حافظ: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏زمینه و زمانهٔ حافظ: ویرایش و تصحیح (جزئی)
خط ۶۳:
 
=== زبان و ادب فارسی در روزگار حافظ ===
[[آنه‌ماری شیمل]] می‌گوید در روزگار حافظ، دورهٔ زُهدِ [[ابن خفیف]]، تجربه‌های عرفانی [[روزبهان بقلی|روزبِهان بَقْلی]] و دوران [[سعدی]] پایان یافته و روش مذهبیِ [[متکلم]] [[اشعریان|اَشعَری]]، [[عضدالدین ایجی|عَضُدُالدّین ایجی]] رخ نموده بود. اثر او به‌نام ''[[مواقف|مَواقف]]''، از کتاب‌های مرجع و معیار شد و متکلمانِ پس از او، بر آن شرح‌هایی نوشتند. حدود سال ۷۵۰ ه‍.ق در شیراز و دیگر شهرهای ایران شاعران کم‌شمار نبودند و به‌باور [[ادوارد براون|ادوارد بِراوْن]]، سدهٔ هشتم هجری، پربارترینِ روزگارِ ادبیِ ایران بوده که تحت حمایتِ شماری از حکومت‌های کوچک قرار داشته که سعی در رقابت برای پشتیبانی از شاعران و نویسندگان داشتند. [[سلمان ساوجی]]، شاعرِ ستایندهٔ جلایریان در [[بغداد]] و [[تبریز]]، به مهارت در کاربرد [[ایهام]] در قصیده‌های مصنوع شهرت داشت. [[خواجوی کرمانی|کمال‌الدین خواجوی کرمانی]] که در شیراز اقامت گزیده بود، در همانجا درگذشت. شباهت میان شعر او و حافظ مورد توجه است. افزون بر دیوان غزلیاتش، خمسه‌ای با درون‌مایهٔ عرفانی دارد و یکی از آن‌ها، ''[[همای و همایون]]'' است. [[کمال خجندی|کمال خُجَندی]] مُفَسِّرِ نظریهٔ [[وحدت وجود]] بود و ظاهراً با حافظ مراوده داشت. حتی در شیراز شعر [[عمادالدین فقیه کرمانی]] مطرح بود. او بزرگ‌ترین مدح‌کنندهٔ مظفریان و نویسنده‌ای غنایی و سرایندهٔ پنج [[مثنوی]] عرفانی بود. ظاهراً میان او و حافظ ارتباطی نبوده است. او ادامه می‌دهد در روزگار حافظ، دورهٔ زُهدِ [[ابن خفیف]]، تجربه‌های عرفانی [[روزبهان بقلی|روزبِهان بَقْلی]] و دوران [[سعدی]] پایان یافته و روش مذهبیِ [[متکلم]] [[اشعریان|اَشعَری]]، [[عضدالدین ایجی|عَضُدُالدّین ایجی]] رخ نموده بود. اثر او به‌نام ''[[مواقف|مَواقف]]''، از کتاب‌های مرجع و معیار شد و متکلمانِ پس از او، بر آن شرح‌هایی نوشتند.<ref>{{پک|Schimmel|2006|ف=Ḥāfiẓ and His Contemporaries|ک=History of Iran|ص=929–930|زبان=en}}</ref>
 
به‌گفتهٔ [[ذبیح‌الله صفا]]، روش استادان قدیم شعر فارسی در سده‌های هفتم و هشتم هجری هنوز کنار گذاشته نشده بود و با آنکه حکومت‌های بزرگ [[خوارزمشاهیان]] و [[غوریان]] سقوط کرده بودند، اما اثری بزرگ در شعر درباری ایران نگذاشت و افزون بر این‌ها، حکومت‌های کوچک نیز خود را پشتیبان علم و فرهنگ و هنر نگاه می‌داشتند. بااین‌همه، به‌خاطر غیرفارسی‌زبان بودنِ حکومت