جنبش مشروطه ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 25932245 توسط 5.78.194.63 (بحث) بدون منبع
برچسب: خنثی‌سازی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۱۳۱:
[[پرونده:Moosio-noz.jpg|بندانگشتی|220px|تصویر موسیو نوز بلژیکی با لباس عربی]]
[[پرونده:BastBritishEmbassy.jpg|بندانگشتی|220px|[[تحصن در سفارت انگلیس|تحصن در سفارت انگلستان]]]]
اگرچه از مدتی پیش شورش‌ها و اعتراضاتی در شهرهای ایران بر ضد ستمگری‌های حکومت رخ داده بود، آغاز جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. [[احمدخان علاءالدوله|علاءالدوله]] حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دو تن سید را به جرم گران کردن قند در حیاط [[مسجد شاه تهران]] به چوب بست. این کار که با تأیید [[عین الدوله]] [[صدراعظم]] مستبد انجام شد اعتراض [[بازاریان]] و [[روحانیان]] و [[روشنفکران]] را برانگیخت. اینان در مجالس و در [[مسجد]]ها به سخنرانی ضد استبداد و تأسیس [[عدالتخانه]] یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری [[عین‌الدوله]] و عزل [[مسیو نوز بلژیکی]] و حاکم تهران و حتی [[عسگر گاریچی]] به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عده‌ای از مردم و [[روحانی (عنوان)|روحانیان]] به صورت اعتراض به مسجد [[حضرت عبدالعظیم]] رفتند و در آن جا تحصّن کردند. [[مظفرالدین شاه]] وعده برکناری [[صدراعظم]] و تشکیل [[عدالتخانه]] را داد و علما با احترام به [[تهران]] بازگشتند. هنگامی که [[مظفرالدین شاه]] به وعده خود عمل نکرد علما از جمله [[سیدین سندین]]، [[آقا سید محمد طباطبائی]] و [[آقا سیدعبدالله بهبهانی]]، به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک خواهند کرد و به [[عتبات عالیات]] خواهند رفت. بازاریان و عده زیادی از مردم به [[تحصن در سفارت انگلیس]] اقدام نموده و خواهان آزادی علما و تشکیل عدالتخانه شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامی‌ها در شهرهای دیگر استعفا کرد و [[میرزا نصرالله خان مشیرالدوله]] صدراعظم شد.<ref>{{یادکرد
|فصل= زمینه انقلاب
|کتاب=داستان انقلاب
خط ۲۲۴:
 
== قیام گیلان ==
در این اوقات کمیته «ستار» در [[گیلان]] تشکیل شده بود. [[یپرم‌خان]] با مشروطه‌خواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد. در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و[[یپرم‌خان]] حاکم رشت [[رویداد باغ مدیریه#پیشینهٔ سردار افخم|آقابالاخان]] را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان درآمد. به موجب این پیروزی آن‌ها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطه‌اند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. ستارخان و باقرخان تلگرافهایتلگراف‌های مهیجی ارسال کردند و متحصنین سفارتهای [[عثمانی]] و انگلیس به جشن پرداختند.
 
پس از این، محمدعلی شاه قشونی برای تصرف گیلان فرستاد. قشون او در قزوین اردو زدند و پس از رسیدن نیروهای بیشتر به سمت شمال حرکت کردند ولی در ۳۰ کیلومتری رشت خبر رسید نیروهای دولتی [[رشیدالملک]] در حاشیه دریا از مجاهدان شکست خورده‌اند و این خبر باعث دلسردی آن‌ها شد و آن‌ها به قزوین عقب‌نشینی کردند.
خط ۲۳۳:
[[پرونده:Poster of Conquest of Tehran in July 1909 by Bakhtiaris.jpg|220px|بندانگشتی|چپ|[[فتح تهران]] در [[کاخ‌موزه‌های سعدآباد]] به دست مجاهدین گیلان و بختیاری، [[سپهدار اعظم تنکابنی]] و [[علیقلی خان سردار اسعد|سردار اسعد بختیاری]] سوار بر اسب دیده می‌شوند.]]
 
