آگوستین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۳۰:
== زندگی ==
وی از قوم [[بربر]] در شمال [[آفریقا]] بود و در [[شهر]] تاگاسته یا [[سوق اهراس]] در ایالت رومی نومیدیه واقع در [[الجزایر]] کنونی
وی در ابتدا [[آیین مانی|مانوی]] یا ثنویت گرا بود ولی به اعتراف خودش چون به بیهودگی این مذهب در بسیاری از عقاید و اندیشههایش پی میبرد به [[رم]] مهاجرت کرده و به مکتب فلسفی شکاکیون جدید ملحق میگردد. پس از مدتی این مکتب فکری نیز او را اقناع نمیکند. در [[شهر]] [[میلان]] با شخصی با اندیشههای نوافلاطونی به نام «فلاویوس مائیوس تئودوروس» آشنا میگردد و از همین راه به مکتب نوافلاطونیان وارد میشود. پس از آن به دین [[مسیحیت]] میپیوندد. پس از مدتی به مقام اسقفی [[شهر]] هیپو انتخاب میشود و در همین [[شهر]] نیز از دنیا میرود.
وی تا پایان عمر خود نیز تحت اندیشههای نوافلاطونی و [[آیین مانی|مانوی]] بودهاست و این امر دربسیاری از نظریات وآثار وی به روشنی نمایان است. آگوستین در آثار خود که راجع به تثلیث، چگونگی خلقت، حقیقت، نفس، مسئله گناه و ثواب، جبر و اختیار، نجات انسان به فضل الهی
== آراء و نظریات مهم آگوستین ==
خط ۴۳:
نظر ابتدایی آگوستین این بود که ابتدا انسان باید ایمان آورد و پس از آن که ایمان آورد عقل آن تحت مقوله ایمان قرار میگیرد و در نتیجه عقل وسیلهای میگردد درخدمت ایمان و آن هم برای
درک بهتر [[کتاب مقدس]]. همچنین به اعتقاد او انسان بدون ایمان نیز به مراحلی از علم و حقیقت میرسد که این همان [[علوم طبیعی]] میباشد. چرا که ما میبینیم که فی المثل ۴=۲+۲ که این امر در نزد تمام ریاضیدانان چه مسیحی و چه غیر مسیحی مشترک میباشد؛ و در نتیجه انسان بدون ایمان هم میتواند به کسب علوم و آن هم علوم طبیعی و ریاضی
این اولین نظر آگوستین در رابطه عقل و ایمان تا حدودی نظری معتدل بهشمار میآید؛ ولی نظر دیگر آگوستین که در اواخر عمر وی مطرح میشود از حالت اعتدال خارج میگردد و به نوعی حالت
خط ۵۳:
=== نظریه شناخت ===
دربارهٔ [[نفس]] آگوستین دو نظر را در جاهای مختلف آن میپذیرد. یکی مثل [[افلاطون]] نفس را [[جوهر]] بدن و امری که قبل از بدن نیز وجود داشتهاست میانگارد و معمولاً در مباحث فلسفی خودش دربارهٔ نفس از تعریف افلاطونی و [[افلوطین]]ی نفس استفاده میکند؛ ولی در مقابل این تعریف، تعریف کتاب مقدس از نفس که آن عنصری است مجرد که پس از اینکه بدن به وجود آمد آن نیز به وجود میآید. این نظر مانند نظر افلاطون و افلوطین نیست که نفس را امری میدانستند که قبل از بدن نیز وجود داشتهاست. معمولاً آگوستین در بحثهای کلامی خودش از تعریف کتاب مقدس دربارهٔ نفس بهره میگیرد؛ ولی درمجموع او تعریف افلاطونی نفس را میپذیرد و آن را امری مجرد وبرتر از بدن میداند و معتقد است که حتی عمل شناخت نیز توسط همین نفس صورت میگیرد. در واقع [[حواس پنجگانه]] هنگامی که چیزی را درک کردند شکلی از این ادراک است که درنفس منتقش میگردد؛ و چون نفس نیز بر تمام بدن احاطه دارد پس کل بدن تحت شناخت و تأثیر نفس قرار دارد. این عمل شناخت حسی توسط نفس و از طریق بدن شکل
درباب شناخت حقیقی او نیز مانند افلاطون معتقد است که شناخت و معرفت حقیقی از طریق عقل جزئی انسان صورت نمیگیرد چراکه عقل امری است شخصی و جزئی و معرفتی نیز که به آن تعلق میگیرد نیز
خط ۶۱:
=== خداشناسی ===
دربارهٔ اندیشههای آگوستین دربارهٔ [[خداشناسی]] این امر را باید ذکر کرد که در نظر آگوستین [[خدا]] را نمیتوان با این عقل محدود و جزئی شناخت. [[خدا]] تنها و تنها از طریق عقل و آنهم عقل اشراقی است که مورد شناخت قرار میگیرد. [[خدا]] سرمدی، خیر محض، وجود مطلق
