاه هندی جایگزین آنها شد. مکرم الملک به عنوان «نایب الایاله» حکومت میکرد. خیابانی و نوبری به شهر بازگشتند ولی دموکراتها پراکنده بودند و کار خاصی انجام نمیدادند. روی هم رفته آرامش و آسودگی حکمفرما بود و به نظر می آمد که پس از سالها جنگ و آشوب، امنیت بازگشته است. اما در این بین کم کم شورش اسماعیل آقا یا سیمیتقو پدیدار گردید و نام او بر سر زبانها افتاد. او رئیس ایل شکاک بود و نیرو در دست داشت. [[مارشیمون بنیامین|مارشیمون]] (رئیس [[آشوریها|آسوریان]]) به دست او کشته شد و آسوریان جهت انتقام به چهریق لشکرکشی کردند و کنترل شهر را بدست گرفتند. سیمیتقو شکست سختی خورد و با حقارت پا به فرار گذاشت. پس از اینکه عثمانیان به آذربایجان وارد شدند، آسوریان از [[ارومیه|ارومیه]] و دیگر مناطق کوچ کردند. با رفتن آسوریان، خیال سیمیتقو راحت شد و به چهریق بازگشت. او به عثمانیان کمک نکرد و در جنگ با انگلیسی ها خود را کنار کشید. در این حال سیمیتقو از فرصت بدست آمده نهایت استفاده را میکرد و درحال جمع آوری نیرو و یارگیری بود. <ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ۸۲۹.</ref>
کردها هر موقع فرصتی پیدا میشد با دولت نافرمانی میکردند، برادرش جعفر و پدرش محمد آقا در زمان خود بارها نافرمانی کرده بودند ولی سیمیتقو برای کردستان استقلال میخواست و هدفش از جمع آوری نیرو نیز به خاطر دست یافتن به استقلال بود. یکی از همدستان او در این کار سید طه نوهٔ [[شیخ عبیدالله نهری|شیخ عبید الله]] بود.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ۸۳۰.</ref>