امیرمختار کریم‌پور شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز خنثی‌سازی ویرایش 25728991 توسط Roohparvar17903 (بحث) موضوع درج شده باید در صفحهٔ بحث مقاله مطرح شود.
برچسب: خنثی‌سازی
Maryakpr (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۶:
| پانویس =
}}
'''امیرمختار کریم‌پور شیرازی''' (زاده: ۴ بهمن ۱۲۹۹، [[استهبان]]روستای مجدآباد فسا، استان فارس قتل: ۲۴ اسفند ۱۳۳۲، [[تهران]]) شاعر، [[روزنامه‌نگار]] و فعال سیاسی هوادار [[نهضت ملی‌شدن نفت|ملی شدن صنعت نفت]] ایران بود که پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] دستگیر و پس از مدت‌ها [[شکنجه]] در زندان دژبان مرکز ارتش در آتش سوزانده شد.<ref name="آفتاب">{{cite web|url=http://www.aftab.ir/lifestyle/view/149022|title=درخواست اعدام برای کریم‌پور شیرازی|accessdate=۲۰۱۰-۰۳-۱۹}}</ref>
 
در بعضی جاها درج شده که وی از دودمان کریمخان زند بود.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =فریبا مرزبان |نشانی=https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=45130 |عنوان=رقص آتش و جان بی‌قرار «امیرمختار کریمپور شیرازی» /فریبا مرزبان | ناشر =پیک ایران |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref>
امير مختار كودكى را در وضع نامطلوب مالى گذراند. دبستان را در [[فسا]] درس خواند. اما تحصيلات دبيرستان را در [[شيراز]] و تهران به پايان برد. مدتى به كار در [[بيمه ايران]] پرداخت كه به سمت رئيس اداره فرهنگيان در شركت [[بيمه ايران]] هم رسيد و به موازاتش در سال ۱۳۲۷ وارد [[دانشكده حقوق]] [[دانشگاه تهران]] و در رشته [[حقوق قضايى]] مشغول تحصيل شد.<ref name="روزنامه شرق">{{cite web|url=http://sharghnewspaper.com/850119/html/hist.htm|title=جشن تولد شوم|accessdate=۲۰۰۶-۰۰۳۸-۰۸}}</ref>
 
 
== روزنامه شورش ==
وی مدیر [[روزنامه شورش]] بود که از سال ۱۳۲۹ منتشر گردید و در جریان [[ملی شدن صنعت نفت]] انتقادات تندی علیه شاه و خانواده اش ابراز کرد. در گوشه سمت راست روزنامه وی کلامی از [[امام دوم شیعیان]] نوشته می‌شد: «پیکار کنید، بگذارید جای لکه ذلت، دامن کفن شما آغشته به خون پاک شما باشد. پیکار کنید که مرگ شرافتمندانه هزار بار از زندگی ننگین ستوده تر است.»
 
وی در روزنامه پر طرفدار شورش در انتقاد از [[اشرف پهلوی]] می‌نویسد:{{نقل قول|مردم می‌گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می‌گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می‌گیرد به چه مصرفی می‌رساند… مردم می‌گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نا مشروع می‌کند. چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدم‌کش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را می‌دهد.
چرا باید یک نفر مفتخور نالایق بنام همسری خواهر شاه دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد… شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم.<ref name="اخبار روز">{{cite web|url=http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=2966|title=صدای کلاغ |accessdate=۲۰۱۰-۰۳-۱۹}}</ref>}}
 
پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه آن را در روزنامه بچاپ رساند: «... ای مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی برنداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه [[محمد مسعود]] می‌خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می‌گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما برنداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش.»<ref name="گویا نیوز">{{cite web|url=http://news.gooya.com/culture/archives/058187.php|title=ماجرای به آتش کشیدن کریمپور شیرازی|accessdate=۲۰۱۰-۰۳-۱۹}}</ref>
 
کریم پور بعد از اخراج مادر [[شاه]] از کشور نوشت: «... من انتظار دارم بعد از رفتن ملکه مادر و علیرضا، دربار از مرکز توطئه‌های ضد ملی و میهنی و جاسوس بازی به نفع بیگانه منزه و مبری گردد…» شورش در شماره‌ای دربارهٔ فاطمه، خواهر ناتنی شاه که با یک مسیحی ازدواج کرده بود نوشت: «... نمی‌دانم شاه متوجه نیست که مردم دربارهٔ ازدواج شرم‌آور فاطمه و هیلر چه می‌گویند… اگر با طرد اشرف و فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهند، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، قربانیان جنایات اشرف و احمد شفیق و خجلت زدگان اعمال فاطمه و هیلر، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران، برای حفظ قانون اساسی، با کلنگ و داس و… و سنگ و آجر، به دربار حمله‌ور شده و کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار خودکامه و بی اعتنا به افکار عمومی لویی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش قهر و نفرت مردم.»<ref name="imendust" />
 
کریم‌پور در جایی دیگر نوشت: «من نمی‌دانم، مادر و خواهران و برادران شاه، دیگر از جان این مردم مفلوک گرسنه بی‌چیز چه می‌خواهند. سی سال تمام، خون مردم را مانند زالو مکیدند… املاک و اموال مردم را عنفاً و جبراً تصاحب کردند. ناموس دختران و زنان را به زور لکه دار و آلوده ساختند… رضاخان جنایتکار گور به گور افتاده لعنتی، تمام استعداد و نبوغ ایران را مانند افعی آفریقایی بلعید و ایران مستعد و برومند و پرافتخار را به قبرستان سیاه و تاریک و مخوف تبدیل کرد…»<ref name="imendust" />