لرهای [[بختیاری]] به رهبری [[سردار اسعد بختیاری]] به پا خواستند و از مناطق بختیاری و همچنین از اصفهان که بختیاریهایبختیاری‌های زیادی ساکن آنجا هستند و در آن زمان هم صمصام السلطنه بختیاری حاکم اصفهان بود با شجاعت ایلیاتی بختیاریهابختیاری‌ها با سواران زیادی راهی تهران شده تا به دل مشروطه زده و به جای آنکه دور بمانند و از دور شاهد و حامی مشروطه باشند، در دل مشروطه و پایتخت به نبرد با استبداد بپردازند. [[علیقلی خان سردار اسعد]] که در آن هنگام در [[فرانسه]] مشغول معالجات چشم خود بود، در [[پاریس]] با تعدادی از [[مشروطه‌خواهان]] ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطه‌خواهان بود، به اصفهان آمد.<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت. رحیم نامور. انتشارات چاپار ۱۳۵۸</ref>
در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و همدستان خارجی آن بودند، در [[اصفهان]] اعتراضات به [[بست‌نشینی]] عده‌ای انجامید و قوای لر بختیاری که در آن هنگام توسط صمصام السلطنه بختیاری که از ایلخانان بختیاری و حاکم اصفهان بود، [[صمصام السلطنه]] رهبری می‌شد بسیج شده و به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای [[بختیاری|لر بختیاری]] کار بالا گرفت. نجف قلی خان صمصام‌السلطنه ایلخان لر بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد.
ایل بختیاری با حرکت به سوی [[تهران]] و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی [[سپهدار اعظم]] که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به [[فتح تهران]] و شکست استبداد صغیر شدند.
خط ۲۵۹:
 
== اتهام بابی در مشروطه ==
جنبش مشروطه خیزشی مردمی بود که برای مبارزه با استبداد و خودکامگی پایه‌ریزی گردید و همه قشرهای مردم با همه اعتقاد و باورهای خود در آن سهیم بودند. پس از آنکه بابیان دست به اقدامات جمعی و انفرادی علیه قاجار زدند و سرکوب شدند، متهم ساختن فعالان جنبش مشروطه به بابی بودن یکی از شایعترین و متداول‌ترین روشهاییروش‌هایی بود که برای سرکوب آنان توسط دولت استبداد و روحانیون وابسته استفاده می‌شد.
دستگاه استبداد از یک سو تحت عنوان بابی گریبابی‌گری مشروطه خواهان را می‌کوبید و از طرف دیگر دست آن‌ها در دست سران بهاییان بود و از آن‌ها هم برای سرکوب مشروطه خواهان کمک می‌گرفت.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://shafaqna.com/persian/elected/item/133051-اکبر-ثبوت-در-نشست-روحانیت-و-مشروطیت-مطرح-کرد-درمقابل-جریان-مشروطه-خواهی-با-دو-جریان-مشروعه-طلبی-و-بهاییت-مواجهیم |عنوان=درمقابل جریان مشروطه خواهی با دو جریان مشروعه طلبی و بهاییت مواجهیم | ناشر =شفقنا |تاریخ =۱۷ مرداد ۱۳۹۴ |تاریخ بازبینی=}}</ref><ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =ثبوت | نام =اکبر | نام خانوادگی۲ = | نام۲ = | عنوان = مشروطه خواهی و بابی گری| ژورنال =مهرنامه | مکان = تهران| ناشر = | دوره = | شماره = ۳۳| سال = ۱۳۹۲| صفحه =۲۵۸ | پیوند = | تاریخ بازبینی = {{جا:تاریخ}} | doi =}}</ref>
 
از یک طرف روحانیان وابسته استبداد، نام بابی را به مشروطه خواهان نهاده و خون آن‌ها را می‌ریختند و از طرف دیگر حکام محلی برای تصاحب ثروت اشخاص آن‌ها را بابی نامیده و ملک و املاک و دارایی آنان را به نفع خود مصادره می‌نمودند.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= کسروی|نام= احمد|کتاب= تاریخ مشروطیت ایران | ناشر= |سال=}}</ref>
خط ۲۷۴:
 
