تیمور: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Telluride (بحث | مشارکت‌ها)
به نسخهٔ 25890511 ویرایش Babooneh برگردانده شد. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
جز ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
خط ۳۸:
}}
 
'''تیمور گورکان'''<ref>[http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=4184 دانشنامه جهان اسلام]</ref> (۷۴۸–۷۸۳ ه‍.خ / ۷۷۱–۸۰۷ ه‍.ق / ۱۳۳۶–۱۴۰۵ م.)، معروف به '''تیمور لنگ'''، نخستین پادشاه [[تیموریان|گورکانی]] (تیموری) و پایه‌گذار این دودمان شاهی است که در بیشتر سرزمین‌های [[آسیای مرکزی]] و [[آسیای غربی|غربی]] حکمرانی کرد.<ref name="لغت‌نامهٔ دهخدا">لغت‌نامهٔ دهخدا، سرواژهٔ تیمور</ref> تیمور در [[زبان جغتایی]] به معنای «[[آهن]]» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شده‌است.
 
تیمور پسر [[امیر تراغای|تراغای]]، از ملاکین شهر [[شهرسبز|کَش]] [[ترکستان]] بود.<ref>* بریون، مارسل، [[منم تیمور جهان‌گشا]]، ترجمهٔ [[ذبیح‌الله منصوری]]، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴</ref> وی در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه‍.ق (۷۱۴ ه‍.خ) در شهر کش به دنیا آمد. طایفه‌اش از شاخهٔ «[[برلاس]]» ترکستان بود، تیمور ادعا می‌کرد که نسبش به [[چنگیز خان]] می‌رسد.
خط ۵۱:
تیمور در ابتدای جوانی هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقهٔ خود نداشت. بسیاری رخدادها در منطقه پدید آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد. به‌ویژه شواهد بسیار زیادی وجود دارد که به‌دقت به تحولات داخلی ایران می‌نگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود. او منتظر فرصتی مناسب بود و به‌دقت برنامه‌هایش را تنظیم می‌کرد. تنها در حدود پنجاه سالگی است که ناگاه بخش بزرگی از آسیای مرکزی و غربی را فتح می‌کند و به خاک و خون می‌کشد.<ref name="دانشنامه رشد">[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=تیمور+لنگ&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامه رشد، تیمور لنگ]</ref>
 
تیمور در خانواده‌ای از قبایل [[برلاس]] در [[فرارود]] (ماوراءالنهر) و در شهر «کش» - از توابع [[سمرقند]] در [[ترکستان]] ([[آسیای مرکزی]] و [[ازبکستان]] فعلی)- در ۷۳۶ ه‍.ق / ۱۳۳۵ م. متولد گردید و خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت.<ref name="لغت‌نامهٔ دهخدا" /> پدرش تراغای از ملاکین متوسط شهر کش بود.<ref name="ReferenceA" /> در ۷۶۱ ه‍.ق / ۱۳۶۰ م. فردی به نام [[تغلق تیمور]]، از نوادگان [[جغتای‌خان|جغتای]]، از ترکستان به [[ماوراءالنهر]] لشکر کشید. [[حاجی برلاس]] که دفاع از شهر کش - بعدها «شهر سبز» خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر [[تراغای]] - تیمور گورکان - سپرد. تیمور که در چنین آشوبی قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام ۲۵ سال داشت. او از همان آغاز کار توانست با زیرکی و سیاست و با اظهار اطاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد. سپس با [[امیر حسین]] - نوادهٔ [[قزغن]] در [[کابل]] - بنای دوستی گذاشت و بالاخره خواهر او - [[اولجای ترکان]] - را به عقد ازدواج خود درآورد.<ref name="دانشنامهٔ رشد">[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=تیمور+لنگ&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامهٔ رشد، تیمور لنگ]</ref>
 
تیمور به سبب همین خویشاوندی در خانوادهٔ امیر حسین به «گورکان» (به معنای داماد) مشهور شد. با این حال دوستی تیمور با امیر حسین دیری نپایید و با مرگ اولجای ترکان جنگ بین این دو امیر اجتناب‌ناپذیر شد. در آخرین نبرد، قلعهٔ هندوان نزدیک [[بلخ]]، به محاصرهٔ سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب شد و به قتل رسید. با این پیروزی، تیمور در بلخ به فرمانروایی مستقل رسید (رمضان ۷۷۱ ه‍.ق / آوریل ۱۳۷۰ م.) و خود را صاحبقران خواند. چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقی را به سرداران بخشید. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.<ref name="دانشنامهٔ رشد" />
 
