محله بهداشت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۰۷:
|دانشمند یونانی
(پدر بزرگوار)
|پدر پسر باهوش یونانی. او در «محله برو بیا» نیز حضور داشت و بیشتر مواقع نمی توانستتواند پاسخ سوالات پسر باهوش اش را بدهد.
|-
|پزشک محله
|پزشک محله که حسین آقا (بقال محله) به او خانه اجاره داده بوداست. واو در محله بهداشت سعیقصد داشتدارد خانه را به مطب تبدیل کند. فردوس کاویانی در «محله برو بیا» پاسبان راهنمایی و رانندگی بود. به همین دلیل بچه ها در «محله بهداشت» او را «سرکارِ پزشکِ محله» خطاب می کردندکنند.
|-
| rowspan="2" |[[محمود جعفری (بازیگر)|محمود جعفری]]
|زورو
|زورو در «محله برو بیا» علاقه داشت دیگران فکر کنند او علیه زور و جرم و بی قانونی می جنگد و انسان ها را نجات می دهد. همیشه در زمان رخداد مشکلات وقتی کسی به او نیاز داشت اما فرار را بر قرار ترجیح میداد، و به همین سبب کسی دوستش نمیداشت. هیچوقت دست راست اش را از چپ نیز تشخیص نداد. در «محله بهداشت» هم نقشش چندان متفاوت ازنیست. قبلبا نبودسوپرمن تفاهم ندارد زیرا فکر می کند او جایش را گرفته است.
|-
|مجتبی
خط ۱۲۱:
|[[مرتضی ضرابی]]
|سوپرمن
|سوپرمن اصلا سوپرمن نبود! و به سختی می تواند کارهای خارق العاده ای انجام دهد.
|-
| rowspan="3" |[[رضا ژیان]]
|کیمیاگر اعظم
(اَبَوی جان)
|کیمیاگر اعظم که پسرش (سَبَبی) او را « اَبَوی» خطاب می کردکند و در تلاش تا فرمول طلا را بدست بیاورد.
|-
|دکتر آرتیموس یونانی
|او تلاش می کردکند نمایش دهد که فقدان سلامتی خوب نیست و به آموزش مطالب پزشکی به زبان ساده می پرداختپردازد. پدر و پسر عزیزوار اورا «آرتیموس عزیزوار» خطاب می کردندکنند.
|-
|آقای تابلوکار
خط ۱۳۵:
|آقای تابلوکار، درخت کار قدیمیِ آقای شمعدانیِ «محله برو بیا»، که در «محله برو بیا» عقیده داشت باید جای درخت تابلو کاشته شود، اکنون به نظافت شهر می پردازد و به تبلیغ بهداشت و ورزش می پردازد.
|-
| rowspan="32" |[[حمید جبلی]]
|پسر کیمیاگر اعظم
(سَبَوی جان)
|پسر کیمیاگر اعظم که پدرش او را « سَبَوی» خطاب می‌کردمی‌کند. او در فراگیری علم کیمیاگری بسیار بی استعداد بوداست.
|-
|
|گاهی در نقش یک پیرمرد نیز ظاهر می شد
|-
|عباس
|معروف به عباس بی دندون، کودکی در «محله بهداشت»
|-
| rowspan="43" |[[اکبر عبدی]]
|بشر اولیه
|بشر اولیه در جنگل زندگی می کردکند و سعی می کردکند قانون جنگل را توصیف کند. در «محله برو بیا» شیری در جنگل هر از گاهی در نزدیکی خانه اش نعره می‌ زد و او همیشه واهمه داشت که سرانجام طعمه شیر خواهد شد. در «محله بهداشت» با شیر اما دوست شدند.
|-
|گروهبان گارسیا
|گروهبان گارسیا ملقب به «گروهبان عمو گارسیا» در تلاش بوداست تا زورو را دستگیر کند و در ازای تحویل زرورو به قانون جایزه دریافت کند. جایزه ای که به خاطرش تلاش می کردکند تا زورو را دستگیر کند «یک حوله ی حمام نو» بوداست!
|-
|
|گاهی در نقش یک لوتی عصبی نیز ظاهر می شد
|-
|حسن
سطر ۱۶۱ ⟵ ۱۵۵:
|[[حسین پناهی]]
|پسر بشر اولیه
|ملقب به «مسافرِ کوچولویِ اولیه» که در پی یافتن حمام و در آرزوی گرفتن یک دوش آب گرم از جنگل به شهر مسافرت کردمی کند.
|-
| rowspan="2" |[[رضا رویگری]]
|شیر جنگل
|در «محله برو بیا» تنها نعره شیر شنیده می شد. اما در «محله بهداشت» رضا رویگری آننقش شیر را بازی کردمی کند.
|-
|بابا افتخاری
|او گاهی به صورت افتخاری برای کودکان محله قصه می گفت!! اما معمولا دچار فراموشی می شد.
|-
| rowspan="2" |[[آتیلا پسیانی]]
سطر ۱۸۰ ⟵ ۱۷۱:
|مجید کربلائی نجف
|کَلّه
|او در «محله برو بیا» پسر حرف گوش نکنی بود، به «به زیر پا گذاشتن قانون» علاقه داشت و تمام تقصیرها را همیشه گردن همبازی هایش می انداخت. اما در «محله بهداشت» عاقل تر شده است. شخصیت کلّه در مجموعه «محله برو بیا» عروسکی بود و با عرسک گردانی و صدا گردانی [[فاطمه معتمدآریا|سیمین معتمدآریا]].
|-
|[[فاطمه نقوی]]
سطر ۱۸۸ ⟵ ۱۷۹:
|[[اکبر رحمتی]]
|حسین آقا
|حسین آقا که در «محله برو بیا» دکان بقالی داشت اکنون در «محله بهداشت» دکان عطاری دارد و اصرار دارد که بگوید از دوا و درمان سر در می آورد. شخصیت حسین آقا در مجموعه«محله برو بیا» عروسکی بود به عروسک گردانی [[کامبیز صمیمی‌مفخم|کامبیز صمیمی مفخم]].
|-
|هادی مهدی چوپان
|اِبرام آقا
|ورزشکار محله که تلاش می کردکند بچه ها را با ورزش زورخانه ای آشنا کند. او به بچه ها یاد بدهدمیدهد ورزش به سلامتشان کمک میخواهد کندکرد.
|-
|[[حسین محب‌اهری|حسین محب اهری]]
|هپلی
|او به همه افراد محله خودش را «میکروب با وفا و دوست داشتنی» معرفی می کرد،کند، اما در محله کسی دوستش نمی داشتدارد. هپلی در قسمت پنجم با ذات اصلی خودش که همانا میکروب بودن بوداست دچار مشکل شدمی شود و از آن پس به دوگانگی شخصیت دچار شدمی شود. او نمی دانستداند باید از بهداشت پیروی کند یا اینکه هپلی بماند.
|}
 