در جنبش مشروطه زنان روشنفکر با رشادت و دلیری به مبارزه با عمال استبداد برخاستند.
نویسندگان بزرگ مشروطیت مانند [[کسروی]]، [[ملک‌زاده]]، [[آدمیت]]، [[نظام مافی]]، [[محیط مافی]]، [[ناظم الاسلام کرمانی]]، [[صفائی]]، [[دولت‌آبادی]]، [[رضوانی]] در آثار خود اشاراتی به تشکلهایتشکل‌های زنان در انقلاب مشروطیت می‌کنند:<ref name="parsa">پارسا بناب، یونس</ref>
 
سردار مریم بختیاری: سردار مریم یا [[بی‌بی مریم بختیاری]] از فرمانده هان فتح مشروطه و مادر علیمردان خان بختیاری است او بالاترین نشان لیاقت را از امپراتور آلمان دریافت کرد او زنی روشنفکر و آزادی‌خواه بود بعضی از افراد سرشناس همچون سفیر آلمان در ایران در زمان [[جنگ جهانی دوم]]، دکتر مصدق و علی اکبر دهخدا و… نیز در شرایط بحرانی به وی پناه آوردند. {{مدرک}}
 
زنان در بست نشینی‌های ۱۹۰۶_۱۹۰۵م/۱۲۸۵_۱۲۸۴ش تهران و دیگر شهرها نقش داشتند. اعلام مشروطیت و حتی محروم شدن آنان از حق رایرأی نیز اشتیاق آن‌ها به فعالیت سیاسی را کم نکرد و آنان ده‌ها مدرسه و انجمن مخصوص به خود را در این زمان ایجاد کردند. هرچند که به دلیل مخفی عمل کردن بسیاری از این انجمن‌ها اطلاعاتی از آن‌ها در دست نیست اما [[مورگان شوستر]] در کتاب [[اختناق ایران]] می‌نویسد این انجمن‌ها تشکیلات منظمی داشتند و او چند بار با این انجمن‌هایانجمنهای مشروطه خواه زنان برخورد نزدیک داشته‌است. مثلاً یک بار از طریق یکی از منشیان دفتر خزانه به او پیغام می‌دهند که خود و همسرش نباید با سلطنت طلبان رفت‌وآمد داشته باشد. هنگامی که می‌پرسد شما چطور از رفت‌وآمد همسر من اطلاع دارید پاسخ می‌گیرد مادرم که عضو انجمن‌هایانجمنهای مخفی زنانه‌است این پیغام را داده‌است.<ref>ناهید، عبدالحسین ص. ۹۵</ref>
* [[انجمن آزادی زنان]] در ۱۹۰۷<ref name="parsa" />
* [[انجمن مخدرات وطن]] در [[۱۲۸۹]]<ref>ناهید، عبدالحسین</ref>
خط ۲۹۴:
تنها معدودی از این زنانِ طرفدار مشروطیت، هوادار [[حقوق زنان]] بودند اما نخستین زنانی که در [[جنبش حقوق زنان ایران]] شرکت کردند یا خودشان از مشروطه‌خواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانند [[صدیقه دولت‌آبادی]] و [[بانو امیر صحی ماه‌سلطان]]) یا از خانواده‌های روشنفکر ملی‌گرا بودند (مانند [[محترم اسکندری]]). بعد از سرد شدن تب مشروطه‌خواهی، «انبوه زنان بی‌سواد به اندرونی‌های سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیل‌کرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند.<ref name="sanasarian426">ساناساریان، ص. ۴۲–۴۶</ref>
 
در این زمان مردان مشروطه‌خواه روشنفکری همچون [[میرزاده عشقی]]، [[ملک‌الشعرا بهار]]، [[ایرج میرزا]] و… نیز از جنبش نو خواسته حقوق زنان حمایت می‌کردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن [[حجاب]]. مثلاً در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ حاج محمدتقی [[وکیل‌الرعایا]]، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رایرأی برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.<ref name="sanasarian426" />
 