اصلی و مرکزی ایران، تا اندازه‌ای رویکردِ درباری شعرِ فارسی رنگ باخت و ادب فارسی بیشتر دارای بُعدی عمومی شد. با کمرنگ شدن شعر درباری، شعر ذوقی و عارفانه رواج بیشتری پیدا کرد. صفا در ادامه می‌گوید اما با وجود این رنگ باختن شعر درباری، قصیده و شعرِ مدح‌گونه از بین نرفت و در این دوران، شاعران قصیده‌سرایِ مدح‌گویی چون [[اثیرالدین عبدالله اومانی|اَثیرُالدّین اومانی]]، [[بدر جاجرمی|بَدرِ جاجَرمی]]، [[مجد همگر|مَجد هَمگَر]]، [[رکن صاین|رُکنِ صایِن]]، [[ابن یمین]]، [[سلمان ساوجی|سلمان ساوُجی]] و برخی دیگر سربرآوردند و البته کسانی چون [[سیف‌الدین فرغانی|سِیف‌ُالدّین فَرْغانی]] با وجود مهارت در قصیده، زبان به مدح نگشودند. از سوی دیگر، با افول قصیده در سده‌های هفتم و هشتم هجری، غزل راهِ اوج می‌پیمود و در اواخر سدهٔ ششم هجری با آنکه قصیده همچنان در کانون توجه بود، اما در کمتر دیوانی از آن دوران می‌توان ردِّ پایی از غزل مشاهده نکرد. در آغاز سدهٔ هفتم هجری، دو نوع غزل عاشقانه و غزل عارفانه دیده می‌شود که اگرچه غزل عارفانه هنوز زیر سایهٔ غزل عاشقانه بود، اما نشان از آینده‌ای مستقل داشت. در آغاز سدهٔ هفتم و در غزل‌های [[کمال‌الدین اسماعیل]] این پیوند کمابیش دیده می‌شود و غزلِ عارفانهٔ این دوران در شعر [[عطار]] به‌کمال رخ می‌نماید. پس از آن در غزل [[سعدی]]، غزل عاشقانه به نهایت کمال خویش رسید و هم‌زمان نیز غزل عارفانه به‌دنبال شیوهٔ عطار رشد یافت و در شعر شاعرانی چون [[فخرالدین عراقی]] و [[مولوی]] به اوج خود رسید. سیف فرغانی نیز در این دوران غزل‌هایی عارفانه سرود که برخی در پاسخ غزل‌های شاعر هم‌روزگارش، سعدی است. با آنکه در بیشتر سدهٔ هفتم هجری، روند غزل عاشقانه و عارفانه جدا می‌نمود، اما اثری که شاعرانِ بزرگِ غزل‌سرای سدهٔ هفتم هجری مانند سعدی، مولوی و عراقی بر غزل گذاشتند، سبب درهم‌آمیختن دو غزل عاشقانه و عارفانه شد و روشی تازه در غزل پدیدار شد. در این روش، میان اندیشهٔ عارفانه و حکمت و وَعظ با زبانِ لطیفِ شعرِ تغزلی و دقت شاعرانش در به‌کاربردن الفاظ مناسب پیوند برقرار شد و مجالی را فراهم کرد تا با بهره از تعبیرات و ترکیبات عاشقانهٔ پیشین، اندیشه‌های متعالیِ خویش را بیان کنند و این پیوند در غزل شاعرانی چون [[خسرو دهلوی]]، [[اوحدی مراغه‌ای|اوحَدی]]، [[خواجوی کرمانی|خواجو]]، [[عمادالدین فقیه کرمانی|عماد]]، [[کمال خجندی]]، سیف فرغانی و حافظ نمود یافت و البته در شعر حافظ به اوج کمال خویش رسید.<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۹|ک=تاریخ ادبیات|ج=۳|ص=۳۱۷–۳۲۳}}</ref>