قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
S.amin.salehi (بحث | مشارکت‌ها)
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: بشکل⟸به‌شکل، بوجود⟸به‌وجود، (ع)⟸، دکتر⟸، حاج⟸، ابومیمونه⟸ابومیمنه، اجعل⟸إجعل، اخرجنا⟸أخرجنا
خط ۱۵۹:
[[بارآشر]] در [[دانشنامه قرآن]] می‌گوید: مفسرین شیعه سده چهارم مانند [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]] و [[شیخ طبرسی]] باور داشتند که هر آنچه در قرآن گردآوری شده بدست عثمان آمده درستی دارد (یعنی تغییری در آن صورت نگرفته) ولی این قرآن ناقص است (یعنی دربرگیرنده همگی وحی‌ای که به محمد شده نمی‌باشد).<ref name="ShiQurEoQ">Bar-Asher, Meir M. «Shīʿism and the Qurʾān." Encyclopaedia of the Qurʾān.</ref> ولی [[حسن حسن‌زاده آملی]] با نقل اقوال اینان و برخی دیگر آنان را مخالف باور به هر گونه کم و زیاده در قرآن دانسته‌است.<ref>قرآن هرگز تحریف نشده‌است، برگردان کتاب فصل الخطاب فی نبود تحریف کتاب رب‌الارباب، حسن حسن‌زاده آملی، برگرداننده عبدالعلی محمدی شاهرودی، انتشارات شورش، چاپ چهارم، قم ۱۳۸۱، ص ۱۱۵ تا ۱۲۰</ref> در دوران صفویان برخی از دانشوران شیعه (مانند [[ملا محسن فیض کاشانی]] و [[محمد باقر مجلسی]]) باور داشتند که بر پایه برخی احادیث کهنه شیعه، قرآن دچار تغییر گشته‌است.<ref name="ShiQurEoQ" /> ولی واقعیت داشتن تحریف قرآن را نمی‌پذیرفته‌اند برای نمونه فیض کاشانی به آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: همانا ما ذکر (قرآن) را نازل کرده و بی‌گمان نگهدار آن خواهیم بود» استناد کرده<ref>فیض کاشانی ملا محسن، الأصفی فی تفسیر القرآن، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم ۱۴۱۸ ق، ج۱، ص ۶۲۶</ref> و [[محمد باقر مجلسی]] در کتاب [[بحار الانوار]] در ردّ اخبار دلالت‌کننده بر کم شدن از قرآن می‌گوید: «این اخبار، [[خبر واحد|اخبار آحاد]] هستند و قطع به درستی آن‌ها پیدا نمی‌شود»<ref>بحار الانوار جلد ۸۹ صفحهٔ ۷۵</ref> از دانشوران معاصر شیعه برخی مانند [[سید ابوالقاسم خویی]]<ref>البیان فی برداشت القرآن</ref> و [[عبدالله جوادی آملی]] علیه دیدگاه تحریف قرآن استدلال کرده‌اند.{{fact}}امروزه علمای شیعی ادعای تحریف قرآن را به غالیان و معتزله نسبت می‌دهند (نگاه کنید به کتاب افسانهٔ تحریف قرآن نوشتهٔ فرستاده جعفریان)
 
[[حسین بن محمد تقی نوری]] ملقب به '''خاتم المحدثین'''<ref>[http://www.tebyan.net/hawzah/scholars_clerics/hawzah_bigthinkers/2009/6/11/94483.html خاتم المحدثین حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسایل]</ref> در دیباچه کتاب '''فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب''' می‌نویسد: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم آورده‌ام، و آن را فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب‌الارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم». این کتاب در سال ۱۲۹۸ ه‍.ق در ایران چاپ شده‌است.<ref>[http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-43fd99523f1b4cdfbf48bc43ea7131b6-fa.html واژه‌نامه دهخدا: زیر واژه طبرسی]</ref> وی در این کتاب برای اثبات ادعای خود بیش از هزار حدیث داستان می‌کند.<ref>[http://www.rasekhoon.net/Article/Religion/Quran/Sciences/Show-48324.aspx روایات فصل الخطاب نوری (۲)]</ref> ولی پس از او دانشمندان شیعه بارها کتاب او را نقد نموده‌اند و احادیث نقل شده در آن کتاب را از باب اختلاف قرائت، برداشت یا مجعول دانسته‌اند.<ref>[http://www.rasekhoon.net/Article/Religion/Quran/Sciences/Show-48325.aspx روایات فصل الخطاب نوری (۳)]</ref>
 
