دنیای قشنگ نو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۵۱:
برنارد، لنینا کراون -دختر بتامنفی «پَروار» و محبوب بین همهٔ مردان- را برای تعطیلات به ''مالپاییس'' دعوت میکند. برنارد و لنینا در آنجا با «جان» (که بعد معلوم میشود فرزند زندهزادهشدهٔ ''مدیر'' است که در سالها قبل در سفری به وحشیکده، محبوبش را گمکرده و بدون او به تمدن برگشتهاست) روبرو میشوند و او و مادرش را به تمدن (به ''دنیای قشنگ نو'' به تعبیر جان) بازمیگردانند. برنارد جان را با مدیر روبرو میکند و مدیر از شرم این رازگشایی درهم میشکند. جان که اکنون به لقب «آقای وحشی» خوانده میشود، نقل مجلس جماعت [[شادخوار]] (هدونیست) میگردد و برنارد هم از صدقهٔ سر او اعتباری در جامعه مییابد. اما جان نمیتواند با جنبههای تمدن کنار بیاید و بعد از اینکه از لنینا به تعبیر خودش «هرزگی» میبیند و به دلیل مرگ مادرش - که خود را در ''[[هوم|سوماً]]'' غرق کرده و از دنیا میرود - ضربهای به او وارد میشود، آغاز به طغیان میکند. برنارد و هلمهولتز واتسون هم به جرم همدستی با او گیر میافتند.
''بازرس'' این دو را به ''جزایر'' (جایی که اصول فوردی حاکم نیست) تبعید میکند، اما جان را نگه میدارد. جان تمدن را رها میکند و در برجی متروکه آشیان میگزیند و رفتاری تارک دنیا مییابد و با سختگرفتن بر خود در جستجوی پاک شدن
صبح فردا جان که از خواب برمی خیزد یاد خاطره روز قبل می افتد و از شرم و پشیمانی خود را حلق آویز می کند. گروه بعدی بازدید کنندگانش با جسد او روبرو می شوند.
== برخی نامها و اصطلاحها ==
|