سطر ۲۲۷ ⟵ ۲۱۸:
 
مانند طلاست
 
 
 
سطر ۲۳۶ ⟵ ۲۲۸:
 
مانند بلا.
 
 
 
سطر ۲۶۳ ⟵ ۲۵۶:
 
هرگز نشود، فاسد و کرمو.
 
 
 
سطر ۲۸۰ ⟵ ۲۷۴:
 
خوش حرف و خوش بیانم.
 
 
 
سطر ۲۹۱ ⟵ ۲۸۶:
 
دشمنِ دندان
 
 
 
سطر ۳۱۹ ⟵ ۳۱۵:
 
گاهی قرمز، گاهی زرد
 
 
 
سطر ۳۴۵ ⟵ ۳۴۲:
 
هرگز فاسد نمی شه
 
 
 
سطر ۳۵۴ ⟵ ۳۵۲:
 
حتما شکر خدا را
 
 
 
سطر ۳۷۴ ⟵ ۳۷۳:
 
دیگه فایده ندارد
 
 
 
خط ۳۹۲:
 
بارونِ ریز
 
 
 
سطر ۴۰۱ ⟵ ۴۰۲:
 
پاک و تمیز
 
 
 
سطر ۴۱۰ ⟵ ۴۱۲:
 
پالتو ی پشمی پوشید
 
 
 
سطر ۴۱۹ ⟵ ۴۲۲:
 
برای حفظ گرماست
 
 
 
سطر ۴۲۸ ⟵ ۴۳۲:
 
بر تنِ ماست
 
 
 
سطر ۵۰۶ ⟵ ۵۱۱:
 
حمام، حمام، حمام!
 
 
=== سرود «چشم و لب و پیشانی، گوش و دهان و بینی» ===
سطر ۵۲۳ ⟵ ۵۲۹:
 
باید شوی آماده
 
 
 
سطر ۵۳۲ ⟵ ۵۳۹:
 
هر چه را که در دور است
 
 
 
سطر ۵۴۱ ⟵ ۵۴۹:
 
دستانِ کثیفت را
 
 
 
سطر ۵۵۰ ⟵ ۵۵۹:
 
خوشبوی و تمیز و پاک
 
 
 
سطر ۵۵۹ ⟵ ۵۶۹:
 
آلوده تو نگذارش
 
 
 
سطر ۵۷۹ ⟵ ۵۹۰:
 
دشمنِ دندان