علی النقی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
خط ۲۰:
|فرزندان = [[حسن عسکری|حسن]] (جانشین)، [[جعفر کذاب|جعفر]]، حسین، [[امامزاده سید محمد (بغداد)|محمد]]، [[عایشه دختر هادی|عایشه]]
}}
'''علی بن محمد بن علی''' (به عربی مُحَمَّد بن علی الهادی؛ زادهٔ ۱۵ذی‌الحجه ۲۱۲ [[گاه‌شماری هجری قمری|هجری]] در صریا مدینه – درگذشتهٔ ۳رجب ۲۵۴ هجری) معروف به '''علیّ النقی''' و '''هادی؛''' فرزند جواد و سمانه، امام دهم [[امام]] [[شیعه|شیعیان]] بعد از پدرش [[محمد تقی|جواد]] و قبل از [[حسن عسکری]] می‌باشد.<ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> او تا سن ۳۰سالگی در مدینه مشغول تدریس بود تا اینکه [[متوکل|متوکل عباسی]] او را به بغداد فراخواند. در بغداد با ۶ خلیفه عباسی همدوره بود و بوسیلهبه وسیلهٔ آنان و جانشینانِ خلیفه مدام تحت فشار بود تا اینکه عاقبت، به تحریک [[معتز|معتز عباسی]] در سال ۲۵۴ هجری (۸۶۸ میلادی) مسموم شده و در [[سامرا]]، جایی که بعداً فرزندش [[حسن عسکری]] هم دفن شد، به خاک سپرده شد.<ref name="Tabatabai3">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref><ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref name="chittick3">{{cite book|title=A Shi'ite Anthology|last1=Tabåatabåa'åi|first1=Muhammad Husayn|date=1981|publisher=State University of New York Press|others=Selected and with a Foreword by [[Muhammad Husayn Tabataba'i]]; Translated with Explanatory Notes by [[William Chittick]]; Under the Direction of and with an Introduction by [[Hossein Nasr]]|isbn=978-0-585-07818-2|page=139}}</ref><ref name="Momen3">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref>
 
زندگی او مصادف با ضعف [[خلافت عباسیان|عباسیان]]<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=4:55|زبان=en}}</ref> بود. از او رساله‌ای در [[جبر (فلسفه)|جبر و اختیار]] و چند [[زیارت]] نقل شده‌است. منابع شیعی و سنی<ref>{{یادکرد وب|کد زبان=fa-IR|وبگاه=مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر - عج|نشانی=http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=9203|عنوان=دیدگاه بزرگان اهل سنت، پیرامون شخصیت حضرت امام هادی (سلام الله علیه)|بازبینی=2018-12-09}}</ref><ref>{{یادکرد وب|وبگاه=www.adyannet.com|نشانی=https://www.adyannet.com/fa/news/15333|عنوان=امام هادی (علیه السلام) در تاریخ اهل سنت {{!}} پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب|بازبینی=2018-12-09}}</ref> کرامات بسیاری را به او نسبت می‌دهند.
خط ۳۳:
 
=== القاب ===
''نقی'' و ''هادی'' مهمترینمهم‌ترین القاب امام دهم می‌باشد. القاب هادی عبارت‌اند از: نجیب، مرتضی، هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، مؤمن، ناصح، مفتاح، طیب، متوکل و عسگری.<ref>بحار الانوار، ج 50، ص 113، شماره 2.</ref><ref>بحار الانوار، ج 50، ص 114. شماره 3. مناقب، ج 4، ص 401.</ref><ref>{{یادکرد وب|وبگاه=daneshnameh.roshd.ir|نشانی=http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=کنیه+و+القاب+امام+هادی+علیه+السلام&SSOReturnPage=Check&Rand=0|عنوان=: کنیه و القاب امام هادی علیه السلام|بازبینی=2018-12-11}}</ref>
 
