جمهور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با استفاده از AWB
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
خط ۲۵:
انسان در ایام پیری زندگی خود را مرور می‌کند. اگر بد زندگی کرده و کارهای ظالمانه کرده باشد، به تشویش می‌افتد؛ ولی آنکه در گذشتهٔ خود عملی ظالمانه نیابد، آرامش خود را بازمی‌یابد و امید یار او می‌شود. البته اگر کسی در ایام پیری از تمکن مالی برخوردار باشد، راحت‌تر و بهتر زندگی را می‌گذراند.
 
سقراط از کفالوس می‌پرسد: «بزرگترین خوشی و نیکی که از ثروت به تو رسیده‌است چیست؟»<ref name="d">{{یادکرد|فصل=فصل اوّل:افلاطون|کتاب=تاریخ فلسفه |نویسنده=ویل دورانت|ترجمه=عباس زریاب|ناشر=شرکت انتشارات علمی و فرهنگی|چاپ=بیست و یکم|شهر=تهران|کوشش=|ویرایش=|صفحه=صفحه ۸ تا ۱۵|سال=۱۳۸۷|شابک=}}</ref>
 
کفالوس می‌گوید که ثروت بیش‌تر از آن جهت خوب است که او را سخی و شریف و عادل بار می‌آورد. ثروت آدمی را بازمی‌دارد از اینکه عملی خلاف عدالت انجام دهد یا مدیون دیگری باشد، امّا «نه خردمند اگر تنگدست باشد رنج پیری را به آسانی می‌تواند تحمل کند، و نه بی‌خرد هر چند توانگر باشد آرامشی در درون خود می‌یابد.» پس تنها مردمان عدالت‌پیشه و درستکار از ثروتی که اندوخته‌اند، سود می‌برند.
خط ۴۹:
کتاب دوم با سخنان گلاوکن آغاز می‌شود. او نظر عوام‌الناس راجع به عدل و ظلم را نقل می‌کند، و از طرف آن‌ها وظیفهٔ دفاع از ظلم را عهده‌دار می‌شود. نخست می‌گوید: همهٔ چیزهایی را که مردم می‌خواهند، می‌توان بر سه دسته تقسیم کرد. بعضی چیزها، برای انسان فایده‌ای ندارد؛ اما وقتی انسان به آن می‌رسد، شاد و خوشحال می‌شود. بعضی چیزها هم برای انسان فایده دارد و هم باعث شادی می‌شود؛ مثل تندرستی؛ و بعضی چیزهای دیگر برای انسان فایده دارد، اما سبب رنج و سختی می‌شود؛ مثل ورزش و درمان دارویی. گلاوکن از سقراط سؤال می‌کند که عدالت جزء کدام یک از این سه دسته‌است. سقراط می‌گوید از هر سهٔ آن برتر است.
 
مردم می‌گویند ظلم فی نفسه خوب است و تحمل ظلم فی نفسه بد؛ و بدی تحمل ظلم بیش از خوبی ارتکاب ظلم است. وقتی مردم هم ظلم کردند و هم متحمل ظلم شدند، کسانی از آن‌ها که نمی‌توانستند ظلم کنند و فقط می‌بایست متحمل ظلم شوند؛ قانون تصویب کردند که هیچ‌کس به دیگری ظلم نکند و هیچ‌کس هم تحمل ظلم نکند و این را عدل پنداشتند. پس عدالت یعنی میانه‌روی؛ نه ظلم کن و نه به زیر ظلم برو. اگر انسان ظالم یا انسان عادلی را آزاد بگذاریم، می‌بینیم که هر دو به دنبال ثروت و قدرت می‌روند و تنها قانون آنان را وامی‌دارد که از حد تجاوز نکنند. عدل فی نفسه خوب نیست و باعث رنج و ناراحتی می‌شود؛ لذا اگر کسی مانند گوگس، حلقه‌ای پیدا می‌کرد که او را از چشم دیگران پنهان می‌ساخت، هرگونه انگیزهٔ عادلانه رفتار کردن را از دست می‌داد، زیرا می‌توانست خاطرجمع شود که قادر است از مجازات هر نوع جنایت، فریب یا اغوا در امان بماند.<ref name="w">{{یادکرد|فصل=فصل اول:افلاطون-جمهوری|کتاب=آثار کلاسیک فلسفه|نویسنده=نایجل واربرتون|ترجمه=مسعود علیا|ناشر=انتشارات ققنوس|چاپ=چهارم|شهر=تهران|کوشش=|ویرایش=|صفحه=صفحه ۹ تا ۲۷|سال=۱۳۸۸|شابک=}}</ref>
 
دربارهٔ اینکه آیا زندگی عادل بیش‌تر قابل تأیید است، یا زندگی ظالم؛ گلاوکن وضعیتی را تصور می‌کند که در آن همگان انسانی عادل را ناعادل به‌شمار می‌آورند، او را شکنجه می‌دهند و گردن می‌زنند: به نظر می‌رسد که در تأیید زندگی او چیزی نمی‌توان گفت. سپس این وضعیت را مقایسه می‌کند با زندگی انسانی فریبکار و شرور که هرگاه بتواند از مجازات اعمالش در امان بماند، اوضاع را طوری ترتیب می‌دهد که فردی عادل در نظر آید حال آن که سرتاپا انسانی اخلاق‌نشناس و بی‌وجدان است. او خوشبخت زندگی می‌کند و با این که در پس نقابی که به چهره دارد سیمای راستینش به شرارت آمیخته‌است، اسوهٔ آبرومندی به‌شمار می‌رود. به عقیدهٔ گلاوکن این امر حاکی از آن است که عدالت سودی ندارد یا دست‌کم همواره قرین فایده نیست.<ref name="w"/>