ندانم‌گرایی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز 1 ویرایش خرابکارانهٔ 46.41.215.15 (بحث) به آخرین ویرایش Boghalamoon خنثی‌سازی شد. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۶:
ندانم‌گرایی یا لاادری گری، دیدگاهی [[فلسفه|فلسفی]] است که دانستن درستی یا نادرستیِ برخی ادعاها و به‌طور ویژه، ادعاهای مربوط به امور [[فراطبیعی]]، مانند [[الهیات]] و [[زندگی پس از مرگ]] و [[وجود خدا]] و [[موجودات روحانی]] یا حتی [[حقیقت نهایی]] را نامعلوم و یا به شکل «ندانم‌گویی»، از اساس ناممکن می‌داند.<ref>How to Be a Good Atheist, NICK HARDING, p149</ref> لاادری‌گری، از گرایش‌های فلسفی است که در عین باور به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن یا کل آن را ناممکن می‌داند.
 
این اصطلاح برای نخستین بار، توسط [[توماس هنری هاکسلی]]، به مفهوم غیرقابل‌شناخت بودن [[ماوراء طبیعت]] به‌کار رفت؛ اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و به‌ویژه [[مارکسیستی]]، در معنای غیر قابل‌غیرقابل‌ شناخت بودن جهان مادی به‌کار می‌رود.
 
بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان، در مورد ندانم‌ گرایی نوشته‌اند که از میان آنان می‌توان از [[توماس هنری هاکسلی]]، [[رابرت انگرزول]]، [[برتراند راسل]] و [[ابوالعلاء معری]] نام برد.
 
نظریه [[کانت]] و [[نظریه شکاکیت]]، نوعی ندانم‌ گریندانم‌‌گری به‌ شمار می‌روند. [[هیوم]] نیز، از فلاسفه باورمند به این مکتب است.
 
ندانم‌ گرایان [[حقیقت نهایی]] را نامعلوم می‌دانند و معتقد به جمله معروف [[دانم که ندانم]] [[سقراط]]، فیلسوف یونانی هستند. ندانم‌ گرایان معتقدند که منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمی‌تواند چیزی راجع به جهان خارج را به یقین بداند، اما از احوال درونی خود به یقین می‌تواند معرفت (شناخت) یابد؛ پس می‌تواند بگوید که راجع به جهان خارج به یقین چیزی نمی‌داند و تناقضی پیش نمی‌آید. به‌طور کلی ندانم‌ گرایان می‌گویند اوج دانایی، اظهار به ندانستن است زیرا از طرفی دلایل کافی برای اثبات خدا وجود ندارد و از طرفی دلایل کافی برای اثبات عدم خدا نیز وجود ندارد.
خط ۴۲:
[[پرونده:راسل در کهولت.jpg|بندانگشتی|راسل در کهولت]]
 
کتاب ''[[چرا مسیحی نیستم]]'' نوشته [[برتراند راسل]] که براساس سخنرانی سال [[۱۹۲۷ (میلادی)|۱۹۲۷]] وی نوشته شده‌است به عنوان بیانیهٔ کلاسیک ندانم‌گرایی محسوب می‌شود. در این مقاله قبل از بحث در مورد نظراتش دربارهدربارهٔ آموزه‌های مسیحی، به‌طور خلاصه در مورد برهان هایبرهان‌های وجود خدا بحث می‌کند. سپس از خواننده‌هایش می‌خواهد که «بر روی دو پای خود بایستند و منصفانه و با دقت به جهان بنگرند» بدون «ترس و با تفکری آزاد».
 
راسل در "''من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟"'' در سال [[۱۹۴۷ (میلادی)|۱۹۴۷]] می‌گوید: