فرخان بزرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ZxxZxxZ (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
DejaVu (بحث | مشارکت‌ها)
ابرابزار، اصلاح ارقام
خط ۲۴:
| دین = [[زرتشت]]
}}
'''اسپهبد فرخان بزرگ''' که با نام '''فرخان یکم''' و '''فرخان کبیر''' نیز شناخته شده و عرب‌ها به او '''ذوالمناقب''' لقب داده بودند، یکی از [[اسپهبد]]های دودمان [[دودمان گاوباریان|دابویگان]] [[طبرستان]] بود که پس از مرگ پدرش، [[دابویه]]، در سال ۷۱۱ میلادی، بر مسند حکومت نشست. وی از آغاز فرمانروایی در مرزهای شرقی طبرستان با تهاجم اعراب یا ترک‌ها روبرو شد و بدین جهت در همان اوایل حکومتش لشکری آراسته و تا نزدیکی [[نیشابور]] را فتح نمود.
 
== فرخان در دوران حکومت دابویه ==
[[پرونده:Tabaristan-FA.svg|180px|انگشتدان| {{وسط‌چین}}نواحی موسوم به [[فرشوادگر]]{{پایان وسط‌چین}}]]
{{همچنین ببینید|تاریخ طبرستان|تاریخ گیلان|گاوبارگان|دابویه}}
در سال ۷۵ هجری قمری، ''قطری بن فجاة''<ref name="مفرد۴۹">{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۴۹}}</ref> که از رهبران [[خوارج]] ازرقی بود و پیش از این در نبردی با ارتش [[حجاج بن یوسف]] شکست خورده بود، به طبرستان پناهنده شد و اسپهبد آنان را در [[دماوند (شهر)|دماوند]] اسکان داد،<ref name="سنگ۵۵">{{پک|اعظمی سنگسری|۱۳۵۶|ص=۵۵}}</ref> ولی پس از مدتی قطری حاکمان طبرستان را به دین خود دعوت کرد و موجب نبردی میان خود و فرخان بزرگ شد.<ref name="مفرد۴۹">{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۴۹}}</ref> فرخان به دماوند لشکرکشی نمود تا با قطری مقابله کند که ''سفیان بن الابرد'' از سوی امویان مسئول دفع قطری گشت. فرخان در این زمان از سفیان خواست که در قبال کمکش در دفع قطری، به طبرستان تعرض نکنند و سفیان پذیرفت.<ref name="سنگ۵۵">{{پک|اعظمی سنگسری|۱۳۵۶|ص=۵۵}}</ref><ref name="camb">{{پک|Madelung |1975|ص=199۱۹۹}}</ref>سرانجام فرخان در [[سمنان]] با قطری بن فجاة نزاع کرده و او را کُشت.<ref name="مفرد۴۹">{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ص=۴۹}}</ref> پس از آن که سفیان بن الابرد فتح‌نامه‌اش را به حجاج داد، به دستور حجاج به فرخان یک خروار طلا دادند<ref name="سنگ۵۵">{{پک|اعظمی سنگسری|۱۳۵۶|ص=۵۵}}</ref> و اسپهبد نیز، تحت فشار وارده از سوی اعراب و حملات گسترده حجاج به سوی شرق، خراجی را با شرط وارد نشدن مسلمین به مرزهای سرزمینش پذیرفت.<ref name="camb">{{پک|Madelung |1975|ص=199۱۹۹}}</ref>
 
== به حکومت رسیدن ==
خط ۳۸:
 
== مقابله با ترک‌ها ==
فرخان بزرگ در ابتدای دوران فرمانروایی خویش، شاهد ضعف مرزهای شرقی قلمروش در مقابل ترک‌ها بود؛ به همین دلیل وی با آنان سازش کرده و پس از پرداخت گنجینه‌ای، قرار بر آن شد که ترکان تعرضی نکنند. طی این دو سال، به دستور فرخان، مرزهای شرقی تبرستان قدرتمندتر شد<ref name="سنگ۵۷">{{پک|اعظمی سنگسری|۱۳۵۶|ص=۵۷}}</ref> و سمت خاورین [[تمیشه]]، در مرز با [[گرگان]]، خندقی حفر نمودند، سپس فرخان از مناطق جلگه‌ای به سوی [[لفور]] (لپور) به جایی به نام «فیروزآباد» رفت و منتظر حملات سپاه ترکان ماند.<ref name="سنگ۵۸">{{پک|اعظمی سنگسری|۱۳۵۶|ص=۵۸}}</ref>همچنین فرخان به عنوان نخستین حاکم گاوباری مرکز حکومت خود را از گیلان به طبرستان منتقل کرد و [[آمل]] را پایتخت خود قرار داد.<ref name="ایرانیکا">{{پک|Madelung|1993|ص=541-544۵۴۱–۵۴۴}}</ref>
 
