علی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←جانشینی محمد: اصلاح تایپی برچسبها: متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
←جانشینی محمد: اصلاح تایپی برچسبها: متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۸۶:
در مورد جانشینی علی، مورخان و دانشوران [[تاریخ اسلام]] عموماً یا دیدگاه اهل سنت را پذیرفتهاند یا اینکه حقیقت موضوع را غیرقابل کشف دانسته و از آن رد شدهاند. یکی از مورخانی که از این سنت رایج جدا شدهاست [[ویلفرد مادلونگ]] میباشد.<ref>{{پک|Lewinstein|2001|ک=Reveiw of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=326}}</ref> ویلفرد مادلونگ در [[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]] اصلیترین ادعاهای شیعه را دیدگاه خود شخص علی میداند زیرا به عقیدهٔ او علی خود را شایستهترین فرد برای خلافت در مقایسه با دیگر صحابه میدانست و کل جامعهٔ مسلمانان را به دلیل روی گرداندن از خودش ملامت میکرد، اما در عین حال رفتار ابوبکر و عمر در مسند خلافت را میستود و تخریب شخصیت آنها را نکوهش میکرد.<ref>{{پک|Madelung|1986|ف=S̲h̲īʿa|ک=EI2|زبان=en}}</ref> مادلونگ معتقد است که از آنجایی که در رسوم عربان آن زمان، خصوصاً رسوم قریش، جانشینی موروثی معمول بوده و قرآن بر اهمیت پیوند خونی میان پیامبران و خصوصاً اهل بیت تأکید ورزیدهاست و اینکه انصار از خلیفهشدن علی حمایت میکردند، ابوبکر میدانست که تشکیل یک شورا برای انتخاب خلیفه به انتخاب علی میانجامد و به همین دلیل به شکل حسابشدهای جریانهای سیاسی را برای خلیفهشدن خودش هدایت کرد.<ref>{{پک|Newman|1999|ف=Review of The Succession to Muhammad|زبان=en|ص=403–5}}</ref> از طرف دیگر [[لئورا وچا ولیری]] در دانشنامهٔ اسلام این موضوع را که علی واقعاً امید داشت تا جانشین پیامبر شود، مورد تردید میداند زیرا اعراب طبق سنت، رئیس خود را از میان ریشسفیدان انتخاب میکردند و علی در آن زمان تنها کمی بیش از سی سال سن داشت و اعتبار لازم برای جانشینی محمد را طبق سنن اعراب نداشت؛ ولیری معتقد است که شیعیان با حدیثسازی یا تفسیر به مطلوب کلمات منتسب به محمد، بر این موضوع پای میفشارند که پیامبر قصد داشته تا علی را به عنوان جانشین خود برگزیند، حال آنکه جای هیچ شکی نیست که در هنگام واپسین بیماری، محمد سخنی در مورد جانشین خود بیان ننمود.<ref>{{پک|Veccia Vaglieri|1986|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI2|زبان=en|ش=1}}</ref>
اما این دیدگاه ولیری صحیح نمی باشد، در [[صحیح بخاری]] که از نظر اهل سنت معتبرترین کتاب بعد از قرآن است و تمام روایات آن را صحیح تلقی می کنند، در چندین روایات آمده است که در روز پنج شنبه (یعنی چهار روز قبل از رحلت محمد) درد بر او شدت گرفت و در حالی که در بستر بود گفت: کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما وصیتی بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. [[عمر بن خطاب]] گفت: درد بر پیامبر غلبه کرده و او هذیان می گوید. نزد ما قرآن است. آن برای ما کافی است.با گفتن این سخن جمعیت حاضر دو دسته شدند و اختلاف کردند و پیامبر دستور داد که از کنار او برخیزند و اتاق را ترک کنند.[[ابن عباس]] که راوی این جریان است می گوید:همه مصیبت از آنجا شروع شد که میان پیامبر و وصیتش مانع شدند.
ویلفرد مادلونگ مینویسد، علی نمیتوانسته که بر مبنای قرابت خویشاوندی با محمد، امیدوار به خلیفهشدن پس از عمر بوده باشد. زیرا [[قریش]] از جمعشدن پیامبری و [[خلافت]] در یک قبیله حمایت نمیکردند. وی معتقد است که این مهم از سنخ «کودتای صورتگرفته توسط ابوبکر و عمر» در [[سقیفه بنیساعده]] نیست، بلکه از حسادت عمیق قریش نسبت به علی نشئت میگیرد؛ بنابراین تنها شانس علی برای شرکت در امور مسلمین، مشارکت کامل وی در اهل شورا میتوانست باشد که توسط عمر پایهریزی شده بود. [[ابنعباس]] روایت میکند که در جایی عمر به وی گفته که علی در واقع شایستهترین شخص برای جانشینی محمد بوده، اما ما از وی به دو دلیل ترسیدیم. وقتی ابنعباس مشتاقانه از عمر در مورد این دو دلیل سؤال میکند، عمر در پاسخ به وی میگوید، اولی جوان بودن و دومی علاقهٔ زیاد علی به خاندان بنیهاشم. بر اساس این روایت، تمامی آرزوهای علی و هوادارانش برای احراز خلافت به ناامیدی مبدل گردید. عمر در خلال این پاسخ، به سقیفه بنیساعده اشاره میکند. در این اشاره، عمر به عقیدهاش دربارهٔ تشکیل شورا بهعنوان مبنایی برای تعیین خلیفه اشاره کرده و عملاً، از این به بعد، هر گونه تعیین خلیفه بدون مشورت را تقبیح مینماید؛ بنابراین با این کار، خلافت نمیتوانست در انحصار قبیلهای خاص باشد و به تمامی قریش تعلق داشت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=68}}</ref>
|