حقوق طبیعی و قانونی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
لوکاس (بحث | مشارکت‌ها)
←‏قدیم: جزئی
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
خط ۱:
'''حقوق طبیعی و قانونی''' دو نوع [[حق]] است. حقوق طبیعی آنهایی است که به قوانین یا آداب و رسوم خاصی از فرهنگ یا حکومت وابسته نیستند و بنابراین جهانی و غیرقابل انکار هستند. (با قوانین انسانی لغو یا محدود نمی‌شوند) حقوق قانونی آنهایی هستند که به وسیله یک سیستم حقوقی به فرد اعطا شده (که می‌توانند اصلاح یا لغو شده و توسط قوانین انسانی محدود شوند). بدون آن که مشروط به توافق دیگران، وجود نهادهای سیاسی و قضائی یا [[قانون|قوانین]] و سنت‌ها باشد؛ بنابراین حقوق طبیعی به هر [[انسان]] در هر زمان و هر مکانی تعلق می‌گیرد.
 
مفهوم [[قانون طبیعی]]، مربوط به مفهوم حقوق طبیعی است. قانون طبیعی ابتدا در [[فلسفه یونان باستان]] ظاهر شد،<ref>Rommen, Heinrich A. , ''The Natural Law: A Study in Legal and Social Philosophy'' trans. Thomas R. Hanley, O.S.B. , Ph.D. (B. Herder Book Co. , 1947 [reprinted 1959]), p.. 5</ref> و توسط فیلسوف رومی [[سیسرون]] اشاره شد.<ref>{{bibleverse||Romans|2:14–15|KJV}}</ref>سپس در کتاب [[عهدین]] به ان اشاره شد. بعد از ان در [[قرون وسطی]] توسط فیلسوفان کاتولیک مانند [[آلبرت کبیر]] و شاگرد او [[توماس آکویناس]] توسعه یافت. در [[عصر روشنگری]]، مفهوم قوانین طبیعی برای مبارزه با [[حق‌حق الهی پادشاهان]] مورد استفاده قرار گرفت؛ و به عنوان یک توجیه جایگزین برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی، قانون مثبت و حکومت شد- و به این ترتیب حقوق قانونی - در شکل جمهوریخواهی کلاسیک آن شد .
برخی، مفهوم حقوق طبیعی را در جهت نامشروع جلوه دادن این نهادها بکار می‌گیرند تا مشروعیت همهٔ این مؤسسات را به چالش بکشند.
 
ایده [[حقوق بشر]] مربوط به حقوق طبیعی می‌شود. بعضی تفاوتی بین آنها ندیده و آنها را مترادف هم بشمار می‌آورند؛ در حالی که دیگران آنها را جدای از هم دیده تا ارتباط سنتی آنها با حقوق طبیعی را حذف کنند.<ref>Jones, Peter. ''Rights''. Palgrave Macmillan, 1994, p. 73.</ref>حقوق طبیعی و بطور خاص مردود کردن آنها، در زمره اختیارات حکومت‌ها یا نهادهای بین المللیبین‌المللی نیست. [[بیانیه جهانی حقوق بشر]] [[سازمان ملل متحد]] در سال ۱۹۴۸ یک [[ابزار قانونی]] مهم است که مفهوم حقوق طبیعی را در قانون بین‌المللی نرم تثبیت می‌کند. بطور سنتی حقوق طبیعی منحصراً به عنوان حقوق منفی به‌شمار می‌رفت،<ref>For example, the imperative "not to harm others" is said to be justified by natural law, but the same is not true when it comes to providing protection against harm</ref>در حالی که حقوق بشر نیز دارای حقوق مثبت است. حتی در مفهوم حقوق طبیعی حقوق بشر، این دو اصطلاح ممکن است مترادف باشند.
 
