اسلام آوردن ایرانیان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Sa.vakilian (بحث | مشارکتها) افزودن طبق بحث |
Sa.vakilian (بحث | مشارکتها) در زمان محمد |
||
خط ۷:
== دو نظریه مردود ==
در میان نظرات مختلف پیرامون اسلام آوردن ایرانیان نظریهای بر این است که اسلام ایرانیان، یک دفعه و غیر تدریجی بود. گروهی از طرفداران این نظریه اسلام آوردن سریع ایرانیان را به ضرب شمشیر و به اجبار و گروهی دیگر به استقبال ایرانیان از اسلام و گشودن آغوش بر روی این دین جدید میدانند. [[حسین کمالی (پژوهشگر)|حسین کمالی]] به رادیو فردا میگوید: «آن سخنهایی که قبلاً گفته میشد که ایرانیان به ضرب شمشیر مسلمان شدند، یا یک سره با آغوش باز به استقبال اسلام رفتند، هیچکدام با دادههای تاریخی که در اختیار ما است بهطور کامل نمیخواند.»<ref>http://www.radiofarda.com/content/b11-viewpoints-causes-leading-to-sassanids-downfall/27273565.html</ref>
==در زمان محمد==
مطابق با منابع [[تاریخنگاری]] مسلمانان پس از انعقاد [[صلح حدیبیه]]، [[محمد]]، [[پیامبر اسلام]]، از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل [[هراکلیتوس]]، [[امپراتور بیزانس]]، [[نجاشی]] شاه [[حبشه]]، [[خسرو پرویز]] شاهنشاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد. اما همگی این دعوت را رد کردند.<ref name="ReferenceB">{{پک|Robinson|2011|ک= The New Cambridge History of Islam|زبان=en|ص= 192}}</ref><ref name=King_Lings>Lings (1987), p. 260</ref> به نوشته [[تاریخ طبری]] متن نامه بدین شرح است:
<blockquote>بنام خداوند بخشنده مهربان.{{سخ}}از محمد، فرستاده خدا، به خسروی بزرگ ایران. درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا میخوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام رویگردان شوی، گناه مردم مجوس برگردن تو است.<ref>at-Tabari, at-Tareekh, Vol. III p. 90</ref></blockquote>
طبق گزارش تاریخ نگاران مسلمان این نامه توسط [[عبدالله بن خدافه سهمی قریشی]] برای خسرو پرویز فرستاده شد<ref name="m417">al-Mubarakpuri (2002) p. 417</ref> و خسرو پرویز آن را پاره کرد.<ref>''Kisra'', M. Morony, '''The Encyclopaedia of Islam''', Vol. V, ed.C.E. Bosworth, E.van Donzel, B. Lewis and C. Pellat, (E.J.Brill, 1980), 185.</ref> خسرو به [[باذان]]، حاکم ایرانی [[یمن]]، دستور داد که دو نفر از سرداران خود را نزد محمد فرستاده و از وی بخواهد که از دعوت خویش منصرف شود. اما محمد به هر یک از آن دو مأمور هدیهای بخشید و خبر کشته شدن خسروپرویز و به تخت نشستن [[شیرویه]] را به آنان داد و گفت به باذان بگویید که به دین اسلام درآید تا او را بر قلمرو حکومتش ابقا کنم. پس از بازگشت مأموران، باذان منتظر نامه شیرویه ماند و چندی بعد که صدق خبر برایش مسلم شد، مسلمان شد. باذان از آن پس از دربار ساسانی قطع علاقه کرد و خبر مسلمان شدنش را به مدینه نوشت و به فرمان محمد به حکومت یمن ابقا شد.<ref>{{یادکرد وب | عنوان=باذام / باذان | تاریخ بازبینی= | ناشر=دانشنامه جهان اسلام | نشانی=http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=132}}</ref>
== پذیرش اسلام ==
|