;دیدگاه مورخان غربی
[[فرانسیس ادوارد پیترز]]، گذشته نگار و استاد [[دانشگاه نیویورک]]، می‌گوید که تلاش‌ها برای بازسازی متن نخستین و دست نخورده قرآن در آکادمیای غربی چیزی که تفاوت برجسته‌ای با متن حال حاضر قرآن داشته باشد را بدست نداده‌است. بگفته [[ویلیام مونتگمری وات]] و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از راه افزودن، حذف کردن، یا تغییر متن اتفاق افتاده بود، کم و بیش با قطعیت کشمکش درمی‌گرفت، ولی رد و نشانی کمی از کشمکش مشاهده می‌کنیم. خیلی از کسان مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهین‌آمیز یافتند و او سرانجام بسیار غیرمحبوب شد، ولی عموماً اتهام تحریف قرآن در لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچگاه نکته اصلی نبوده‌است. بگفته وات و بل، پژوهش‌های نوین قرآن هیچ انگیزه جدی‌ای بر وقوع تحریف برجسته در قرآن ارائه نکرده‌است. اگر چه سبک قرآن تغییر می‌کند ولی کم و بیش گمانی از درستی آن باقی نمی‌گذارد. آنچنان همه قرآن بشکلبه‌شکل روشنی حالت یکنواختی دارد که شک در برابر نابی آن بسختی می‌شود پیش بیاید. البته برخی از اسلام شناسان غربی درستی از آیات ویژه مورد شک قرار داده‌اند. برای نمونه سیلوستر دی سکی آیه ۱۴۴ از [[سوره آل عمران]] را که گفتگو از زودگذر بودن محمد می‌کند را مشکوک یافته و جهت استدلال به داستان عمر اشاره می‌کند که حاضر نبوده بپذیرد که محمد فوت کرده‌است و ابوبکر او را مورد خطاب قرار می‌دهد. وات و بل به تحلیل این آیه پرداخته و احتمال این را که ابوبکر این آیه را جعل کرده باشد بسیار غیرمحتمل می‌یابند.<ref name="WattBell">William Montgomery Watt and Richard Bell, ''Bell's introduction to the Qur’an'', Edinburgh University Press, 1۹۷۷, p. 51</ref> البته پذیرش کلی اینکه قرآنی که امروزه در دست ماست کلامی است که از زبان محمد بیرون شده به معنی این نیست که بحث‌هایی دربارهٔ آیات ویژه در جریان نباشد. [[ویلیام مونتگمری وات]] و [[ریچارد بل]] می‌گویند که در قرآن گواه دگرگونی‌های تند ریتم، تکرار واژه‌های یا عبارات در آیات کنار هم، حضور ناگهانی آیه‌ای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکاف‌ها در ساختار گرامری، دگرگونی‌های ناگهانی در درازای آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به نخست شخص، یا مفرد به جمع، و کنار هم آمدن آیاتی که در ظاهر معنی متفاوتی دارند هستیم. اینها عموماً ویژگی ویژه متن قرآن در نظر گرفته شده‌اند؛ ولی بل و وات پیشنهاد می‌کنند که می‌شود انگیزه این اینها تغییر، اصلاح و بازنویسی در متن آن باشد. بگفته وات و بل حتی اگر این دیدگاه نیز پذیرفته نشود، لازم است که توجیهی برای این حالت متن قرآن داده شود.<ref>R. Bell & W.M. Watt, ''An introduction to the Quran'', Edinburgh University Press, 1977, p.93</ref>
[[پرونده:Qur'an Folio - Google Art Project.jpg|بندانگشتی|راست|300px|برگی از قرآن متعلق به سده ۴ هجری قمری{{سخ}}این آیات که بر روی پوست نوشته شده‌اند به [[خط کوفی]] می‌باشند. نقاط حروف به رنگ‌های آبی، نارنجی، سبز و قرمز هستند.]]