[[پرونده:Saint Augustine by Philippe de Champaigne.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|نگارهای از آگوستین]]
=== تثلیث ===
وی از نظریه پردازان بزرگ مسیحی در باب [[تثلیث]] میباشد. از دیدگاه او خدای واحد و حقیقی از سه شخص تحت عناوین: پدر، پسر و روحالقدس تشکیل یافتهاست؛ و خداوند درحقیقت از این سه شخص تثلیث میباشد. آگوستین مهمترین صفت خداوند را وحدت معرفی میکند؛ و بیان میکند که این امر است که مسیحیان را با مشرکان متمایز میکند. در واقع او این توجیه فلسفی را برای تثلیث بیان میکند که این سه شخص از نظر جوهر دارای وحدت میباشند تا ایجاد سه خدایی و شرک نشود. وی [[مقولات ارسطویی]] را دربارهٔ خداوند به سه بخش تقسیم میکند: مقولات مطلق، عرضی و حملی. سه مقوله [[جوهر]]، [[کم]] و [[کیف]] جزء مقولات مطلق میباشند. خداوند جوهر است و دو مقوله دیگر (کم و کیف) به صورت همزمان بر او حمل میگردند. یعنی خداوند در عین اینکه جوهر است عظیم (کم) و خیر (کیف) نیز میباشد؛ و این دو مقوله چون بنا به جوهر بر خداوند حمل میشوند با آن یکی هستند و مطلق میباشند. همچنین این دو مقوله همزمان بر سه شخص تثلیث و کل تثلیث به عنوان واحد حمل میگردند. اصولاً هنگامی که میگوییم خدا هست و میباشد، یعنی عظیم است خیر است و
=== خلقت ===
از دیدگاه آگوستین خلقت از یک موجود سرمدی و ازلی یعنی همان خداوند میباشد. همانطوریکه قبلاً ذکر شد مثل در عقل خداوند قرار دارد و این عقل همان خدای پسر میباشد. خدای پدر با توجه به این مثل که شامل تمام حقایق در این جهان میباشد به ماده بی نظم جهانی (cahos) نظم میبخشد. همچنین این ماده در واقع همان علت مادی است که، مخلوق خداوند میباشد ونه موجودی ازلی و بلکه موجودی است ممکن و حادث. وی برای خلقت دو امر را به عنوان اصول معتقدات مسیحی ذکر میکند که آنها عبارتاند از:
▲۲. خلقت همراه با زمان میباشد: چون خلقت از عدم است، پس زمانی بودهاست که جهان نبودهاست و در واقع زمان هم نبودهاست. یعنی اینکه قبل از اینکه خداوند اراده کند تا جهان بوجود آید زمانی نبودهاست و با اراده خداوند برای خلقت جهان بودهاست که جهان موجود شده و زمان نیز
با آن پدید آمدهاست. پس خلقت با زمان بودهاست و نه امری ازلی.
دربارهٔ مسئله خلقت امر دیگری نیز در فلسفه آگوستین مهم است و آن استفاده آگوستین از «نظریه عقول بذری» رواقیون میباشد. وی بیان میکند که هر نوع از موجودی در واقع دربردارنده بذر انواع بعد از خودش میباشد. یعنی اولین زوج انسانی که به وجود آمده بودند، بذر تمام انسانهای بعد از خودشان را در درون خود دارا میبودند؛ و این امر یعنی
=== مسئله شر ازنظر آگوستین ===
آگوستین مسئله شر را به دو طریق و آن هم اندیشه سنتهای گذشته فلسفی حل میکند که آن نیز بر دو قسم تقسیم میگردد و آن دو عبارتند از:
▲۲. شر امری است نسبی: این نظریه را آگوستین از رواقیان گرفتهاست. اگر انگشتان دست انسان ظریف است و ممکن است که در اثر ضربهای شکسته شود، این امری شر و بد محسوب نمیشود. اگر این ظرافت را انگشتان دست دارا نبودند دیگر انسان نمیتوانست که آثار هنری بیافریند و حتی غذا بخورد. اگر دندان درد برای انسان دردناک است این امر ذاتاً شر محسوب نمیگردد، بلکه این درد خود این هشدار را به ما میدهد که ضایعهای در دندانهای ما وجود دارد و ما باید آن را رفع کنیم. شر بودن درد دندان به خاطر درد آن امری است نسبی، چون در عین اینکه درد آن برای ما بد است و شر محسوب میگردد، از آن طرف هم مفید و خوب است که ما را از ضایعهای آگاه میکند، و این همان نسبی بودن شر را نشان میدهد.
