حافظ: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۲۳۹:
بهعلت شهرت بسیار زیاد حافظ، پیشینهٔ مخالفتها و انتقادات از او، به دوران حیاتش بازمیگردد. حافظ در مواجهه با مخالفانش رویکرد متفاوتی داشت و برخی را با حرمت یاد کرده و برخی را نکوهش کرده است. در اینباره روایات متعددی وجود دارد که یکی از آنها اعتراض شاه شجاع به حافظ بوده است. شاه شجاع معتقد بود که اشعار حافظ از نظر موضوعی از مطلع تا مقطع بر یک منوال نیست. تیمور نیز بهسبب بخشیدن [[سمرقند]] و [[بخارا]] به خال هندویی، به حافظ معترض بود. بسیاری از روایتها که گاه موثق هم نیستند، حکایت از این دارند که عدهای بعد از مرگ حافظ، او را [[ملحد]] میدانستند و حاضر به نمازخواندن بر پیکر حافظ نشدند. عمدهٔ منتقدانِ حافظ را میتوان به سه گروه تقسیم کرد؛ گروه اول از دینداران هستند که اشعار حافظ را بر خلاف آموزههای اسلامی میدانند. در این میان افراد زیادی از ایران و هند و عثمانی به مخالفت با حافظ پرداختند. گزارشهایی از منع شدن مطالعهٔ دیوان حافظ توسط علمای اهل سنت [[عثمانی]] وجود دارد. برای مثال [[مفتی]] [[حنفی]] [[ابوالسعود]] در بارهٔ اشعار حافظ گفته بود گرچه در میان اشعار حافظ حکمتهای ذوقی وجود دارد اما در لابهلای آن خرافات خارج از مرز [[شریعت]] هم هست. در نمونهٔ دیگری، حافظ به اقتباس از [[یزید بن معاویه]]، دومین خلیفه [[امویان|اموی]] متهم شده بود. اما در هیچکدام از کتابهای ادبیات جهان عرب، اثری از انتساب این اشعار به یزید دیده نمیشود و این ادعا مستند به هیچ مدرکی نیست. [[اورنگ زیب]] هم از شاهان هند، در دورهٔ خودش دستور داد کتابهای حافظ را از کتابخانهها جمعآوری کنند و آنها را بسوزانند که البته مقاومتهایی در برابر این دستور شد. در دورهٔ معاصر، بیشترین انتقاد از حافظ از بُعد دینی، در دو کتاب گرد آمده است: یکی ''[[البدعة و التحرف]]'' تألیف [[محمدجواد خراسانی]] و دیگری ''[[منظومه گفتگویی با حافظ|منظومهٔ گفتگویی با حافظ]]''، یا ''حافظ شکن'' نوشتهٔ [[سید ابوالفضل برقعی|سیدابوالفضل برقعی]]. خراسانی کتابی به نام ''[[رضوان اکبر]]'' را اختصاصاً در ردّ حافظ نوشته و در آن حافظ را اهل ضلال و دیوانش را مضلّ دانسته و بر همین اساس، خرید و خواندن و چاپ و فروش اشعار او را حرام اعلام کرده است. برقعی در کتاب شعر و موسیقیاش که به تخطئهٔ عرفا و شاعران اختصاص دارد، بیشترین تخطئه را به حافظ نسبت داده و او را جاسوس حکومت میدانسته است.<ref>{{پک|ثبوت|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref>
گروه دوم از نواندیشان هستند که معتقدند اشعار حافظ به صلاح منافع ملی نیست و رفتارهای زیانباری را تبلیغ میکند.<ref>{{پک|ثبوت|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref> از جملهٔ این دسته از منتقدان، محمد اقبال لاهوری بود. [[اقبال لاهوری]] نیز با اینکه از زبان و مضمونپردازیهای حافظ در شعر خود بسیار بهره برده و حداقل از ۱۶ غزل حافظ [[استقبال (ادبیات)|استقبال]] کردهاست، با عقاید و اندیشههای صوفیانهٔ حافظ بهشدت مخالف بود.<ref>{{پک|بیات|۱۳۹۰|ف=حافظ|ک=دائرةالمعارف اسلامی|ج=۱۹|ص=۶۷۲–۶۷۳|رف=دائرةالمعارف۱۹}}</ref> او در چاپ نخست مثنوی ''[[اسرار خودی]]'' در ۳۵ بیت از حافظ انتقاد، او را عامل انحطاط و اهمال مسلمانان [[آسیا]] معرفی کرده و «فقیه ملت میخوارگان، امام امت بیچارگان» نام داده است.<ref>{{پک|ثبوت|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref>
گروه سوم نیز از اهل ادب هستند که اشعار حافظ را از بعد ادبی نقد میکنند. [[احمد کسروی]] از جملهٔ این افراد بود و حافظ را قافیهسازی میدانست که برای جور شدن قافیه عباراتی بیمعنی سرودهاست. بهگفتهٔ او حافظ در میان مکاتب متخلف سرگردان مانده، گیج شده و چون به هیچکدام پایبند نشده، به پریشانگویی و نقیضگویی روی آورده و در باطن به همه چیز بیعقیده و در نهایت خراباتی شده است. همچنین بهباور کسروی حافظ در برخی بدآموزیها، مانند شرابخواری، بیکاری و بیدردی، جبرگرایی و خردستیزی، زباندرازی نسبت به خدا و امردبازی نقش داشته است. وی حتی [[شرقشناسی|شرقشناسان]] را به این متهم میکند که نسبت به شرق بدخواهی میکنند و تمایل دارند تا همهٔ اهل شرق بهمانند حافظ عمر خویش را در کنج خرابات هدر دهند و ثروت کشور خویش را به حریصان اروپا و آمریکا وانهند و در این میان گروهی از ایرانیان با آنان همراه شدهاند. بهباور کسروی [[محمدعلی فروغی]]، [[محمد قزوینی]] و [[قاسم غنی]] از کسانیاند که فریب شرقشناسان اروپایی را خوردهاند. یکی از برنامههای کسروی علاوه بر مبارزهٔ نوشتاری با حافظ، جمعآوری و سوزاندن دیوان حافظ همراه با پیروانش بود.<ref>{{پک|ثبوت|۱۳۹۳|ف=حافظ|ک=دانشنامهٔ جهان اسلام|رف=جهاناسلام}}</ref>
|