پس از مدتی، بیماری [[وبا]] در شهر شیراز مُسری شد و در همین حینحین، باب را آزاد کردند به شرط آنکه از شیراز خارج شودنشود<ref name="Iranica" /> اما وی در تاریخ سپتامبر ۱۸۴۶ به [[اصفهان]] عزیمتفرار کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=حضرت باب|نویسنده=نصرت الله محمد حسينى|ناشر=مؤسسه معارف بهائى|صفحه=293}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سلطان رسل حضرت ربّ اعلی|نویسنده=دکتر ریاض قدیمی|انتشارات=University of Toronto Press|صفحه=16-17}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|ناشر=William Carey Library|عنوان=The Baha'i Faith: Its History and Teachings|صفحه=20|نویسنده=William McElwee Miller}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نویسنده=دکتر ریاض قدیمی|کد زبان=en|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=http://www.bahailib.com/pdf/512.pdf|عنوان=سلطان رسل حضرت ربّ اعلی}}</ref> در ابتداابتدا، در اصفهان در منزل [[امام جمعه|امام جمعهٔ]] آن شهر ساکن شد.<ref name="Iranica" /> حاکم اصفهان در آن موقع [[منوچهرخان معتمدالدوله]] بود و او علیمحمد باب را با احترام پذیرفت و به مدت یک سال از او مهمانداری و حمایت کرد.<ref name="Brown" />، ادوارد براون در این خصوص مینویسد: داروغه شیراز در این امر همراهی کرد. در غیر اینصورتاین صورت، انتقال زندانیش به همراه دو تن از پیروانش به شهر ثانی (اصفهان) محال بود. این واقعه حدوداً در ماه مه ۱۸۴۶ رخ داد. به مدت تقریباً یک سال باب در اصفهان ماند. او تحت حمایت قویترینقوی ترین اشراف آن زمان بود که هم قادر و هم خواهان پشتیبانی و حمایت او از کینهورزیهای دشمنانش بودند که در بین آنهاآنها، روحانیون خطرناکترین بودند. اما در اوایل سال ۱۸۴۷۱۸۴۷، حامی او فوت کرد و گرگین خان که جانشین دولت اصفهان شدشد، حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانه به تهران که در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیرش -میرزا آقاسی- بود، فرستاد.<ref name=":21">{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Stenstrand'S| نام =August J | پیوند نویسنده =آگوست استنسترندز | نام خانوادگی۲ = Browne| نام۲ = Edward G| پیوند نویسنده۲ =ادوارد براون | نام ویراستار =Muhammad Abdullah | نام خانوادگی ویراستار = al-Ahari| پیوند ویراستار =محمدعبدالله الاهری | فصل = BABISM| نویسندگان سایر بخشها = Daltaban Peyrevi | عنوان = THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN| سال =۲۰۰۶| ناشر = Magribine Press| مکان =Chicago | زبان = en| شابک =1-56316-953-3| صفحه = ۲۴–۲۵| صفحات =۲۰۰}}</ref>
=== تبعید به ماکو ===
[[پرونده:Mahku2008.jpg|بندانگشتی|220px|چپ|بازماندههای قلعه ماکو در سال ۱۳۸۷]]
باب پس از مدتی و در ژانویه ۱۸۴۷۱۸۴۷، به دستور [[محمدشاه|محمّد شاه قاجار]] به سمت [[تهران]] حرکت کرد. اما [[نخستوزیر|صدر اعظم]] او -[[حاجی میرزا آقاسی]]- از حضور [[سید علیمحمد باب|باب]] در تهران نگران شد و با شاه تصمیم گرفتند بدون این که باب وارد تهران شودشود، او را به ماکو،ماکو -واقع در شمال غربی ایران- بفرستند.<ref name="Brown" />
به همین دلیلدلیل، سید علی محمد شیرازی بعد از گذراندن مدت زمانی در خارج از شهر [[تهران]] و بدون آنکه بتواند با شاه ملاقات داشته باشد، بنا بر نامهای از طرف شاه به [[تبریز]] تبعید شد و سپس در قلعهٔ [[ماکو]] در منطقهای به همین نام زندانی شد. آن مکان به گمان حاج میرزا آغاسی از این جهت مناسب بود که اکثر مردم آنجا [[سنی]] مذهب و ترکزبان بودند و محصور میان دولدولتهای روس و عثمانی و بعید از همه جا بود و در نتیجهنتیجه، کسی به سوی باب جذب نمیشد؛ ولی حتی در ماکو هم نتوانستند مانع تماس باب با طرفدارانش شوند و در آنجا نیز نامه هائیهایی به باب میرسید یا طرفدارانش به ملاقات او میآمدند.<ref name="Brown">یکسال در میان ایرانیان، ادوارد براون، ترجمه ذبیحالله منصوری، صفحه ۷۸–۷۶</ref> علی خان که در آن زمان فرماندار ماکو بود. بزودی بعد از رسیدن او به ماکو، باب به تبریز احضار شد و دوباره در ارتباط با تعالیمش توسط برخی از روحانیون ارشد مورد بازجویی قرار گرفت. باب حدود شش ماه در ماکو ماند و سپس دولت که فهمید پیروانش هنوز درموفق دستیابیهستند که به او موفقدست هستند،یابند، او را برای حبسی شدیدتر به [[قلعه چهریق]] فرستاد.<ref name=":21" />