مورخانی هم هستند که دیدگاه‌هایی مخالف باور عموم مورخان دارند. برای نمونه جان وانسبرو بر این باور است که قرآن کنار هم گذاشته شده متون مقدس دیگر، از آن میان متون مقدس مسیحی-یهودی است.<ref>Wansbrough, John (1977). ''Quranic Studies: Sources and Methods of Scriptural Interpretation''</ref><ref name="Wansbrough">Wansbrough, John (1978). The Sectarian Milieu: Content and Composition of Islamic Salvation History.</ref> مایکل کووک و پاتریکا کرون نگاه سنتی در برابر روش گردآوری قرآن را رد کرده و می‌گویند که هیچ گواه نیرومندی دربارهٔ اینکه قرآنی پیش از دهه پایانی سده هفتم میلادی وجود داشته نداریم.<ref name="Hagarism">Patricia Crone, Michael Cook, and Gerd R. Puin as quoted in {{یادکرد|فصل=|کتاب=|ناشر= |شهر= |کوشش= |ویرایش= |سال=|شابک=|نویسنده= Toby Lester|نویسندگان دیگر بخش‌ها=|ترجمه=|صفحه= |زبان=en |عنوان = What Is the Koran? | پیوند = http://www.theatlantic.com/doc/199901/koran |ژورنال= |نشریه={{formatnum:The Atlantic Monthly|R}} |تاریخ={{formatnum:January ۱۹۹۹|R}} |دوره= |شماره= |شاپا=}}</ref> گرد پوین می‌گوید که قرآن ملغمه‌ای از متونی است که برخی از آن‌ها می‌شود صد سال پیش از محمد هم وجود داشته‌اند.<ref name="Hagarism" /> اگر چه گاهی خلاقیت و تازگی برخی از این دیدگاه‌ها ستوده شده ولی درستی این نظریات مورد حمله یا تمسخر قرار گرفته‌اند:<ref>David Waines, Introduction to Islam, Cambridge, Eng. : [[انتشارات دانشگاه کمبریج|Cambridge University Press]], 1995. {{ISBN|0-521-42929-3|en}}, pp 2۷۳–۲۷۴</ref><ref>Sergeant, Journal of the Royal Asiatic Society, 1981, p. 210</ref> برای نمونه وان اس در رد دیدگاه کووک و کرون می‌گوید که «به رد کردن این دیدگاه احتیاجی نباشد زیرا نویسندگان کوششی مفصل برای اثبات آن نمی‌کنند. آنجاهایی که برداشت نوینی از حقایق نامی می‌دهند، برداشت آن‌ها پایانی نیست؛ ولی آنجایی که آگاهانه حقایق پذیرفته شده را معکوس می‌کنند، روش آن‌ها فاجعه بار است.».<ref name="van Ess">van Ess, "The Making Of Islam" , ''[[The Times Literary Supplement|Times Literary Supplement]]'', Sep 8 197۸, p. 998</ref>
خط ۱۷۶:
[[پرونده:Quran rzabasi4.JPG|بندانگشتی|250px|چپ|قرآن نگاشته شده در قرن ششم هجری که در [[موزه رضا عباسی]] نگهداری می‌شود.]]
 
ن.ج. داود، مترجم عرب قرآن در مقدمه ترجمه خود از قرآن می‌نویسد: «با توجه به اینکه قرآن در اصل به [[خط کوفی]] نوشته شده بود و دارای حرکت و نقطه نبود، قرائت‌های مختلفی از آن توسط مسلمانان بوجودبه‌وجود آمده‌است که به یک اندازه دارای ارزش و رسمیت می‌باشند».<ref>N.J. Dawood, The Koran, Middlesex, England: Penguin Books, 1983, p. 10, bold added</ref>
 
با توجه به نوشته این دانشمند دینی، نوشتارهای مختلفی از قرآن وجود دارد، اما طبیعت این نوشتارهای مختلف چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید در نظر داشت که قرآن توسط اشخاصی که «[[قاری]]» قرآن حساب می‌شوند نوشته شده‌است و با نام این افراد به یادگار مانده‌است. قرائت‌های مشهوری از قرآن در قرن‌های اولیه اسلام وجود داشت. این قرائت‌های مختلف قرآنی در نهایت توسط افرادی که نوشتن می‌دانستند به صورت نوشته درآمد، به آن افراد راوی گفته می‌شود که قرائت‌هایی از قرآن را روایت کرده‌اند؛ بنابراین در واقع هر نسخه از قرآن نقل قولی است که توسط یک راوی از یک قاری قرآن انجام گرفته‌است و قرآن را نمی‌توان خواند مگر اینکه به یکی از راوی‌ها و قاری‌ها اعتماد کرد.
