در دیدگاه شیعیان، عمر به خاطر اینکه با خلافت علی مخالفت کردهاست، به دیده نفرت نگریسته میشود. اما اهل سنت وی را نه تنها به عنوان یک حاکم قدرتمند بلکه به خاطر تقوایش می ستایند. در احادیث اهل سنت، حدیثهایی از محمد و خود عمر و بعضاً به روایت عبدالله بن عمر آمده که میگویند عمر بر مسائل شرع اسلامی تسلط داشتهاست. در روایات سخنانی به عمر منسوب میشود که در قرون بعدی مورد بحث قرار گرفته و مثالی از مواردی است که ممکن است در قرون بعدی به وی نسبت داده شده باشد و میتوان آنها را درونی کردن هنجارها نامید. مانند مطالبی که در مورد نیت بیان کردهاست. البته نصیحتهایی که وی به مسلمانان میکرد حاکی از آنکه از الگوی زندگی خودش که همراه با ریاضت بود، پیروی کنند را احتمالاً نمیتوان انکار کرد. با وجود اینکه وی برخی لذایذ را بر خود حرام میکرد، فردی فعال و قوی دانسته شده و زندگی زاهدانه افراطی را تقبیح نموده به این علت که تنبلی و وابستگی انسان را به دنبال دارد. سخنانی از وی در منابع آمده که گفته مرگ را در حین کسب روزی حلال، بر جهاد در راه خدا ترجیح میدهد.<ref name="EI"/>▼
در دیدگاه شیعیان، عمر به خاطر اینکه با خلافت علی مخالفت کردهاست، به دیده نفرت نگریسته میشود و آنها معتقدند به اینکه
صَهّاک، کنیزک تنومند حبشی برای حضرت عبدالمطلب بود و برای او شترچرانی میکرد و میل به نکاح داشت، روزی مردی به نام نُفَیْل نظرش به صهاک افتاد و عاشقش شد، و در چراگاه شتران با او زنا کرد. نتیجه این عمل نامشروع، پسری شد به نام خَطّاب.
وقتی خطاب به حد بلوغ رسید به خاطر تنومندی مادرش از او خوشش آمد و با او زنا کرد. از زنای این مادر و پسر، دختری متولد شد. صهاک ، از ترس اهلش آنرا در پارچهای از پشم پیچید و در میان گله چهارپایان بیابان مکه رها کرد، و هشام بن مغیره بن ولید آنرا در بیابانهای مکه یافت، و به منزلش برد و نامش را «حَنْتَمه» گذاشت و او را بزرگ کرد، روش عرب این بود که هرگاه بچه یتیمی را مییافتند تربیتش میکردند و او را بچه خود قرار میدادند.
وقتی حنتمه به سن بلوغ رسید ، روزی خطاب که در واقع پدر حنتمه بود حنتمه را دید و عاشق شد و او را از هشام بن مغیره خواستگاری کرد و هشام حنتمه را به عقد خطاب در آورد. حاصل ازدواج این پدر و دختر عمر بن خطاب بود.
بنا بر این خطاب، هم پدر عمر و هم پدر بزرگ عمر و هم دایی عمر بود، و حنتمه نیزهم مادر عمر و هم خواهر عمر و هم عمه عمر بوده است
▲ اما اهل سنت وی را نه تنها به عنوان یک حاکم قدرتمند بلکه به خاطر تقوایش می ستایند. در احادیث اهل سنت، حدیثهایی از محمد و خود عمر و بعضاً به روایت عبدالله بن عمر آمده که میگویند عمر بر مسائل شرع اسلامی تسلط داشتهاست. در روایات سخنانی به عمر منسوب میشود که در قرون بعدی مورد بحث قرار گرفته و مثالی از مواردی است که ممکن است در قرون بعدی به وی نسبت داده شده باشد و میتوان آنها را درونی کردن هنجارها نامید. مانند مطالبی که در مورد نیت بیان کردهاست. البته نصیحتهایی که وی به مسلمانان میکرد حاکی از آنکه از الگوی زندگی خودش که همراه با ریاضت بود، پیروی کنند را احتمالاً نمیتوان انکار کرد. با وجود اینکه وی برخی لذایذ را بر خود حرام میکرد، فردی فعال و قوی دانسته شده و زندگی زاهدانه افراطی را تقبیح نموده به این علت که تنبلی و وابستگی انسان را به دنبال دارد. سخنانی از وی در منابع آمده که گفته مرگ را در حین کسب روزی حلال، بر جهاد در راه خدا ترجیح میدهد.<ref name="EI"/>
در دیدگاه اهل سنت در قرن امروزی، کماکان عمر به عنوان یک الگو و رهبر دمکرات مطرح است و هنوز در میان آنان به عنوان یک رهبر زاهد و با شکوه تلقی میگردد.<ref name="EI"/><ref>دکتر تیجانی در دو کتاب «اهل سنت واقعی» و «از آگاهان بپرسید» ابعادی از زندگی عمر را از منابع سنی مورد مطالعه قرار دادهاست</ref>