تیمور در جنگ با والی لرستان (اتابک لر) نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می‌لنگید؛ ولی با دست راست به خوبی شمشیر می‌زد و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.<ref>{{یادکرد کتاب| نام خانوادگی = گرانتوسکی | نام = ادوین | عنوان = تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز | مترجم = کیخسرو کشاورز | سال = ۱۳۸۵ | ناشر = مروارید | مکان = تهران | شابک =۹۶۴-۸۳۸۸-۳۷-۲}}</ref>
 
پس از قدرت یافتن یا شاید در زمان جانشینانش نسب او را به [[چنگیزخان|چنگیز خان]] [[مغول]] می‌رساندند. این بدان جهت بود که می‌خواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند.<ref name="دانشنامهٔ رشد" />
[[پرونده:سکه تیمور گورکانی سویورقَتمیش.jpg|بندانگشتی]]
<br />
 
== لشکرکشی‌های تیمور ==
تیمور که فرد هوشیار و فرصت‌طلبی بود، توانست به‌زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر کند و به این ترتیب حکومت مستقلی تشکیل دهد (رمضان ۷۷۱ ه‍.ق / آوریل ۱۳۷۰ م). او سپس خود را «حافظ قرآن» خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از ۷۷۲ تا ۷۷۷ ه‍.ق / ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، سه بار به [[خوارزم]] و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی [[سیحون]] لشکر کشید. با این حال فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد.<ref name="دانشنامهٔ رشد" />
 
تیمور دشت [[قفچاق]] و [[مغولستان]] را فتح کرد و در سال ۷۸۳ ه‍.ق فرزند ده‌ساله خود، [[میران شاه]]، را با سپاهی مأمور تسخیر [[خراسان بزرگ|خراسان]] کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور [[نیشابور]] و [[هرات]] را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره‌ها ساخت. سپس [[مازندران]] را که تا سال ۷۵۰ ه‍.ق در تصرف [[باوندیان]] بود، و این زمان [[مرعشیان]] بر آن حکومت می‌کردند، تسخیر کرد.<ref name="دانشنامهٔ رشد" /><ref>{{Cite book | last =مجد| first = مصطفی | authorlink = | title = [http://www.rasekhoon.net/books/show-449458.aspx ظهور و سقوط مرعشیان]| year = ۱۳۸۸ | publisher = نشر رسانش | isbn = ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۱۱-۱۵-۹ | ref = harv}}</ref>
 
=== حملهٔ سه ساله ===
در یورشی سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹۰ ه‍.ق طول کشید [[آذربایجان (ایران)|آذربایجان]]، [[لرستان]]، [[ارمنستان]]، [[گرجستان]] و [[شروان]] را نیز تصرف کرد و در سال ۷۹۳ ه‍.ق مردم [[خوارزم]] را قتل‌عام کرد.<ref name="دانشنامهٔ رشد" />
 
=== حملهٔ پنج‌ساله ===
[[پرونده:Timur Empire.jpg|بندانگشتی|400px|چپ|قلمرو تیموریان در زمان مرگ تیمور]]
حملهٔ پنج‌ساله وی بین سال‌های ۷۹۴ تا ۷۹۸ ه‍.ق صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس [[مسکو]] را فتح کرد و عازم [[هندوستان]] شد. در سال ۸۰۱ ه‍.ق آنجا را تصرف کرد و صدهزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف‌شده، به سمرقند بازگشت.<ref name="دانشنامهٔ رشد" />
 
