سید عبدالله بهبهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ←‏در مشروطه اول: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۷۴:
سر انجام این دو سید موفق شدند با تحریک تعصبات مذهبی مردم آن‌ها را علیه ساختمان بانک استقراضی روس در آن مکان بشورانند. مردم متعصب نیز به محل ساختمان نیمه کارهٔ بانک یورش بردند و آنجا رای با خاک یکسان کردند.<ref>همان‌جا، برگ‌های ۵۵ تا ۵۷</ref> کار بالا گرفت. رئیس بانک به وزارت خارجه شکایت برد، عاقبت پای عین الدوله رئیس‌الوزراء و متحدش شیخ فضل‌الله نیز به میان کشیده شد؛ ولی چون خبر به گوش شاه رسید، او که از از قدرت پایگاه حکومت مذهبی وحشت داشت کوتاه آمد و گفت: «خسارت بانک را بدهند و زمین را به حال خود و گذارند.»<ref>ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، برگ ۳۲۷ - ر.ک. مهرا ملکی، نقش دین و متولیان آن در تاریخ اجتماعی ایرانیان، برگ ۱۲۵</ref>
 
در این واقعه دو سید پیروز شدند، اما شیخ فضل‌الله بسیار موهون گشت، چه فروشندهٔ زمین او بود، در نتیجه عین الدوله نیز در مقام جبران توهین شیخ فضل‌الله برآمد.<ref>همان‌جا، یرگ ۳۲۸</ref> از معممین با نفوذ تهران [[امام جمعه]]، داماد شاه با عین الدوله و شیخ نوری هم دست می‌شوند و تلاش می‌کنند با صحنه‌سازی در مسجد شاه دو سید رایرأی از میدان به در کنند. آقایان هم در اعتراض به دولت با جمعی از یارنشان به [[شاه عبدالعظیم]] می‌روند و در آنجا متحصن می‌گردند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، برگ ۶۴</ref>
 
بدین صورت بود که پای دو سید به انقلاب مشروطه کشیده شد، بدون آنکه کوچک‌ترین اعتقادی به آزادی یا مشروطیت داشته باشند. در واقع مدت‌ها پیش از آن که طباطبایی و بهبهانی به شاه عبدالعظیم کوچ کنند، جنبش مردمی علیه دولت آغاز شده بودو بازرگانان در اعتراض به استبداد حکومتی و اجحافی که [[ژوزف نوز|مسیو نوز بلژیکی]] وزیر گمرکات به تجار می‌کرد به آنجا رفته و متحصن شده بودند.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، برگ ۵۱، ر.ک. مهرا ملکی، نقش دین… برگ‌های ۱۲۵ و ۱۲۶</ref>