اسلام آوردن ایرانیان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز جایگزینی با اشتباهیاب: بصورت⟸بهصورت، بوجود⟸بهوجود، اقتصای⟸اقتصادی، شانزددهم⟸شانزدهم، امپراطوری⟸امپراتوری |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۴:
== دو نظریه مردود ==
در میان نظرات مختلف پیرامون اسلام آوردن ایرانیان نظریهای بر این است که اسلام ایرانیان، یک دفعه و غیر تدریجی بود. گروهی از طرفداران این نظریه اسلام آوردن سریع ایرانیان را به ضرب شمشیر و به اجبار و گروهی دیگر به استقبال ایرانیان از اسلام و گشودن آغوش بر روی این دین جدید میدانند. [[حسین کمالی (پژوهشگر)|حسین کمالی]] به رادیو فردا میگوید: «آن سخنهایی که قبلاً گفته میشد که ایرانیان به ضرب شمشیر مسلمان شدند، یا یک سره با آغوش باز به استقبال اسلام رفتند، هیچکدام با دادههای تاریخی که در اختیار ما است
== پذیرش اسلام ==
خط ۲۸:
این چنین بود که عدّه زیادی بخاطر حفظ اموال و اراضی خود، و عدّه زیادی بخاطر تبعیّت از عمل اشراف و بزرگانشان مسلمان شدند، در حالی که ایمان در دلهایشان رسوخ نکرده بود. عدّهای نیز از ترس جان یا عدم توانایی پرداخت جزیه، مسلمان شدند. چرا که اگر کسی مسلمان نمیشد، یا باید جزیه پرداخت میکرد یا باید کشته میشد. گفته شده در زمان حجّاج، از موالی به این عنوان که اسلام آنها واقعی نیست ـ و برای فرار از جزیه اسلام آوردهاند ـ جزیه گرفته میشد!<ref>تاریخ تشیّع در ایران، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، زمزم هدایت، صفحه 63</ref> بنابراین، ایرانیانی که همزمان با فتح ایران اظهار مسلمانی کردند چهار دسته بودند:
▲۳- عدّهای که از ترس جانشان مسلمان شدند.
▲۴- عدّهای که بخاطر عدم توانایی در پرداخت جزیههای سنگین مسلمان شدند.
بنابراین اکثر تازه مسلمانان ایرانی، اسلام ظاهری داشتند، و در طی چند قرن پس از فتح ایران، با معارف اسلام آشنا شدند و ایمان قلبی آوردند. آنان هم که اسلام را نپذیرفتند، یا مقاومت کردند و کشته شدند یا مانند اکثر مناطق از جمله [[مردم آذربایجان]]، بانقیا، باروسما، حیره، بهقباد اسفل، و اوسط، انبار، ساباط، رومیه، مهرود، اهواز، ایذه، شوش، جندی شاپور، رامهرمز، اصفهان و … با پرداخت جزیه به آئین پیشین خود باقیماندند.<ref>درآمدی بر صلح نامههای مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران، نعمتالله صفری فروشانی</ref>
سطر ۵۱ ⟵ ۴۷:
امّا در فتح ایران، از این مسئله غفلت شد. علّت غفلت از این امر، به هدف فاتحان بر میگردد. نقل شدهاست هنگامی که عمر بن خطّاب مردم را به جنگ با ایرانیان فراخواند، استقبالی نکرده و بی توجّهی کردند. در این گیر و دار قبیله «ازد» مهیّای جنگ شد، که عمر برای ترغیب بیشتر آنها به جنگ، غنائم کسری را یادآور شد:
«ثمّ انّ عمر ندب الناس الی العراق فجعلوا یتحامونه و یتثاقلون عنه، حتّی همّ ان یغز و بنفسه، و قدم علیه خلق من الازد یریدون غزو الشام فدعاهم الی العراق و رغبهم فی غنائم آل کسری …» فتوح البلدان، بلاذری، صفحهٔ ۲۵۳.
ابو نصر بن مطهّر بن طاهر مقدسی، نیز دربارهٔ دلیل حمله مسلمانان، روایتی از عمر بن خطّاب نقل میکند که قبل از حمله به ایران گفته بود: «خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده
مثنی بن حارثه، در حیره، مردم را به جهاد علیه ایران تحریک میکرد، و به غارت خزائن ملوک ساسانی تطمیع مینمود.
از جمله کسانی که برای غارت آبادیها و خزائن ایران مأمور شد، جریر بن عبدالله بجلی بود که پیروان زیادی داشت. وقتی عمر او را برای جنگ با ایران فرا خواند، جریر با عمر قرار گذاشت به این شرط به جنگ میرود که یک چهارم غنائم را برای خود و اتباعش بردارد، و عمر این شرط را پذیرفت، و جریر به سوی ایران حرکت کرد. «... و قدم جریر بن عبدالله من السراة فی بجیله فسال ان یاتی العراق علی ان یعطی و قومه ربع ما غلبوا علیه، فاجابه عمر الی ذلک، فسار نحو العراق»<ref>اسلام ایرانیان و عمر بن خطاب، عطایی اصفهانی، صفحه 122، به نقل از: فتوح البلدان، بلاذری، صفحه 253</ref>
|