==== حملهٔ هفت‌ساله ====
تیمور در پاییز سال ۱۳۹۹ میلادی آخرین و طولانی‌ترین سفر جنگی خویش، با نام «یورش هفت‌ساله»، را به جانب نواحی غربی آغاز کرد. حملات تیمور منجر به شکست سلطان [[سلطنت مملوک (مصر)|مملوک مصر]] و سلطان [[بایزید یکم|عثمانی]] شد. وی هنگام رهسپار شدن به این سفر جنگی، ادارهٔ [[سمرقند]] را به [[محمد سلطان]]، پسر بزرگ [[غیاث‌الدین جهانگیر|جهانگیر]]، واگذار کرد و [[اندیجان]] را نیز به [[اسکندر پسر عمرشیخ|اسکندر]]، پسر [[عمر شیخ]] واگذار کرد.<ref name="ReferenceB">فتح‌نامهٔ تیمور در نبرد آنکارا (۱۴۰۲)، تصحیح: اسماعیل آکا، ترجمه: اکبر صبوری.</ref>
 
لشکرکشی تیمور به [[ایروان]] از سال ۸۰۲ تا ۸۰۷ هجری قمری (۱۳۹۹ تا ۱۴۰۴ میلادی) طول کشید. تیمور در طول این لشکرکشی‌ها، شهرهای [[حلب]]، [[دمشق]] و [[بغداد]] را نیز تصرف کرد. تیمور در اواخر سال ۸۰۲ ه‍.ق (۱۴۰۰ میلادی) پیش از حمله به جانب [[سیواس]]، همسران و تعدادی از شاهزادگان را تحت سرپرستی [[عمر بهادر]]، پسر [[میران‌شاه|میران شاه]]، به سمرقند فرستاد.<ref name="ReferenceB" />
 
تیمور در ۲۰ ژوئیه ۱۴۰۲ میلادی در [[نبرد آنکارا|نبرد آنقره]]، سلطان معروف عثمانی مشهور به [[بایزید یکم|ایلدروم بایزید]] (به معنای صاعقه) را مغلوب و اسیر کرد. تیمور پس از لشکرکشی به آناتولی در ژوئن ۱۴۰۳ م. / ۸۰۶ ه‍.ق به [[پادشاهی متحد گرجستان]] حمله کرد و زمانی به فتوحات در آن سرزمین مشغول بود. پس از آن قصد فتح [[چین]] کرد و رهسپار آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود [[سیردریا]] نیز رفت، ولی در [[اترار|اُترار]] شهری در کنارهٔ شرقی این رود بیمار شد و در رمضان سال ۸۰۷ ه‍.ق / فوریه ۱۴۰۵ میلادی، در ۷۱ سالگی درگذشت.<ref>مهدی گلی‌پور، مقالهٔ نبرد آنقره (رویارویی تیمور و بایزید عثمانی)، دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف‌آباد اصفهان، ۱۳۹۰ خورشیدی، صص ۱۶–۲۰</ref>
سطر ۸۲ ⟵ ۸۱:
تیمور در مقبره‌ای در سمرقند به سال ۱۴۰۵ میلادی دفن شد که خودش قبلاً دستور داده بود به صورت بنایی مجلل بسازند و مادر او [[بی‌بی خانم]] در آن دفن شده بود و بعداً عدهٔ دیگری از خاندان تیموری نیز در آن به خاک سپرده شدند. وقتی تیمور در آنجا مدفون شد، این مکان به [[گور امیر]] معروف شد.<ref name="روزنامهٔ شرق">روزنامهٔ شرق، دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵–۱۱ سپتامبر ۲۰۰۶</ref>
 
تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده از خود ۳۱ پسر، نوه، نبیره و نبیره‌زاده باقی گذاشت.<ref>خواندمیر، ۱۳۱۷ ه‍.خ صص ۳۳۹–۳۴۰</ref> تیمور از ۷۷۸ ه‍.ق / ۱۳۷۷ م. تا هنگام مرگش در ۸۰۷ ه‍.ق / ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹ سال، جهانی را با تهاجمات و یورش‌های مکرر و با خشونتی وصف‌ناپذیر، در هم کوبید و بنیان [[تیموریان]] ایران را گذاشت که بلافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیهٔ آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزی‌های دهشت‌بار و ویرانی‌های بسیار به دست آمد، دیری نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفهٔ ترکمان - [[قراقویونلو]] و [[آق قویونلو]] - تجزیه و بعدها توسط [[صفویان|دولت صفوی]] یکپارچه و متمرکز شد.<ref name="دانشنامهٔ رشد" /> هر چند به واسطهٔ [[ظهیرالدین محمد بابر]]، از نوادگان تیمور، دودمان شاهی [[گورکانیان هند]] یا «امپراتوری مغول هند» در سرزمین هندوستان بنا گذاشته شد که سرنوشت گورکانیان در هند بسیار متفاوت بود.
 