=== فلسفه تاریخ و سیاست ===
در باب فلسفه تاریخ و سیاست آگوستین به جهان به شکل ثنوی یا مانوی نگاه میکند. فلسفه تاریخ او در کتاب ''در باب شهر خدا'' یافت میشود. آگوستین ملتها را در طول تاریخ به دو قطب شهر خدا و شهر دنیا تقسیمبندی میکند. مردم شهر خدا کسانی هستند که مرکزیت آنها همان [[اورشلیم]] یعنی زادگاه عیسی مسیح است. اینان مردمی خدایی اند که به [[توحید]] اعتقاد دارند و به خداوند عشق میورزند. نقطه مقابل این شهر شهر دنیا قرار دارد که مرکزیت آنها شهر [[بابل (دولتشهر)|بابل]] است و این امر به خاطر فساد و فحشایی که در بابل آن زمان رایج بودهاست میباشد. مردم شهر دنیا انسانهای مغرور و متکبر هستند و دین اینان ادیان چند خدایی میباشد یعنی مشرک هستند. نکته جالب توجه در نظریات آگوستین در این باره این امر است که او معتقد است که افرادی هستند که به ظاهر در شهر دنیا هستند ولی در واقع در شهر خدا هستند و همچنین عکس آن یعنی مردمی هستند که به ظاهر در شهر خدا اند ولی در باطن در شهر دنیا میباشند. این امر دیدگاه شمول گرایانه آگوستین به مسیحیت را نشان میدهد که از پایههای شکلگیری [[نظریه پلورالیسم دینی]] [[جان هیک]] در عصر حاضر است. در واقع در اینجا آگوستین صرف انجام اعمال ظاهری را مبتنی بر پذیرش مسیحیت نمیداند بلکه آنچه اهمیت دارد باطن و نیت اعمال است که برای عشق به خداوند صورت گیرد. همچنین این افراد شهر دنیا و شهر خدا در [[روز قیامت]] از یکدیگر جدا میگردند و در قیامت است که مشخص میگردد که کدام اهل شهر دنیا و کدام اهل شهر خدا هستند. این نظریات از این حیث در مقوله فلسفه تاریخ میگنجد که در واقع آگوستین اقوام کل تاریخ را به دو قسمت تقسیمبندی میکند، یعنی به اقوام عالم از دیدی تاریخی مینگرد و همچنین به خاطر اینکه مسیحیت حاضر نتیجه گناه تاریخی است که از [[آدم]] تا حالا به افراد رسیدهاست. در مقوله فلسفه سیاست قرار میگیرد به این خاطر که اقوام و ملتهای جهان را با ذکر نام شهر به عنوان مرکزیت این اقوام در دو قسمت شهر دنیا و شهر خدا تقسیمبندی میکند.
=== زیبایی ===
به عقیده آگوستین در اشیاء زیبا نوعی [[آهنگ]] یا ریتم به چشم میخورد این ریتم بیانگر همان وحدت عددی و نظم دقیقی است که میان اجزاء و عناصر سازنده اشیاء برقرار است. این آهنگ یا ریتم آنچنان نزد او حائز اهمیت است که آن را
به زعم وی مفهوم ریتم یا آهنگ کیفیتی است که قابل کاربرد و قابل اعمال در خصوص پدیدههای عینی، ملموس مادی و معنوی است؛ بنابراین این آهنگ حد و مرز قالبها را در هم میشکند، یعنی تنها میان اصوات یا اجرام وجود ندارد بلکه میان اذهان و حالتها نیز میتوان به وجود ریتم یا آهنگ برخورد. به عبارتی دیگر، آهنگ کلید زیبایی هر پدیدهای بهشمار میآید.
از سویی دیگر، به عقیده وی، گرچه مفهوم کیفیت یا چونی یا حالتهای مختلف موجود در اشیاء واجد اهمیت است اما زیبایی را صرفاً نباید و نمیتواند به کیفیت محدود ساخت. کیفیت منظور در
زیبایی در عین حال باید نشانگر تفاوت و تضاد نیز باشد. زیرا تضاد و تفاوت خود بیان مراحلی از درجات استکمالی شیء زیبا بهشمار میرود. او همچنین امر زیبا را از امر شایسته و مناسب متمایز میدانست. به زعم وی امر شایسته و مناسب صرفاً کیفیتی است نسبی، یعنی هر چیز در مقایسه و نسبت با چیز دیگر شایسته و در خور حساب میآید. علاوه بر این، او امر زیبا را از امر مطبوع و لذت بخش متمایز میدانست. اساس زیبایی صرفاً بر انتقال لذت یا انطباع خاطر محدود نمیشود.
آموزههای آگوستین در باب زیبایی را میتوان با پارهای آموزههای روانشناختی و انسانشناختی همراه دید. در تلقی آگوستین از زیبایی و آثار هنری وحدت و هماهنگی نقش بسیار تعیینکنندهای ایفا میکنند و به همین خاطر دیدگاههای زیباشناسی وی را اوج تکامل [[زیباشناسی]] [[قرون وسطی]] و [[مسیحیت]] بهشمار میآورند.
|