داغ ننگ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: تحقیراتی⟸تحقیرهایی، درداستان⟸در داستان، وگناه⟸و گناه، چیلینگوورث⟸چیلینگ‎وورث
خط ۲۴:
 
== خلاصه داستان ==
هستر پرین زن جوان و متأهلی است که گفته می‌شود که همسرش سال‌ها پیش به مسافرتی رفته ولی هرگز برنگشته است و همگان به یقین رسیده‌اند که وی مرده‌است. داستان از جایی آغاز می‌شود که هستر به علت ارتکاب زنا با مهم‌ترین [[کشیش]] شهر؛ آرتور دیمزدیل؛ صاحب بچه‌ای شده‌است به نام پرل که این بچه رسوایی این جرم وگناهو گناه بزرگ را آ شکار ساخته، بنابراین هستر در زندان به سر می‌برد. از او خواسته می‌شود که نام پدر بچه را افشاء نماید تا او نیز محاکمه گردد. اما هستر بسیار وفادار و شجاع است و از انجام این کار خودداری می‌کند.
حکم مجازات او این است که می‌بایست همراه با فرزند حرام خویش در وسط شهر و در نزد عموم بر روی سکوی اعدام ایستاده تا همگان او را ببینند، و نیز تا پایان عمر خویش همواره باید داغ ننگ یا اسکارلت لتر را بر روی سینه‌اش به تن داشته باشد که همیشه به عنوان یک زنا کار میان مردم شناخته شود. او این مجازات را با افتخار می‌پذیرد و زیر بار رسوایی و تحقیراتیتحقیرهایی که جامعه به او تحمیل می‌کند شکست نمی‌خورد تا اینکه رفته رفته با اعمال خیر خواهانه‌اش نگاه جامعه را به سوی خود تغییر داده و در انتهای داستان حرف A بر روی سینه‌اش بجای Adulteress نمایانگر کلمه Angel به معنی [[فرشته]] است.
 
اما دیمز دیل نیز از افشاء رابطه‌اش با هستر هراس دارد، زیرا این امر می‌تواند به رسوایی او که کشیش معروف و محترم شهر است یا حتی اعدامش بینجامد؛ بنابراین وی وجه پاک و متقی خود را در نزد مردم حفظ می‌کند، اما ذهنا و در وجود خویش شدیداً از این گناه و همچنین ننگ ترسویی و تزویر رنج می‌برد. پیدا شدن دوباره همسر هستر؛ راجر چیلینگوورثچیلینگ‎وورث که در ابتدا گمان می‌شد که مرده‌است، و نفوذ وی در زندگی دیمزدیل به عنوان یک طبیب باعث کشمکش و رنج روحی شدیدتری در او می‌گردد. گویی که چیلینگوورثچیلینگ‎وورث بطور مخفیانه و با زنده نگاه داشتن جسم دیمزدیل و تشدید کردن عذاب روحی اش در حال انتقام گرفتن از اوست. سر انجام این عذاب روحی او را به بیماری ناشناخته‌ای مبتلا می‌کند و باعث مرگ وی می‌شود، درست چند لحظه پس از اینکه او در جمع عموم مردم، در کنار هستر و بر روی همان سکوی اعدام شهر که روزی هستر به تنهایی بر روی آن ایستاده بود، به گناه خویش اعتراف می‌کند.
 
== شخصیت‌ها ==
* '''هستر پرین (Hester Prynne)''' شخصیت اصلی این داستان است. او زنی است جوان که در ابتدا تسلیم هوی و هوس شده ولی بعد از آن داغ ننگ بر روی سینه‌اش، زندگی و شخصیت وی را تغییر داده و او تبدیل به زنی پاک و نیکوکار می‌شود. از مشخصات هستر می‌توان به شجاعت، صداقت، صبر و فداکاریش اشاره نمود.
* '''آرتور دیمزدیل (Arthur Dimmesdale)''' کشیش معروف و مورد اعتماد شهر است که روزی تسلیم [[شیطان]] و مرتکب زنا با هستر می‌شود. ترس او از عواقب افشاء این حقیقت به او اجازه نمی‌دهد که به گناه خویش اعتراف کند؛ ولی وجدان ناراحتش هرگز او را رها نمی‌کند و سر انجام این رنجهای وی را از پای درمی‌آورد.
* '''راجر چیلینگوورثچیلینگ‎وورث (Roger Chillingworth)''' همسر سابق هستر است. او مردی بی رحم و شیطان زده‌است که از ابتدای داستان تا به انتها به چیزی جز انتقام نمی‌اندیشد. نویسنده کلمه Leech که هم به معنی طبیب و هم به معنی [[زالو]] است را برای نامیدن وی استفاده می‌کند. در واقع او شیطانی است که به وسیلهٔ طبابت سعی می‌کند که جسم دیمزدیل را زنده نگاه دارد تا مثل زالو ذره ذره خون او را خشک کرده و عذاب روحی بیشتری نصیب وی نماید.
* '''پرل (Pearl)''' دختر حرام هستر است. او به علت رشد در محلی دور از شهر و مردم جامعه از رفتاری غیرعادی بر خوردار است. با این حال او دختری بسیار زیبا و با هوش است.
 
خط ۶۱:
*[http://www.gutenberg.org/files/25344/25344-h/25344-h.htm متن کتاب داغ ننگ]
* [http://www.sparknotes.com/lit/scarlet نقد و خلاصه فصل به فصل این رمان]
* [http://www.hawthorneinsalem.org/Literature/Hawthorne&Women/ScarletLetter/Introduction.html هستر و پرل درداستاندر داستان داغ ننگ]
* [http://www.amlit.com/scarlet/chap0.html داغ ننگ در ادبیات آمریکا]