== اخلاق و روش تیمور ==
[[پرونده:Chlebowski-Bajazyt w niewoli.jpg|بندانگشتی|چپ|240 px|[[سلطان بایزید یکم]] در محبس تیمور، اثر ساتنسلاو چلوبسکی (۱۲۵۷ ه‍. خ)، که در آن دربند کشیده شدن خلیفهٔ عثمانی به تصویر کشیده شده‌است.]]
 
موارد بسیار زیادی از قتل‌عام‌ها و خشونت‌های تیمور را در منابع تاریخی آورده‌اند. اما تیمور علاوه بر آن، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح‌شده را به پایتخت خود یعنی [[سمرقند]] می‌آورد. افراد زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری، فقیهان و نظایر آنها وجود دارد که توسط تیمور به سمرقند آورده شدند که ایشان نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشتند.<ref name="دانشنامهٔ رشد" />
 
تیمور مردی دوستدار دانش و هنر بود و به عالمان و هنرمندان احترام بسیار می‌گذاشت و حتی هنگام قتل‌عام یک شهر دستور می‌داد که از کشتن دانشمندان و فقیهان و هنرمندان خودداری کنند. [[حافظ و تیمور|وی با حافظ]]{{مدرک}} و [[خواجه علی سیاهپوش]] صفوی ملاقات دوستانه‌ای داشته‌است و به درخواست خواجه علی، قبایل ترک بسیاری را که از [[آسیای کوچک]] اسیر کرده بود، آزاد کرد که این قبایل بعداً [[قزلباش]]ان را تشکیل دادند.
سطر ۹۳ ⟵ ۹۲:
او طی سه حمله سرتاسر ایران را تسخیر کرد. [[ادوارد براون]] در «تاریخ ادبیات» خود وقتی از دورهٔ تیموریان صحبت می‌کند از اعمال خشن او چند فقره را ذکر می‌کند که از آن جمله است: «در [[دهلی]] هزار اسیر هندی را سر برید (۸۰۱ ه / دسامبر ۱۳۹۸)؛ همچنین بر پا کردن بیست [[کله‌مناره]] در همان سال نزدیکی [[دمشق]]؛ و همین‌طور قتل‌عام مردم [[اصفهان]] در ۷۸۹ ه‍.ق / اوت ۱۳۸۷ م؛ و مانند اینها که اندکی از بسیار حوادث خونینی است که در آن بی‌اعتنایی تیمور به جان آدمیان را می‌توان دید.»<ref>براون، ادوارد، ''تاریخ ادبیات ایران''، ترجمه علی اصغر حکمت؛ ''از سعدی تا جامی''، چاپخانهٔ بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۲۷</ref>
 
