انقلاب ۱۳۵۷: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Sa.vakilian (بحث | مشارکتها) |
Sa.vakilian (بحث | مشارکتها) ←دولت تکحزبی، حزب رستاخیز و تشدید نارضایتیها: ساختاربندی |
||
خط ۲۳۱:
علاوه بر جلال آل احمد، [[داریوش شایگان]] نیز متأثر از احمد فردید با نگارش کتاب [[آسیا در برابر غرب]] در طرح گفتار غربزدگی نقش آفرینی کرد. به گفته وی [[نیهیلیسم]]، تقدیر تمدن غربی است و تمدنهای آسیایی نیز اسیر تقدیر غربزدگی شده اند و از وضع خود آگاهی ندارند و در نتیجه دچار «توهم مضاعف» هستند. آنها از یک سو در پی مهار تفکر تکنیکی غرب و از سوی دیگر حفظ هویت فرهنگی خود هستند. شایگان راه حل «هویت مشترک آسیایی» را در برابر تفکر غربی ارائه می دهد.<ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/208822/%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C%DA%A9 تفکر داریوش شایگان ایدئولوژیک است]</ref>
==شکست طرح مشارکت سیاسی محمدرضا شاه==
=== دولت تکحزبی، حزب رستاخیز
[[پرونده:P hrastakhiz 7.jpg|بندانگشتی|300 px|دومین کنگره حزب رستاخیز ایران]]
{{مقاله اصلی|حزب رستاخیز}}
در سال ۱۳۵۳، شاه با وجود مخالفت پیشینش با ایجاد نظام تک حزبی، ضمن انحلال دو حزب «[[حزب ایران نوین|ایران نوین]]» و «[[حزب مردم (ایران)|حزب مردم|مردم]]»، «حزب رستاخیز» را تشکیل داد. وی اعلام کرد که در آینده، یک دولت تک حزبی خواهد داشت و هرکس که به آن نپیوندد باید «کمونیست» و «خائن» باشد. حزب رستاخیز ترکیبی ناهمگون و شگفتآور داشت و توسط دو گروه بسیار متفاوت طراحی شده بود. گروه نخست از کارشناسان جوان [[علوم سیاسی]] و دارندگان درجه دکترا از دانشگاههای آمریکایی تشکیل میشد که طبق نظریه [[ساموئل هانتینگتون]]، استاد برجسته علوم سیاسی، اعتقاد داشتند که تنها راه رسیدن به ثبات سیاسی در [[کشورهای در حال توسعه]]، ایجاد حزب دولتی منضبط است. گروه دوم را کمونیستهای سابق تشکیل میدادند که در اوایل دهه ۳۰، به دلیل همکاری با رژیم، از [[حزب توده]] اخراج شده بودند و معتقد بودند تنها سازمانی با ساختار [[لنینیسم|لنینیستی]] میتواند تودهها را بسیج کند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۴۲–۵۴۳</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۴۹</ref> حزب رستاخیز، با جذب دو حزب پیشین و همه نمایندگان مجلس، تشکیل کمیته مرکزی و برگزیدن [[امیرعباس هویدا]] به دبیر کلی، در سراسر سال ۱۳۵۴، به ایجاد سازمانی گسترده پرداخت و حدود ۵ میلیون نفر را در شعبههای محلی خود پذیرفت. حزب، شاه را با القابی چون «شاهنشاه آریامهر» و «آموزگار خیرخواه و رهبر سیاسی و معنوی ایران» مورد خطاب قرار داد و اعلام کرد که او را برای تکمیل انقلاب سفید و بردن ایران به سوی «تمدن بزرگ جدید»، یاری خواهد کرد. همچنین ضمن انتشار پنج روزنامه و سازماندهی راهپیماییهای [[روز کارگر]]، تهدید کرد که کسانیکه در حزب ثبت نام نمیکنند، مسئلهدار هستند، بدینسان موفق شد حدود هفت میلیون رایدهنده را برای ثبت نام در انتخابات مجلس آینده، به صندوقهای رأی بکشاند و چندین نویسنده، هنرمند یا استاد دانشگاه را به دلیل انتقاد یا صرفاً عدم همکاری، بازداشت کرده یا مورد ضرب و شتم قرار دهد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۴۳–۵۴۵</ref>
=== تشدید نارضایتیها در اثر اقدامات حزب===
اما مهمترین اقدام حزب رستاخیز، نفوذ به درون [[طبقه متوسط]] مرفه (سنتی) - مهمتر از همه بازار و روحانیت - بود. چنانکه، مسئولیت [[تورم]] شدید بین سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ را به گردن جامعهٔ تجاری انداخت و به سراغ مغازهداران و تجار خردهپا رفت. حزب با گشودن شعبههایی در بازار، بر قیمت بیشتر کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد و برای کوتاه ساختن دست واسطهها و دلالان داخلی، میزان زیادی گندم، قند و شکر و گوشت وارد کرد. بدینسان رژیم با اعلان جنگ به بازار، به حوزهای حملهور شده بود که دولتهای پیشین، جرئت گام گذاشتن در آن را نداشتند. حزب رستاخیز ۱۰٬۰۰۰ دانشآموز را در دستههای منظمی با نام «تیمهای بازرسی»، برای جهاد بیرحمانهای علیه سودجویان، متقلبان، محتکران و سرمایهداران بیملاحظه، روانه بازار کرد. همچنین [[شوراهای صنفی]] تعداد بسیاری از تاجران را جریمه، تبعید یا محکوم به زندان نمودند و روزنامههای در نظارت دولت نیز از ضرورت ریشهکن کردن بازار و حجرههای پوسیده و جایگزین کردن سوپرمارکتهای کارآمد با قصابیها، بقالیها و نانواییهای بیثمر سخن به میان آوردند. این حملات فاحش موجب شد تا بازاریان، در جستجوی پشتیبان، بار دیگر به متحد سنتی خود، علما روی آورند.<ref>ایران بین دو انقلاب، ۵۴۵، ۵۴۶، ۶۱۴ و ۶۱۵</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۵۱–۱۵۲</ref>
به نقل از [[یرواند آبراهامیان]]، اهداف حزب رستاخیز با دستاوردهای آن به شدت تعارض پیدا کرد و هرچند هدف آن نهادینه کردن بیشتر حکومت سلطنتی و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی گستردهتری برای آن بود، رژیم را تضعیف و نارضایتی قشرهای مختلف جامعه را شدیدتر کرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۵۰</ref> اعلان جنگ حکومت علیه بازاریان و نهادهای دینی، مخالفان میانهرو و حتی روحانیون غیر سیاسی را نیز به آغوش مخالف نافرمان و سازشناپذیر رژیم، خمینی (که به زبان آنان سخن میگفت) انداخت و آنان امکانات مالی بسیار و یک شبکه سازمانی گسترده را در اختیار خمینی قرار دادند. بازاریان همچنین، پشتیبانی مالی بسیاری از اعتصابهای دانشجویی و بعد از آن اعتصابهای گسترده کارگری و همچنین حمایت مالی خانوادههای کشتهشدگان درگیریهای سال ۵۷ را برعهده گرفتند.<ref name="autogenerated2">Keddie, p۲۲۶–۲۲۸</ref><ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۵۷</ref>
|