رهبر ترکان که شخصی به نام «صول» بود، به سوی تبرستان یورش برد و به تاراج و غارت دست برد. فرخان بزرگ شبانه به سوی سپاهیان ترک رفته و به آنان شبیخون زد. لشکریان ترک شکست خورده و اغلب کشته شدند، سپس در مکان آن نبرد شهری بنا کردند و نام آن را «توران‌جیر»<ref group="یادداشت">'''توران‌جیر''' به معنی محل شکست ترک‌ها می‌باشد. این نام بعدها به صورت «تریجه» خلاصه و متحوّل گشت.</ref> گذاشتند.<ref name="سنگ۵۸">{{پک|اعظمی سنگسری|۱۳۵۶|ص=۵۸}}</ref>
خط ۶۱:
 
== ماجرای خاک بر سر شدن [[قطری بن فجاه]] ==
در دوران خلافت عبدالملک اموی، [[قطری بن فجاه]] رئیس [[خوارج]] از ترس [[حجاج بن یوسف]] والی [[عراق]] به [[طبرستان]] گریخت و به حاکم طبرستان، [[فرخان بزرگ|اسپهبد فرخان]] پناه آورد. اسپهبد فرخان که در [[گیلان]] و طبرستان حکومت می کردمی‌کرد همان است که شهری برپا کرد و به نام فرزند کوچکش سارویه آن را [[ساری]] نامید که در شمال [[ایران]] قرار دارد.{{سرخط}}
اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسی به قطران که در پناه اسپهبد در دماوند اقامت کرده بود، آزار نرساند و نیازمندی هاینیازمندی‌های او را برآورده سازند.سازند؛ ولی چون فصل سرما و زمستان سپری شد قطری حق نمک به جای نیاورد و رسولی نزد اسپهبد فرخان فرستاد و پیام داد که باید به دین و آیین ما در آیی و گرنه برای جنگ آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی هابه‌آبادی‌ها و روستا هایروستاهای اطراف دارای قدرت بسیاری شد.{{سرخط}}
[[حجاج بن یوسف]] چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد سفیان کلبی را با لشکر بزرگی به دفع قطری و [[خوارج]] فرستاد.{{سرخط}}
[[سفیان کلبی]] چون به ری رسید، اسپهبد در نامه ای که توسط رسولی برای او فرستاد به او پیشنهاد کرد که اگر قصد طبرستان نکند، او آماده است در جنگ با قطری او را یاری کند که این پیشنهاد مورد پذیرش سفیان کلبی قرار گرفت.{{سرخط}}
قطری چون از جریان آگاه شد بی درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست.نشست؛ ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد. سفیان نیز آن را همراه با همه یهمهٔ غنایم بدون آن که نامی از رشادت و دلیری اسپهبد بیاورد به نام خود برای حجاج بن یوسف در کوفه فرستاد.{{سرخط}}
حجاج بن یوسف که از این پیروزی بسیار خوش حالخوش‌حال شده بود چندی بعد که شنید این کار در واقع به دست اسپهبد انجام گرفته استگرفته‌است از سفیان کلبی به خشم آمد و رسولی با یک خروار [[زر]] و یک [[خروار]] [[خاک]] به ری فرستاد و فرمان داد رسیدگی کنند که اگر این پیروزی بدون کمک اسپهبد از دست سفیان کلبی بر آمدهبرآمده است این زر را به سپاس از این خدمت به سفیان بدهند ولی اگر این کار به دست اسپهبد پایان گرفته استگرفته‌است این زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفیان بریزند.{{سرخط}}
و چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای فرمان حجاج زر به اسپهبد دادند و سفیان در وسط بازار '''خاک بر سر''' شد و از آن تاریخ است که عبارت خاک بر سر به صورت اصطلاح درآمده است. <ref>{{یادکرد خبر|نام = |نام خانوادگی = |همکاران = |پیوند = https://www.khayyamnameh.ir/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87ریشه-%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8Cیابی-%D8%AE%D8%A7%DA%A9خاک-%D8%A8%D8%B1بر-%D8%B3%D8%B1سر/ |عنوان = ریشه یابی خاک بر سر|اثر = | ناشر =خیام نامه |صفحه = |تاریخ = |بازیابی = ۶ ژانویه ۲۰۱۹}}</ref> <ref> ریشه هایریشه‌های تاریخی امثال و حکم، مهدی پرتوی آملیآملی، ،ج۱،ج۱، ص ۲۲۵ الی ۲۲۸ </ref> <ref> تاریخ طبرستان صفحه ١۶١ </ref>
 
=== هبیره شیبانی ===
خط ۱۳۳:
{{شجره‌نامه دابویگان}}
{{-}}
 
=== سالشمار ===
{{سالشمار دابویگان}}