تمام تاریخدانان و سفرنامه‌نویسان، [[هارولد لمب]] و [[کلاویخو]] و سایرین در این نکته هم‌نظر هستند که تیمور همه جا را فتح می‌کرد تا بتواند سمرقند را چون یک شهر رؤیایی بسازد. گفته می‌شود ثروت امیر تیمور از طلا و نقره و سنگ‌های قیمتی و جواهرات، آن قدر زیاد بود که می‌توانستند سطح زمین را با سکهٔ طلا فرش کنند و هر روز هزار [[مثقال]] طلا خرج آشپزخانه و شربت‌خانهٔ خصوصی او بود. بیرحم‌تر از این مرد در جهان یافت نمی‌شد و اگر مقابل چشم او صدهزار مرد و زن و کودک را سر می‌بریدند کوچک‌ترین تأثیری در او نمی‌کرد. او خیلی به دینداری اهمیت می‌داد و در جامعهٔ اسلامی مورد توجه مردم و علما قرار گرفت.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
تیمور به رسم ایلیاتی درون چادر یا اگر هم در قصر سلطنتی بود روی زمین غذا می‌خورد. چون از نسل صحراگردان آسیای مرکزی بود غذای او اغلب کباب گوشت کره اسب بود. پیرو یکی از مذاهب اهل تسنن بود و به گفتهٔ خودش از چهل‌سالگی حتی یک‌وقت از پنج وقت نمازش قضا نمی‌شد مگر در هنگام جنگ. او برای ساختن سمرقند و قصرها و مساجد آن از تمام شهرهای ایران هنرمندان و صنعتگران را به آنجا برد. وقتی می‌خواست شهر زادگاه خویش کَش را تجدید بنا کند، دو تن از معماران به او قول داده بودند که در موقع معینی ساختمانی را تمام خواهند کرد، اما موفق نشدند، تیمور آن دو را گردن زد. در ادارهٔ کشور و انتصاب فرماندهان ویژگی‌هایی داشت که به خوبی جدیت او را نمایان می‌ساخت. کسی را به فرماندهی سپاه انتخاب می‌کرد که از نظر منش و شخصیت سنگدل‌تر، دیندارتر و بیرحم‌تر باشد.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
در سخن گفتن از لغات [[زبان فارسی|فارسی]]، [[زبان ترکی|ترکی]] و [[زبان عربی|عربی]] استفاده می‌کرد. افرادی که به او خیانت می‌کردند را به‌شدت سرکوب می‌کرد و دستور می‌داد پوستشان را زنده‌زنده بکَنند.
سطر ۱۰۱ ⟵ ۱۰۰:
از مورخان دورهٔ تیموری [[شرف‌الدین علی یزدی]] می‌گوید: «مقصود او بلندی نام و فتح کشور بود و به جهت تحصیل اسباب این دو مطلب پروا نداشت که مُلکی با خاک یکسان شود یا خلقی با تیغ بی‌جان شود. حیات و عافیت جمیع افراد بشر را در مقابل ترقی و استیفای خواهش خود فدا می‌کرد.»
 
وقتی که لرستان را در ۱۳۸۵ م. / ۷۸۷ ه‍.ق فتح کرد جنگجویانی را که در [[خرم‌آباد]] در برابر او مقاومت کرده بودند زنده از پرتگاه‌های بلند به درون دره‌ها پرتاب کرد.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
در ۱۹۴۱ م. هم‌زمان با حملهٔ هیتلر به شوروی که نزد روس‌ها به جنگ میهنی مشهور شد، خاورشناسان شوروی قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمه‌اش مجسمهٔ او را بسازند. بعد از ۵۷۵ سال اسکلت او سالم بود و پای چپش کوتاه‌تر از پای راستش بود و روی جمجمه‌اش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود داشت.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
== قتل‌عام مردم اصفهان ==
در ۷۹۰ ه‍.ق / ۲۷ اوت ۱۳۸۷ میلادی تیمور گورکان اصفهان را فتح کرد ولی به سبب آن که عده‌ای از مردم اصفهان به رهبری [[علی کچه‌پا]] برضد او شورش کردند و مأموران وصول باج را کشتند، دستور قتل‌عام مردم را صادر کرد. مورخان نوشته‌اند که هفتاد هزار نفر از مردم کشته شدند و از سرهای آنها مناره‌های زیادی ساخت. تیمور تا نوامبر ۱۳۸۷ میلادی (آذرماه) به مدت سه ماه در اصفهان باقی ماند و سپس در دسامبر ۱۳۸۷ م. به سمت شیراز رهسپار شد تا سلسلهٔ [[آل مظفر]] را از میان بردارد.<ref>تیمور لنگ و قتل‌عام مردم اصفهان، مناره‌ای از جمجمه‌ها</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تیموریان و ترکمانان|نام خانوادگی=میرجعفری|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>
 