خط ۱۸۲:
نوشتار زیر که توسط یک مسلمان نوشته شده‌است این مهم را با جزئیات بیشتری شرح می‌دهد: «قاریان بسیاری وجود داشتند و تعداد آن‌ها به دلیل اینکه افرادی که قرآن را حفظ کرده بودند می‌مردند زیاد شد و کار آن‌ها اهمیت بیشتری یافت و به دلیل اینکه قرآن با خط بسیار ابتدایی عربی نوشته شده بود و فاقد حرکت و نقطه بود باعث شد که خواندن و درک قرآن دشوار شود، بنابراین در قرن ۴ام اسلامی تصمیم بر این گرفته شد که قرائت‌های مختلف قرآنی را از هفت قاری اصلی جمع‌آوری کنند و برای هر قاری دو راوی قرار دادند تا قرآن را با دقت و با حرکت و نقطه بنویسند. و نتیجه این کار ۷ قرآن اساسی بود که هرکدام دو راوی داشت و همگی با حرکت و نقطه بود که با یکدیگر اندکی اختلاف داشتند».<ref>Cyril Glass? The Concise Encyclopedia of Islam, San Francisco: Harper & Row, 198۹, p. 324, bold added</ref>
 
این کار در سال ۳۲۲ ه‍.ق توسط خلیفه المقتدر سازماندهی شد و بالاخره انجام گرفت. دکتر [[شجاع الدین شفا]] در کتاب «پس از ۱۴۰۰»، سال برگ ۱۰۱ می‌نویسد: «در قرن چهارم هجری ابن مجاهد، یکی از فقهای بزرگ بغداد، به اتکاء حدیثی از پیامبر نظر داد که قرآن در هفت قرائت وحی شده‌است و هرچه جز آن باشد مخدوش است، و این نظر مورد تأیید دستگاه خلافت نیز قرار گرفت. بدین ترتیب هفت قرائت مختلف از قرآن که هرکدام از آن‌ها به یکی از فقهای بزرگ قرون اول و دوم هجری در شهرهای مهم [[جهان اسلام]] ارتباط داده می‌شد در سال ۳۲۲ هجری توسط خلیفه المقتدر به رسمیت شناخته شد. بعد از آن در دو مرحله متوالی سه و چهار قرائت دیگر بر آن‌ها اضافه شد، به‌طوری‌که سرانجام شمار قرائت‌های مجاز قرآن به چهارده رسید (که [[حافظ]] در غزلی که انتساب آن بدو مورد تردید است، مدعی از بردانستن همه آن‌ها شده‌است).
{{شعر}}
{{ب|عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظ|قرآن ز بر بخوانی، در چارده روایت}}
خط ۱۸۹:
 
این قرائتهای رسمی از این قرارند:
* نافع، از مدینه سال ۱۶۹/۷۸۵- ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی، مُکنَّی به «ابی رویم» می‌باشد. نافع اصلاً از اصفهان بود و در مدینه می‌زیست و در همان‌جا (به سال ۱۷۶ یا ۱۶۹) درگذشت، یادآوری کرده‌اند که وی قرآن را نزد ابومیمونه،ابومیمنه، «مولی ام سلمه»، همسر [[رسول خدا]] قرائت نموده‌است. راویان وی عبارتند از: ورش و قالون.
* ابن کثیر، از مکه سال ۱۱۹/۷۳۷ - (عبدالله بن کثیر مکی) از ایرانیانی بود که کسرای ایران او را با کشتی‌هایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. [[ابن کثیر]] مردی فصیح و بلیغ… بود؛ و از جمع صحابه عبدالله زبیر و انس‌بن‌مالک را درک کرده بود. راویان وی عبارتند از: بُزِی‌ّ و قٌنبل.
* ابو عمرو الاعلی، از دمشق سال ۱۵۳/۷۷۰ - [[ابوعمرو بن علاء بصری]] وی اهل ایران بوده‌است و در میان قرّأ سبعه از لحاظ کثرت استادان و شیوخ قرائت، کسی به پایه او نمی‌رسد، و قرآن را در مناطق مختلفی مانند مکه و مدینه و بصره و کوفه بر استادان زیادی قرائت کرد. سیدحسن صدر، ابی‌عمرو را شیعی می‌داند. راویان قرائت وی عبارتند از: دوری و سوسی (وی ایرانی و اهل شوش بوده‌است).
* ابن عامر، از بصره سال ۱۱۸/۷۳۶ - وی در زمان [[عمر بن عبدالعزیز]] و قبل و بعد از آن، امام مسجد دمشق (جامع اموی) و قاضی و پیشوای آن دیار بوده و از معمّرترین قرّأ سبعه به‌شمار می‌رود. [[ابن عامر]] بنا به قول صحیح به سال ۱۱۸ [[هجری قمری]] در نود و نه سالگی از دنیا رفت. راویان قرائت ابن عامر عبارتند از: هشام و ابن ذکوان.
