معاویة بن ابیسفیان: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با نرمافزار آیاواس |
برچسب: واگردانی |
||
خط ۳۷:
== پیش از اسلام ==
معاویه در بیست و پنجم [[محرّم]] سال سی و هفتم [[عام الفیل]] برابر با [[۶۰۰ (میلادی)]] -سه سال قبل از [[بعثت]] پیامبر اسلام و پانزده سال قبل از [[هجرت محمد|هجرت]] - در [[مکه]] متولّد شد. پدرش [[ابی سفیان]] از سرشناسان قریش بود. مادرش [[هند دختر عتبه]] از زنان [[اهل پرچم]] بود. نسب معاویه به [[حرب بن امیه]] بن [[عبدشمس]] بن [[عبدمناف]] قریشی میرسید. معاویه همراه پدرش [[ابوسفیان]] در [[غزوه بدر|بدر]]، [[خندق]] و چند جنگ دیگر بر ضد پیامبر اسلام جنگید. عتبة بن ربیعه رهبر گروهی از [[قریش]] در جنگهای فجّار بود.
== پس از اسلام تا درگذشت محمد ==
معاویه پس از [[فتح مکه]]، در بیست و سه سالگی، به همراه پدرش [[ابوسفیان]] و برادرش [[یزید بن ابی سفیان]]، دین اسلام را پذیرفت. گروهی گفتهاند معاویه به مقام کتابت وحی
== نفرین محمد در حق معاویه ==
سطر ۵۲ ⟵ ۵۱:
== در زمان خلفای راشدین ==
پس از وفات پیامبر اسلام در سال ششصد و سی و دو میلادی، معاویه به پیروی پدرش از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] سرباز زد. بهانه معاویه و ابوسفیان این بود که ابوبکر از قبیلهٔ بنی تمیم است و خلافت باید از آن [[بنی هاشم]] یا [[بنی امیه]] باشد. سرانجام با اصرار هشام بن عمرو، ابوسفیان و پسرش راضی به بیعت با ابوبکر شدند. ابوبکر، [[یزید بن ابی سفیان]] و معاویه را به [[شام]] گسیل کرد. یزید، در آنجا موفقیت به دست آورد و [[دمشق]] فتح شد. یزید نیز به حکمرانی و ولایت دمشق برگزیده شد. عمر بن خطّاب، یزید را در حکمرانی دمشق ابقا کرد و [[فلسطین]] و نواحی اطراف آن را بر قلمرو وی افزود. در سال ۱۸ هجری قمری، یزید درگذشت و برادرش معاویه جای او را گرفت. با مرگ [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عثمان بن عفان|عثمان]] نیز معاویه را در جای خود ابقا کرد. بدین ترتیب معاویه در زمان خلافت سه خلیفهٔ نخست، به تدریج در شام، قدرت و محبوبیت کسب کرد. در جریان محاصره عثمان با اینکه از طرف عثمان از معاویه خواسته شده بود به کمکش بیاید و فرصت چنین کاری هم برای معاویه وجود داشت در عین حال تعلل ورزید.
== در زمان خلافت علی ==
سطر ۹۴ ⟵ ۹۳:
== انتصاب حکام از طرف معاویه ==
معاویه پس از بهدست گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد. البته او سعی میکرد مناصب مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنیامیه نگه دارد.
معاویه مردانی همچون [[عمرو بن عاص]]، [[زیاد بن ابیه]]، [[مغیره بن شعبه|مغیرة بن شعبه]]، [[بسر بن ارطات|بُسر بن ابی ارطاة]]، [[مروان بن حکم]] و ثابت بن ارطات را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.
سطر ۱۱۷ ⟵ ۱۱۶:
در عهد خلافت معاویه فتوحات خارجی ادامه یافت. مسلمانان [[قبرس]] را فتح کردند و تا نزدیک [[قسطنطنیه]] پیش رفتند. معاویه برای اخلاف خود لشکری پدید آورد. وی در آداب و ترتیبات لشکری از تجارب رومیهای شام هم استفاده کرد. این لشکر را وی به وسیلهٔ جنگهای هر ساله و تهاجماتی که دائم به بلاد مجاور و [[امپراتوری روم شرقی|بیزانس]] میکرد، همیشه تازهنفس نگاه میداشت. این تهاجمات مستمر باعث میشد که دشمن نتواند به قلمرو مسلمین تجاوز کند.
یک بار عدهای از طوایف شمال سوریه که به جراجمه شهرت داشتند، به تحریک رومیها به شام هجوم آوردند و از [[لبنان]] تا [[فلسطین]] به دست جراجمه افتاد. عدهای از [[موالی]] و اسرای این نواحی که از معاویه ناراضی بودند، به جراجمه پیوستند. معاویه با امپراتور [[بیزانس]] قراری بست که وی از حمایت ماجراجویان دست بدارد و در عوض اسرای رومی را بگیرد. معاویه هم چنین تعهد کرد که هر ساله به بیزانس [[خراج]] بپردازد
وی در طول خلافتش با رومیهای شام در حال ستیز و جنگ بود اما پیشرفتی در آن جا نداشت. نسبت به مسیحیان شام روش ملایم تری پیش گرفت زیرا آنها میتوانستند در ادارهٔ کارها و سامان بخشیدن به مالیاتها وی را یاری دهند. معاویه از رسوم دیوانی [[بیزانس]] تقلید کرد و سازمان مراسلات و اطلاعات پیشرفتهای به وجود آورد. معاویه در تنظیم کار [[بیت المال]] از یک مسیحی به نام سرجون بن منصور استفاده کرد. معاویه با استفاده از اموال مسلمانان بخششهای بی حسابی به رؤسای عرب کرد.
معاویه همواره با دو گروه [[خوارج]] و [[شیعیان]] در دشمنی بود. او شیعیان علی را مورد آزار و اذیت قرار میداد و حتی بعضی شیعیان معترض مانند [[حجر بن عدی]] را به قتل رسانید. بعضی گفتهاند [[ابوذرغفاری]] هم به اشارت او کشته شد
بارزترین اقدام معاویه برای تغییر خلافت به سلطنت، موروثی کردن خلافت بود. یکی از نکات مهم معاهدهٔ بین حسن و معاویه، این بود که معاویه حق ندارد کسی را به عنوان جانشین خود بعد از مرگ تعیین کند و تصمیمگیری در این زمینه باید به امت واگذار شود. اما پس از مرگ حسن، او به علت اینکه هیچکس جرئت مخالفت با وی را نداشت، پسرش یزید را به عنوان جانشین خود در سال ۶۸۰ میلادی تعیین نمود و به معنای واقعی کلمه، پیمانشکنی کرد.<ref name=autogenerated3>Halm (2004), p.13</ref> هر چند به نوشتهٔ لارا وسیا وگلیری تعیین حسن به عنوان جانشین معاویه در عهدنامهٔ صلح با معاویه احتمالاً توسط نویسندگان متأخر شیعه برای کاستن از انتقاداتی که بر حسن بن علی میشد مطرح شدهاست. زیرا اولاً تعیین ولی عهد در جامعهٔ اسلامی آن زمان امری بدون سابقه بود و خود معاویه نیز هنوز در آن زمان در وضعیت پایداری برای تعیین جانشین قرار نداشت.<ref>{{چپچین}}
سطر ۱۳۰ ⟵ ۱۲۹:
== در نظر اهل سنت ==
معاویه در میان اهل سنت، جایگاه خود را به عنوان صحابی پیغمبر و کاتب وحی و مراسلات حفظ کردهاست. عنوان خال المؤمنین به معنی دایی مؤمنان که به سبب ازدواج خواهرش با پیامبر به وی داده شد، بر جایگاه وی افزودهاست. [[ابوموسی اشعری]] یک بار او را امینالله خوانده بود. با این حال مخالفت دو تن از خلفای راشدین با او، [[عمر بن خطاب]] و [[علی بن ابی طالب]] باعث شدهاست علمای اهل تسنن در قائل شدن مرتبهٔ [[عدل (کلام)|عدل]] و رضوان برای او شک کنند.
امروزه دیدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت دربارهٔ معاویه یکسان نیست برای مثال حنفیها او را عادل میدانند و در مقابل انتقاد به معاویه برای [[سبّ]] نمودن [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب]] ویا عهدشکنی اش در عهدنامه صلح با حسن بن علی و انتخاب یزید به جانشینی خود، میگویند او مجتهد بوده و به اجتهادش عمل کردهاست و هر چند در این اجتهادها اشتباه کرده باشد، نزد خدا مأجور است.
اما پیروان مذهب شافعی با استناد بر حدیث پیامبر که میگوید من کنت مولاه فهذا علیُ مولاه، معاویه را خارج از عدالت میدانند.{{مدرک}} البته شافعی مذهبان لفظ مولا را به معنای حکومت و زمامداری نمیدانند و مانند سایر مذاهب اهل سنت لفظ مولا را در این حدیث به دوستی معنا میکنند و اتفاقاً بر همین اساس معتقدند محمد گفتهاست هر کس من دوست او هستم علی نیز دوست اوست (هرکس مرا دوست دارد علی را نیز باید دوست بدارد) و هرکس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته؛ بنابراین معاویه را که در تمام مدت حکومتش علی را دشنام میداده
جدا از این حدیث، اهل سنت علی را صحابه ارجمند پیامبر و از خلفای راشدین میدانند و سبّ او گناهی بزرگ محسوب میشود
امام ذهبی حديثی را از ابومسهر نقل می کند که روزی پیامبر بر مرکبی سوار بود و معاويه نيز پشت سر ایشان سوار شده بود. پیامبر از او پرسيد: چه قسمتی از بدن تو به من چسبيده؟ معاويه گفت: شکم (و سينه ام). پیامبر فرمود: خدايا! آن را (سينه اش را) از علم مملو و پر بگردان. ابو مسهر (حلم) را نيز اضافه کرده است که اين در کتب ديگر نيامده است.
سطر ۱۴۸ ⟵ ۱۴۵:
[[عمر]] در خطبهای که در عبقریات آمده او را نکوهش میکند: «شما میخواهید به جنگ [[قیصر]] و [[کسری]] بروید و این معاویه در میان شماست. این یکی صد بار بدتر است». عمر او را قاهر هاویه و کسرای عرب نامید و چندین بار او را شماتت کرد و حتی یک بار به مدینه فراخواند. با این حال معاویه همواره از منزلت خود نزد عمر سخن میگفت و حتی در خطبهای گفت: «اگر منزلت من نزد عمر نبود مردم بر من میریختند و سنگ میزدند».{{مدرک}}
[[علی]] در زمان [[عثمان]]، از قدرت یافتن معاویه بسیار ناراضی بود و عثمان را چندبار به عزل معاویه تشویق کرد. با این حال عثمان موافقت نکرد و حتی او را جوان قریش و فرزند شریفش نامید. علی، معاویه را دشمن عثمان نامید و درنگ او را جایز ندانست و حتی در قنوت نماز او را لعن کرد. علی در زمان حکومت خود حتی لحظهای فرمانروایی معاویه را بر شام نپذیرفت و مدام با او در نبرد بود و بعد از وی دو پسرش [[حسن مجتبی|حسن]] و [[حسین بن علی|حسین]] نیز با معاویه مخالف بودند.
== در نظر شیعیان ==
|