شهر اصفهان از نظر آبادی و صنعت و هنر در مرکز [[فلات ایران]] برای کلیهٔ کسانی که به ایران هجوم می‌آوردند مورد توجه بود. تیمور زمانی که در [[خراسان بزرگ|خراسان]] بود دچار نوعی بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری ناشی از گرمی مزاج است و تنها آبلیموی [[شیراز]] است که رفع این بیماری می‌کند. تیمور از این جهت نامه‌ای به [[شاه منصور]] از [[آل مظفر]] فرستاد و از او درخواست کرد که چندین ظرف بزرگ آبلیموی شیراز به‌سرعت به خراسان بفرستد. شاه منصور در جواب تیمور نوشت: «من دکان عطاری ندارم که تو مرا تحقیر می‌کنی و خیال می‌کنی که از نسل چنگیز هستی و من برای تو آب لیمو بفرستم. این کار خیال باطلی است. اگر هم آبلیموفروش بودم برای تو نمی‌فرستادم.» در آن زمان آل مظفر بر کرمان، شیراز، اصفهان و خوزستان فرمانروا بودند و مرکز حکومت آنان شیراز بود. حاکم اصفهان عموی [[سلطان زین‌العابدین]] پادشاه مظفر بود و نظر داشت که اگر تیمور به اصفهان حمله کند ما باید دروازه‌های شهر را روی او باز کنیم ولی شاه منصور مظفری اعتقاد داشت که باید در مقابل تیمور ایستادگی کرد.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
در آن موقع اصفهان دارای دیوار و برج و باروی محکمی بود که قطر آن، آن قدر پهن بود که یک گاری می‌توانست روی دیوار شهر حرکت کند. تیمور لنگ از راه همدان و گلپایگان خود را به [[خمینی‌شهر|سِدهٔ اصفهان]] (خمینی شهر کنونی، شهری نزدیک اصفهان) رسانید و در آنجا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان، شهر را از بهار سال ۷۸۹ ه‍.ق محاصره کرد. علمای شهر به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع امیرمنصور مظفری برای جمع‌آوری سپاه از طریق شیراز به خوزستان به‌ویژه [[دزفول]] رفت.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
امیر حملهٔ خود را آغاز کرد و حدود هفتاد هزار نفر را کشت و بچه‌های یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور ابتدا مردم باقی‌مانده را وادار کرد که کشته‌شدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک مسجد جامع اصفهان در یک منطقهٔ مرتفع تمام بچه‌های کشته‌شدگان توسط یکی از بزرگان شهر جمع‌آوری شدند. امیرتیمور وقتی که به سمت کودکان نظر کرد، پرسید که این نگون‌بختان خاک‌نشین کیستند؟ آن مرد بزرگ گفت: کودکان بینوا هستند که پدر و مادرشان به تیغ سربازان تو هلاک شده‌اند. تیمور چیزی نگفت و به آن سویی راند و چنان نمود که ایشان را ندیده‌است.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
پس از این قتل‌عام، تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد. اهالی شهر دروازه‌ها را گشودند در حالی که ملک منصور از آل مظفر در دزفول بود. او بعد از آن که هر کس از آل مظفر را که در شیراز اسیر نموده بود کشت به مردم صدمه‌ای وارد نکرد و شاعر بزرگ شیراز یعنی [[حافظ]] را خواست و به او گفت که من قسمت بزرگی از جهان را به ضرب شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتخت‌های خود را آباد و زیبا کنم و تو آن را که سمرقند باشد به خال هندویی می‌بخشی. خواجه فی‌البداهه جواب داد، ای سلطان این بخشش‌های بی‌جا بود که مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت. تیمور از این جواب حافظ خوشش آمد و او را بخشید و انعامی به او داد.<ref name="روزنامهٔ شرق" />
 
== تیمور جهان‌گیر ==
سطر ۱۲۶ ⟵ ۱۲۵:
=== [[نامه تیمور به شارل ششم فرانسه|نامهٔ تیمور به شارل ششم فرانسه]] ===
[[پرونده:Letter of Tamerlane to Charles VI 1402.jpg|بندانگشتی|240 px|نامهٔ تیمور به [[شارل ششم فرانسه]].]]
این نامه از قدیمی‌ترین نامه‌های مهردار فرمانروایان ایران است که در آسیای صغیر و ۱۲ روز پس از شکست تاریخی [[امپراتوری عثمانی|عثمانی]]<nowiki/>ها و اسارت [[بایزید یکم|سلطان بایزید ایلدرم]] نگاشته شده‌است. نامه لحنی دوستانه دارد ولی پر از غلط‌های نوشتاری است (نامه توسط اسقف سلطانیه نگارش شده‌است) و اصل آن به شمارهٔ ۹۳۷ در خزانهٔ اسناد رسمی در [[پاریس]] بایگانی و مورخ به تاریخ سه‌شنبه ۱۸ مرداد ۷۸۱ (ه‍. خ) غرهٔ محرم سنهٔ ۸۰۵ هجری برابر ماه اوت ۱۴۰۲ مسیحی) می‌باشد. نامهٔ تیمور توسط «فری جوآن مارحسیا مطران» معروف به «جان دوم» کشیش بزرگ منطقه‌ای که [[سلطانیه]] در مرکز آن قرار داشت و اصالتاً از مردم [[ایتالیا]] و [[فرقه فرانسیسکن|فرقهٔ فرانسیسکن]] بود فرستاده شد. وی در ژوئن ۱۴۰۳ به پاریس رسید.<ref>میرجعفری، حسین، ''تاریخ تیموریان و ترکمانان''، [[سمت]]، ۱۳۷۵ (ص ۱۸۷)</ref>
 