== فتح تهران ==
{{اصلی|فتح تهران (۱۲۸۸)}}
در تهران هم دوباره کوششهاکوشش‌ها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی [[سپهدار اعظم]] از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی [[علیقلی خان سردار اسعد]] بختیاری از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.{{مدرک||۲۱ مارس ۲۰۰۸}}
 
در پیشروی به سوی پایتخت، اردوی شمال و جنوب در بیست و چهار کیلومتری تهران به هم ملحق شدند. در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید می‌کرد.{{مدرک||۲۱ مارس ۲۰۰۸}}
خط ۳۱۷:
{{همچنین|اشغال تبریز بدست قوای روس (۱۲۹۰)}}
[[پرونده:ExecutionIran123.jpg|بندانگشتی|اعدام چند تن از مشروطه خواهان به دست قزاق‌های روس در تبریز.]]
[[روسیه تزاری]] با رایزنی انگلستان روز چهارشنبه ۷ آذر ۱۲۹۰ه‍.خ اولتیماتوم سختی به دولت ایران داد و به موجب آن از ایران خواست که [[مورگان شوستر]] و همراهانش هرچه زودتر ایران را ترک کنند و دولت ایران متعهد شود که در آینده برای به‌کارگیری مستشاران خارجی، پیشاپیش رضایت دولت‌های روس و انگلیس را جلب کند و نیز هزینه لشکرکشی روس‌ها را به ایران عهده‌دار گردد. دست یاری ایران به انگلستان سودی نداشت و دولت مذکور، ضمن نامه‌ای به [[وثوق الدوله]] وزیر خارجهٔ ایران، سفارش کرد فوراً تقاضای روس‌ها را بپذیرد.{{مدرک||۲۱ مارس ۲۰۰۸}} اما مجلس ایران اولتیماتوم را به اکثریت قریب به اتفاق رد کرد و مردم در تبریز و گیلان به ایستادگی خود افزودند. با این جدال، دولت ایران ضمن انحلال مجلس، اولتیماتوم روسیه را پذیرفت و مورگان شوستر را از ایران اخراج کرد. روس‌ها بدون توجه به پذیرش اولتیماتوم با نیروی جدیدی به شهرهای شمالی ایران لشکر کشی کردند و در تبریز و رشت و مشهد و شهرهای دیگر کشتار به راه انداختند. بعد از [[اشغال تبریز بدست قوای روس (۱۲۹۰)|اشغال تبریز]]، روز ۱۰ دی ۱۲۹۰ روس‌ها جمعی از بزرگان و پیشروان و در آن میان [[ثقةالاسلام]] را در تبریز به دار کشیدند. کشتار تبریز ماه‌ها ادامه یافت. روس‌ها [[صمد شجاع‌الدوله]] حاکم [[مراغه]]، را به حکمرانی آذربایجان گماردند و به دست او از هیچ گونه بی‌رحمی و وحشی گریوحشی‌گری دربارهٔ مردم آذربایجان فروگذار نکردند.{{مدرک||۲۱ مارس ۲۰۰۸}}
 
بدین قرار جنبش مشروطهٔ ایران پس از هفت سال خاموش گشت و اندیشه‌ها پست و کوتاه شد. مردان نیکوکار و غم خوار به کنار رفتند و گروهی از سررشته‌داران خودخواه و کهنه‌کار، که هرچه گفتند و کردند به سود بیگانگان و زیان ایرانیان بود، قدرت و اختیار در دست گرفتند و حتی پس از پیش آمدن [[ایران در جنگ جهانی اول|جنگ جهانی اول]] و رفع فشار اجانب باز در کالبد آزادی‌خواهی و میهن دوستی بر سر کار ماندند و رفتارهای خود را ادامه دادند.{{مدرک||۲۱ مارس ۲۰۰۸}}