* حمزه، از کوفه سال ۱۵۶/۷۷۲ - حمزة بن حبیب زیّات کوفی حمزه اصلاً ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده‌است و شاید برخی از آن‌ها را دیده باشد. حمزه نیز مانند عاصم شیعی است و قرآن را بر [[امام صادق]] خوانده‌است. شیخ طوسی نیز حمزه را از یاران امام صادق (ع) شناسایی کرده‌است. در وجه ملقب شدن حمزه به «زیّات» می‌نویسند که وی با آوردن روغن از کوفه به حلوان و آوردن پنیر و گردو از حلوان به کوفه گذران زندگی می‌کرد.
* الکسائی، از کوفه سال ۱۸۹/۸۰۴ - وی از مردم سرزمین ایران بوده‌است و گویند در میهن خود در «طوس» یا «ری» درگذشت کرد. وی قرائت را چهار بار از حمزه دریافت کرد، به گونه‌ای که می‌توان به قرائت او اعتماد نمود. کتاب‌ها و آثار فراوانی به کسائی منسوب است. راویان وی بر این پایه‌اند: حفص دوری و ابوالحارث.
* ابوبکر عاصم، از کوفه سال ۱۵۸/۷۷۸ - عاصم بن ابی النجود کوفی از مردم کوفه‌است، عاصم از قرّأ هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی شیعی - که از یاران علی بود… قرائت کرد. عاصم با یک واسطه گوینده قرائت علی است. به همین جهت گفته‌اند فصیح‌ترین قرائات، قرائت عاصم می‌باشد، زیرا وی قرائت ریشه دار آورده‌است. خوانساری در کتاب روضات الجنان در شرح احوال عاصم می‌نویسد: «وی پارساترین و پرهیزگارترین قرّأ، و رأی او درست‌ترین آرا در قرائت به‌شمار می‌رود». قاطبه دانشمندان شیعی، قرائت عاصم را فصیح‌ترین قرائات دانسته‌اند. راویان وی بر این پایه‌اند: حفص و ابوبکر عیاش.
خط ۲۳۷:
۱. هنگامی که مسلمانان مورد تهاجم دشمن واقع شده و کشورشان در خطر باشد.<ref>ترجمان وحی - قرآن کریم - حج:۳۹:۴۰ / محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - چاپ اول ۱۳۸۵</ref>
۲. برای دفع مخاطرات<ref>ترجمان وحی - ترجمان قرآن کریم - سوره نساء:۸۴ / محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - چاپ اول ۱۳۸۵</ref> و فتنه و آشوب دشمن که به مراتب از خون‌ریزی بدتر و زیان بخش‌تر است.<ref>ترجمان وحی - ترجمان قرآن کریم (بقره: ۱۹۱) (بقره - ۲۱۷) - محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - چاپ اول ۱۳۸۸</ref>
۳. به منظور حفظ نوامیس و زنان و اطفال مسلمان که مورد شکنجه و فشار و تعدی دشمن واقع شده‌اند.<ref>قرآن کریم - و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله؛ و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان الّذین یقولون ربّنا اخرجناأخرجنا من هذه القریة الظّالم اهلها و اجعلإجعل لنا من لدنّک ولیاً و اجعلإجعل لنا من لدنک نصیراً.</ref>
۴. در موردی که دشمن معاهده‌ای را که با مسلمانان بسته، نقض کند و اضافه بر پیمان‌شکنی، مشغول [[گمراه کردن]] و منحرف ساختن مؤمنین گشته و در دیانت طعن و لطمه وارد آورد.<ref>ترجمان وحی - ترجمان قرآن کریم - سوره توبة:۱۳–۱۲ / محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - چاپ اول ۱۳۸۵</ref>
با تمامی این شرائط و حدود، لشکر اسلام پس از هر پیروزی مأمور به ملاطفت و مهربانی با دشمن است و باید صدمه و فشاری که از آنان دیده را در بوته فراموشی نهاده و همچون برادران و دوستان صمیمی با ایشان رفتار کند<ref>تر جمان وجی - ترجمان قرآن کریم - سوره فتح:۲۴–۲۶ / محمد صادقی تهرانی - انتشارات شکرانه - چاپ اول ۱۳۸۵</ref> و با کمال رأفت، محبت، منطق قوی و کردار پسندیده آنان را به آیین حق دعوت کنند.