این قضیه که حیوانات حقوق طبیعی دارند، مورد توجه و علاقه‌مندی فلاسفه و محققان حقوقی قرن بیست و بیست و یکم قرار گرفت.<ref>[http://www.britannica.com/eb/article-9007642/animal-rights "Animal Rights"], ''Encyclopædia Britannica'', 2007; Dershowitz, Alan. ''Rights from Wrongs: A Secular Theory of the Origins of Rights'', 2004, pp. 198–99; [http://www.britannica.com/eb/article-257091/animal-rights "Animal Rights: The Modern Animal Rights Movement"], ''Encyclopædia Britannica'', 2007.</ref>
خط ۱۱:
این ایده که حقوق معینی، طبیعی یا غیرقابل قبول است، دارای تاریخی است که حداقل به [[رواقی گری]] [[دوران باستان متأخر]] و تومیسم ابتدای [[قرون وسطی]] بر می‌گردد؛ و از طریق [[اصلاحات پروتستانی]] و [[عصر روشنگری]] به امروز می‌رسد.
 
وجود حقوق طبیعی توسط افراد مختلف در زمینه‌های مختلف، از جمله استدلال فلسفی [[پسینی و پیشینی]] یا اصول دینی، مطرح شده‌است.<ref name="us-doi">{{cite web |url=https://www.archives.gov/exhibits/charters/declaration_transcript.html |title=America's Founding Documents &#124; National Archives |website=Archives.gov |date=2016-10-12 |accessdate=2017-03-10}}</ref> به همین ترتیب، فیلسوفان و سیاستمداران مختلف لیست‌های متفاوتی از آنچه را که آنها معتقدند حقوق طبیعی است، طراحی کرده‌اند. تقریباً همه آنها حق [[زندگی]] و [[آزادی]] را به عنوان دو اولویت بالاتر می‌دانند. [[هربرت لیونل آدولفوس هارت]] استدلال می‌کند که اگر اصلاً حقی وجود دارد، بایستی حق آزادی باشد، زیرا که بقیه تماماً به این وابسته هستند. [[تامس هیل گرین]] می‌گوید اگر چیزی بنام حقوق وجود دارند بایستی حق زندگی و آزادی، یا به زبان مناسب تر "«حق زندگی آزاد"» باشد.<ref>''Lectures on the Principles of Political Obligation'', T. H. Green, 1883, p.114.</ref>
 
ایده نوین حقوق طبیعی در [[سده ۱۷ (میلادی)|سده ۱۷]] با اوج‌گیری انگاره‌های [[فردگرایی|فردگرایانه]] بر پایه نظریات قدیمی [[حقوق فطری]] پدیدار شد. نظریه سنتی حقوق فطری بر این مبنا استوار بود که انسان‌ها به عنوان آفریدگان [[طبیعت]] و [[خداوند]] می‌بایست بر مبنای فرمان‌ها و قوانین طبیعت و خدا، زندگی خود را اداره و اجتماع خود را سازمان دهند.
خط ۲۷:
 
=== مدرن ===
یکی از متفکران غربی که ایده معاصر حقوق طبیعی را بررسی کرد، مذهب‌شناس فرانسوی ژان شرلیه بود که رساله De Vita Spirituali Animae<ref>[https://books.google.al/books/about/De_Vita_spirituali_anime_magistri_Johann.html?id=3Et7XwAACAAJ&redir_esc=y De Vita spirituali anime magistri Johannis Gerson]</ref>او در ۱۴۰۲، یکی از تلاشهایی به حساب می‌آید که آنچه را که بعداً فرضیه "«حقوق طبیعی مدرن"» نامیده شد را آورد.<ref>Richard Tuck, ''Philosophy and Government 1572–1651'' (1993), pp. 25-7.</ref>
 
قرن‌ها بعد دکترین رواقیون که «بخش داخلی را نمی‌توان به اسارت تحویل داد» در دکترین [[اصلاحات پروتستانی]] آزادی وجدان ظهور جدیدی یافت.<ref>Davis, David Brion. ''The Problem of Slavery in Western Culture.'' Cornell University Press, 1966, p. 77.</ref><ref>[https://legalref.knoji.com/natural-rights-vs-legal-rights/ Controversy over the Concept of Natural Rights through the Ages]</ref>