فلسفه علم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 25594275 توسط 180.94.88.235 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
جز اصلاح فاصلهٔ مجازی
خط ۱:
{{علوم}}
'''فلسفهٔ علم'''، گرایشی از [[فلسفه]] است که به تغییر در مفاهیم و مسائل (مانند روش‌شناسی، ارزش گزاره‌ها و کارایی آن‌ها و گونه‌های پیکره‌بندی‌ها…ی) علوم گوناگون می‌پردازد. در واقع، فلسفهٔ [[علم]]، علم «مطالعه علوم» است. فلسفهٔ علم، از لحاظ علمِ مورد بررسی، به زیرگرایش‌های گوناگونی، از جمله: [[فلسفه ریاضیات]]، [[فلسفه فیزیک]]، [[فلسفه علوم رایانه|فلسفه علوم کامپیوتر]]،<ref>[https://plato.stanford.edu/entries/computer-science/ The Philosophy of Computer Science]</ref> فلسفهٔ [[فلسفه زیست شناسیزیست‌شناسی|زیست‌شناسی]]، [[فلسفه مکانیک کوانتم|مکانیک کوانتومی]]، [[فلسفه نسبیت|نسبیت]] و… تقسیم می‌گردد. فلسفهٔ علم ارتباط تنگاتنگی با دیگر مباحث [[فلسفه تحلیلی|فلسفهٔ تحلیلی]] مانند [[فلسفه ذهن|فلسفهٔ ذهن]]، [[فلسفه زبان|فلسفهٔ زبان]]، [[فلسفه منطق|فلسفهٔ منطق]]، [[فلسفه مهندسی|فلسفهٔ مهندسی]]… دارد. «، دایرۀ فلسفۀ علم، دربردارندۀ هر گونه بحث دربارۀ مسائل بنیادین علم و علوم می‌شود. کافی است کوشش ما در راستای تبیین روشمند علم باشد (مثلاً شناخت و ابزار شناخت، یقین، گمان‌های در حکم یقین، و...) همچنین برخی مطالعاتِ حوزه بندی شده، مانند معرفت شناسیِ علوم طبیعی یا ریاضیات، منطق، مباحث درجه دومیِ معرفت دینی و... هم از مباحث فلسفۀ علم است.» <ref>کتاب «فلسفه برای تبیین علم»، اثر حمید رجایی، زمستان 1397، اصفحه 35 قم:انتشارات مهر ماندگار</ref>
 
== پیدایش فلسفه علم ==
خط ۷۶:
حال که با ماهیتِ استدلالِ استقرایی آشنا شدیم می‌توانیم ببینیم استقرا گرایی به چه معنا ست.
 
مسلم است که در علم از استدلالِ استنتاجی استفاده می‌شود. تمامِ استدلال‌هایِ منطقی و ریاضی - که مثلاً در فیزیک کاربردِ عمده دارند - از جنسِ استنتاج هستند. اما دیدیم که استنتاج نمی‌تواند برایِ ما قوانینِ کلی پدید آوردپدیدآورد (ممکن است گفته شود قوانینِ منطق کلی هستند؛ اما اولاً این قوانین بر استنتاج حاکم اند نه این که خود مبتنی بر استنتاج باشند، و ثانیاً این قوانین غیرِ تجربی اند، در حالی که قوانینِ [[فیزیک تجربی]] اند). پس علوم قوانینِ کلی را از کجا می‌آورند؟ باید چیزی بیش از استنتاج بر علم حاکم باشد، وگرنه علمی وجود نخواهد داشت.
 
[[فرانسیس بیکن]] فیلسوفِ قرنِ شانزدهمِ میلادی نخستین کسی بود که استقراء را پیشنهاد داد. او معتقد بود که: