خاندان سلجوقی را از بازماندگان یکی از قبایل [[مردمان ترک|ترکانترکمن های]] [[غز|اوغوز]] میدانند. اوغوزها [[قبیله|قبیلهای]] از ترکان، شامل بر ۲۲24 طایفه بودند که این طوایف، خود متشکل از شعبهها و تیرههایی بود. قسمتی از تاریخچهٔ این قوم، با روایتهایی اساطیری و داستانی همراه است اما برای روشن شدن تبار آنان، ذکر میگردد. بنابر روایات [[اسلام|اسلامی]]، فرزند ارشد [[نوح]]، که [[یافث]] نام داشت، از سوی پدر عهدهدار مشرق، [[ترکستان]] و نواحی اطراف آن شد و یافث که صحرا نشین بود، در اصطلاح ترکان، اولجای خان نام گرفت. جانشین اولجای خان که پادشاهی بزرگ بود، دیب یاوقوخان نام داشت و پسرانی با نامهای قراخان، اورخان، گورخان و کرخان داشت، که قراخان جانشین پدر شد و اوغوز که ترکان اوغوز خود را منسوب به او میدانند، فرزند قراخان بود. دربارهٔ کودکی اوغوز روایتهایی مطرح شده که مجال بیان آن در این مقاله وجود ندارد اما دربارهٔ اقدامات او روایت است که اعمالش سبب نزاع او با پدر و عموهایش شد که پس از کشته شدن آنان، اوغوز به مدت ۷۵ سال به نزاع و درگیری با ایل عموهای خود پرداخت و پس از شکست آنان بر ولایتهایشان تسلط یافت و سپس به جهانگشایی پرداخت.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۱۴–۱۳}}</ref> نوادگان و بازماندگان اوغوز که شامل طوایف و قبایل متعدد میشدند، در طی چندین قرن به جنگ و کشمکشهای درونی در میان اتحادیههای مختلف و حکومتهای ترک و نزاعهای و روابط بیرونی با امپراتوران [[چین باستان|چین]] و اطراف پرداختند و پس از گسترش اسلام و هجوم [[مردم عرب|اعراب]] به نواحی شرقی، با آنان تماس پیدا کرده و دچار کشمکشهایی در ابتدا و روابطی در ادامه با آنان گشتند. آنان مدتی با اختیار و زمانهایی نیز تحت سلطهٔ امپراتوران چین یا حاکمان متعدد، به گذران زندگی پرداختند.<ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۱۱–۷}}</ref> ترکان اوغوز علاوه بر این که در امپراتوری گوک-ترک، برجستهترین جایگاه را دارا بودند، از موقعیتی ویژه در اتحادیه تو-کیو نیز برخوردار بودند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۱۸–۱۶}}</ref>
خانهای ترکترکمن بر اساس [[سنگنبشته اورخون|کتیبههای اورخون]]، از دودمان ترکهایترکمن های [[اوغوز]] یا توقوز اوغوز بودند. در برخی دیگر از روایات، منبع تأسیس امپراتوری ترکانترکمن را شخصی به نام بومین میدانند.<ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۵}}</ref> بر اساس اطلاعات همین کتیبه، اتحادیه توقوز اوقوز با دارا بودن نه قبیله، وسیعترین بخش [[مغولستان]]آسیا را تحت سیطرهٔ خود داشتند.<ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۱۸}}{{سخ}}{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۶}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۰}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۳}}</ref> علاوه بر این موارد، در کتیبههای اورخون که یادگار قرن هشتم میلادی هستند، دربارهٔ شکلگیری و ساختار درونی یک دولت ترکترکمن و عناوین و منصبهای متعدد و غیره سخنانی رانده شده و یک دورهٔ پنجاه ساله از تاریخ ترکانترکمن که شامل ۶۸۰–۶۳۰ میلادی میباشد نیز تشریح شدهاست. دولت ترکان در قرن ششم، دارای تفاوتی واضح نسبت به دیگر دولتهای چادرنشین بودند که مشتمل بر اطاعت از یک دودمان فرمانروا به جای اطاعت از یک شخص بود. در کتیبههای ینی سئی نیز برای نخستین بار، از اتحادیهٔ آلتی اغوز که مشتمل بر شش قبیلهٔ اوغوز بودند، یاد شدهاست، که این کتیبهها در قرن هفتم به نگارش درآمدهاند.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۱۹–۱۸}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۱۸}}</ref>
در اواخر سدهٔ دوم هجری (هشتم میلادی) اوغوزها راه مهاجرت به سمت غرب را در پیش گرفتند و از مسیر استپهای سیبری از طرف جنوب غرب تا دریاچهٔ [[دریاچه آرال|آرال]] و مرزهای [[فرارود|ماوراءالنهر]] و از طرف شرق تا رود [[رود ولگا|ولگا]] و جنوب [[روسیه]] پیشروی کردند. سرانجام اوغوزها در استپهای شرق دریای [[دریای خزر|خزر]] اسکان گزیدند و فرمانروایشان که به [[یبغو]] شهرت داشت، بر قلمرویی مشتمل بر بخشهای انتهایی [[سیردریا|رود سیحون]] (سیر دریای سفلی) تا رود ولگا، مسلط گشت. قلمرو اوغوزها را در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) از دریای خزر تا حوزهٔ میانی سیحون (سیر دریا) دانستهاند.<ref>{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۱۷–۱۶}}{{سخ}}{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۶}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۰}}{{سخ}}{{پک|سرفراز|آورزمانی|۱۳۸۹|ک=سکههای ایران از آغاز تا دوران زندیه|ص=۲۰۸}}</ref> هنگام تسلط ترکهای اوغوز بر حوزهٔ پایینی سیر دریا، که خارج از سیطرهٔ [[سامانیان]] قرار داشته، مهاجرانی از ماوراءالنهر با رضایت ترکان بومی، سه شهر مسلماننشین شامل جند، خووارا (خواره) و ینگی کنت (یانگی کند) به معنای سکونتگاه جدید را بنا نمودند که این شهرها تحت حکومت اوغوزهای غیرمسلمان قرار داشتند. ینگی کنت که در مصب رود سیحون واقع بود، پایتخت زمستانی یبغوی اوغوزها بود. استقرار اوغوزها در سرحدات و حاشیههای شمالی قلمرو سامانیان که مصادف با قرن چهارم هجری صورت پذیرفت، مقدمهٔ حوادث تاریخی فوقالعاده مهم در دهههای بعدی و نقطهٔ آغاز حضور اوغوزها در صحنهٔ تاریخ اسلام به صورت واضح و روشن بود.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۲۰–۱۹}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۵–۲۴}}</ref>
== پیشینهٔ نخستین سلجوقیان ==
تاریخ سیاسی و نظامی [[مردمان ترکترکمنها|ترکانترکمن]] های سلجوقی با ورود سلجک ([[سلجوق]]) به درگیریهای سیاسی و نظامی در سرزمینهای واقع در شمال شرق دریای [[دریای خزر|خزر]] و شمال [[فرارود|ماوراءالنهر]] که مصادف با نیمهٔ دوم سدهٔ چهارم هجری بودهاست، آغاز شد.<ref>{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> سلجوق فرزند شخصی بود که [[دقاق تیمور یالیغ|دقاق]]، تقاق یا یقاق یا لقمان نام داشت. دقاق به تمریالیغ که به معنای سخت کمان است، شهرت داشت و عدهای از منابع او را با واسطهٔ ۳۳ نسل، به [[افراسیاب]] بن پشنگ (شاه اساطیری ترکانترکمن) میرسانند، که عدهای از مورخان این نسبنامه را ساختگی میدانند. دقاق از اعضای طایفهٔ قنق که خاستگاه فرمانروایان [[غز|اوغوز]] بود، بهشمار میرفت و از امیران معتبر [[یبغو]] بود. روایتی نیز خدمت آنان در درگاه شاه خزران را بیان میدارند. سلجوق به علت مقام ارجمند دقاق در حکومت یبغوی اوغوزها، پس از پدر و از جانب یبغو، عهدهدار سمت سوباشی (فرماندهی لشکر) شد.<ref>{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۷}}</ref> پس از مدتی روابط میان یبغو و سلجوق به علل مختلفی که منابع بیان میدارند و بهطور کلی مشتمل بر افزایش روزافزون قدرت سلجوق، حسادت و فتنهانگیزی همسران یبغو و حسادت یبغو به قدرت و مقام سلجوق میباشد، رو به تیرگی نهاد و موجب شد سلجوق به اجبار به همراه یاران و احشامش، در سدهٔ چهارم هجری (واپسین دههٔ سدهٔ دهم میلادی) به سوی جند متواری گشت.<ref>{{پک|اشپولر|بازورث|سومر|کاهن|مینورسکی|۱۳۸۵|ک=ترکان در ایران|ص=۱۰}}{{سخ}}{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}</ref> در آنجا وی به همراه خاندانش به دین [[اسلام]] گروید و سلجوق مذهب [[حنفی]] اختیار نمود که در نتیجه، خاندان سلجوقی و زیردستانشان نیز به مذهب حنفی گرویدند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۶}}{{سخ}}{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۷}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۰}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۵}}</ref> او را نخستین فرد از از ترکمانان اوغوز میدانند که اسلام اختیار کردهاست. البته عدهای از محققان به واسطهٔ نامهای فرزندان سلجوق که شامل میکائیل، موسی و اسرائیل میباشد، او را [[یهودی]] یا [[مسیحی]] [[نسطوری|نستوری]] مذهب میدانند،<ref>{{پک|اشپولر|۱۳۶۹|ک=تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی|ص=۲۱۴}}</ref> که این فرضیه نمیتواند قابل تکیه باشد زیرا اسامی یاد شده، اسلامی هم میباشند. سلجوقیان دو مرتبه در سال را به سفر مشغول بودند و نخست سفر زمستانی به نور که در نزدیکی [[بخارا]] واقع بود و دیگری نیز سفر تابستانه به [[سغد]] که در نزدیکی [[سمرقند]] قرار داشت، را شامل میشد.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۶}}</ref> آنچه به حقیقت نزدیکتر مینماید این است که ایل سلجوقی پس از وصول به حدود و مرزهای ماوراءالنهر و استقرار در آن مکان، از مذهب [[شمنباوری|شمنی]] ترک و [[مغول|مغولی]] خود فاصله گرفته و به اسلام گرویدهاند. از اقدامات او پس از سکونت در جند و پذیرش اسلام، از نجات ساکنان بخش سفلای [[سیردریا]] از خراجی که بر عهدهٔ آنان بود، خبر دادهاند که بر همین اساس، روابط نزدیک و تنگاتنگی میان مسلمانان ساکن این منطقه و بازماندگان سلجوق برقرار گشت. سلجوق، در سن ۶۷ یا ۱۰۰ سالگی و در شهر جند وفات یافت و در همان مکان نیز به خاک سپردهشد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۳–۲۱}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۱–۲۰}}</ref>
ورود سلجوقیان به ماوراءالنهر را پس از درگذشت سلجوق یا در زمان حیات وی و به رهبری پسرانش، میدانند. روایات در باب تعداد فرزندان سلجوق و نام آنان، متفاوت است، اما سه نام در تمام روایات تکرار شدهاند که شامل اسرائیل، موسی یبغو و میکائیل میباشند. دو نام دیگر نیز بر طبق بعضی روایات شامل یونس و یوسف میباشند. عدهای وارثان سلجوق را متشکل از چهار پسر به نامهای اسرائیل، موسی بیغو، یونس یا یوسف و میکائیل میدانند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۶}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۲۱}}{{سخ}}{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۷}}</ref> پس از سلجوق پسرانش، اسرائیل، موسی یبغو و میکائیل به همراه فرزندان میکائیل که طغرلبیک و چغریبیک بودند، وارد چرخهٔ نزاعها و درگیریهایی که در ماوراءالنهر و [[خوارزم]] در جریان بود، شدند<ref>{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}</ref> و در خدمت کسانی مانند [[سامانیان]] که به آنان اطمینان برخورداری از مراتع برای احشامشان را میدادند، درمیآمدند و حتی در برابر دیگر ترکان پایداری میکردند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۹۰|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۶}}{{سخ}}{{پک|بازورث|دران|دبلوا|راجرز|کاهن|لمبتون|هیلنبراند|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۷}}{{سخ}}{{پک|اشپولر|بازورث|سومر|کاهن|مینورسکی|۱۳۸۵|ک=ترکان در ایران|ص=۱۰}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۸۹}}</ref> در اواخر دورهٔ سامانیان وقایعی روی داد و عدهای از ترکان برای جنگ به دیگر ترکان، در ابتدا به امیر سامانی یاری رسانده و دشمنانش را شکست دادند اما در ادامهٔ راه به سامانیان خیانت کرده و از آنان روی گردانیدند که بحثهایی پیرامون نقش خاندان سلجوق و دیگر ترکان در این زمینه شکل گرفته که در بعضی انگشت اتهام به سمت سلجوقیان دراز شده و در بعضی دیگر آنان را تبرئه کردهاند. پس از گذر از دورهٔ سامانیان، سلجوقیان به اطاعت از [[آل افراسیاب|قراخانیان]] روی آوردند و در خدمت آنان درآمدند و به زندگی کوچنشینی خود ادامه داده و قدرت خود را افزایش دادند. آل سلجوق با شخصی از قراخانیان به نام [[علی تکین|علی تگین]] همکاری کردند و او را در تصرف بخارا در سال ۴۱۱ هجری، یاری رساندند و سپس بزرگان سلجوقیان به وصلت با دختر علی تگین اقدام نمود که به دریافت جایگاهی ممتاز در حکومت علی تگین منجر شد.<ref>{{پک|فروزانی|۱۳۹۴|ک=سلجوقیان از آغاز تا فرجام|ص=۶–۲۳}}{{سخ}}{{پک|ستار زاده|۱۳۸۶|ک=سلجوقیان|ص=۵–۲۳}}{{سخ}}{{پک|The Editors of Encyclopaedia Britannica|1998|ف=Toghrïl Beg|ک=Encyclopædia Britannica|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|Bosworth|ف=Ṭoghri̊l (I) Beg|ک=Encyclopaedia of Islam|زبان=en}}{{سخ}}{{پک|اقبال|۱۳۹۲|ک=تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه|ص=۱۷۱}}{{سخ}}{{پک|باسورث|۱۳۸۱|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۶–۲۵}}</ref>