== بازماندگان تیمور ==
سطر ۱۳۳ ⟵ ۱۳۲:
در آغاز، همراهان تیمور مرگ «صاحبقران» (لقبی برای پادشاهی با سی سال سلطنت)<ref name=ToolAutoGenRef2>بریون، مارسل، منم تیمور جهان‌گشا، ترجمهٔ ذبیح‌الله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴</ref> را پنهان داشتند و به‌علاوه طرح حمله به چین را بی آن که لغو نمایند، متوقف کردند. همچنین چون نوهٔ تیمور که بنا به وصیتش جانشین او می‌شد یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود [[غزنی]]ن بود، موقتاً، شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور نمودند.
 
این شخص [[خلیل سلطان]]، پسر دیگر تیمور بود<ref name=ToolAutoGenRef2 /> و در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر شده بود. البته این اقدام هم فایده‌ای نبخشید و به زودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. به‌تدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنان‌که در اندک مدتی، این توطئه‌ها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومت‌های مستقل و متخاصم تبدیل کرد.<ref name="دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور">[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=جانشینان+تیمور&SSOReturnPage=Check&Rand=0 دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور]</ref>
 
بر خلاف چنگیزخان که پسرانش بلافاصله بعد از او، با ولیعهدی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند. بازماندگان تیمور که بیشتر نوادگان او بودند، پس از مرگش به مخالفت با یکدیگر پرداختند و قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود، تجزیه نمودند.<ref name="دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور" />
 
=== پسران تیمور ===
 
* [[غیاث‌الدین جهانگیر]] – از [[الجای خاتون آغا]]
* [[عمر شیخ|عمرشیخ میرزای یکم]] – از تولون آغا
سطر ۱۴۵ ⟵ ۱۴۳:
 
=== دختران تیمور ===
 
* آکا بیگی، ازدواج با محمد بیگ، پسر امیر موسی – از [[الجای خاتون آغا]]
* نامعلوم، ازدواج با سلیمان میرزا –مادر نامعلوم
* نامعلوم، ازدواج با کومالزا میرزا – مادر نامعلوم
* سلطان بخت بیگم، ازدواج نخست با محمد میرکه، ازدواج دوم، ۱۳۸۹/۹۰، با سلیمان شاه – از الجای ترکان آغا
 
=== پسران جهانگیر ===
 
* محمد سلطان
* [[پیرمحمد جهانگیر]]
 
=== پسران عمرشیخ میرزای یکم ===
 
* پیرمحمد بن عمرشیخ یکم
* اسکندر بن عمرشیخ یکم
سطر ۱۷۰ ⟵ ۱۶۵:
 
=== پسران میران‌شاه ===
 
* [[خلیل سلطان]]
* [[میرزا ابابکر|ابوبکر میرزا]]
سطر ۱۸۲ ⟵ ۱۷۶:
 
=== پسران شاهرخ میرزا ===
 
* [[الغ‌بیگ|میرزا محمد تراغای]] – شناخته‌شده با نام ''الغ‌بیگ''
** [[عبداللطیف میرزا]]
سطر ۲۲۰ ⟵ ۲۱۳:
 
== جستارهای وابسته ==
* [[امیر تراغای]]
* [[مراد میرزا]]
* [[حافظ و تیمور]]
* [[منم تیمور جهانگشا]]
* [[تیموریان]]
سطر ۲۳۷ ⟵ ۲۳۰:
 
{{ترتیب‌پیش‌فرض:لنگ، تیمور}}
 
[[رده:تیمور لنگ]]
[[رده:بنیان‌گذاران شهر]]