پدرش کنیهٔ ابوالحسن را به احترام کنیهٔ پدربزرگ (علی بن موسی الرضا) و پدرِ پدربزرگش (موسی کاظم) به او اعطا کرد؛ و برای اینکه این سه ابوالحسن با هم اشتباه نشوند مورخان معمولاً [[موسی کاظم]] را ابوالحسن اول، رضا را ابوالحسن ثانی و هادی را [[ابوالحسن ثالث]] می‌نامند.<ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=15–16}}</ref><ref name="Moezzi">{{cite book|last1=Moezzi|first1=Mohammad Ali Amir|title=The Divine Guide in Early Shi'ism: The Sources of Esotericism in Islam|date=1994|publisher=State University of New York Press|isbn=978-0-585-06972-2|page=65,174}}</ref>
خط ۴۷:
 
=== در سامرا ===
پس از اینکه [[متوکل]] عباسی به خلافت رسید، حاکم [[مدینه]]، عبدالله بن محمد بن داود هاشمی، نامه‌ای به او نوشته هشدار داد که هادی پولهایی از شیعیان دریافت کرده که بوسیلهبه وسیلهٔ آن‌ها می‌تواند اسلحه بخرد و در شورش علیه خلیفه استفاده کند.<ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=49:30-50:00|زبان=en}}</ref><ref>حمید الگار منبع این پول را خمس پیروان و سلاح‌ها را یادگارهای اجداد علی النقی می‌داند.</ref> هادی وقتی از این نامه مطلع شد، در دفاع از خودش نامه‌ای برای متوکل فرستاد و ضمن رد اتهامات، متقابلاً از حاکم مدینه شکایت کرد.<ref name="Tabatabai3">{{cite book|title=Shi'ite Islam|last1=Tabatabai|first1=Sayyid Muhammad Husayn|authorlink=Allameh Tabatabaei|publisher=SUNY press|others=Translated by [[Seyyed Hossein Nasr]]|year=1997|isbn=0-87395-272-3|pages=183–184}}</ref><ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> متوکل در پاسخ حاکم مدینه را از مقامش عزل کرده، هادی را از بالاترین احترام و اعتماد خود مطمئن کرد؛ با این حال از او خواست با خانواده و خدمه به سامرا نقل مکان کند.<ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> متوکل [[یحیی بن هرثمه]] را به مدینه فرستاد تا هم دربارهٔ اتهامات وارده به هادی تحقیق کند و هم مأمور انتقال وی به [[سامرا]] شود. در مدینه، یحیی خانه علی النقی را بازجویی کرد اما چیزی جز نسخه‌هایی از قرآن و کتب مذهبی دیگر کشف نکرد. گفته می‌شود که پس از نزدیک شدن هادی به بغداد، جمعیت زیادی به استقبالش آمدند. فرماندار شهر، اسحاق بن ابراهیم طاهری شخصاً به ملاقات او آمده تا پاسی از شب نزدش ماند. در سامرا اما خلیفه فوراً او را به حضور نپذیرفت ولی خانه [[خزیمه بن حازم]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اثبات الوصیه للامام علی بن ابی‌طالب (مسعودی)|نام خانوادگی=مسعودی|نام=علی بن حسین|ناشر=انتشارات انصاریان|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ص 228}}</ref> برای اقامتش تعیین کرد.<ref name="Momen3">{{cite book|title=An Introduction to Shi'i Islam|last=Momen|first=Moojan|publisher=Yale University Press|year=1985|isbn=978-0-300-03531-5|pages=43–44}}</ref><ref name="Moezzi" /><ref name="Donaldson" /><ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref><ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=386–388}}</ref>
 
{{گاهشمار زندگی علی النقی}}
خط ۸۶:
 
==== با یحیی بن اکثم ====
یحیی بن اکثم عالم دیگری بود که بوسیلهبه وسیلهٔ [[متوکل]] دعوت شده بود تا هادی را امتحان کند. گفته می‌شود که وقتی هادی به همه سوالات یحیی پاسخ داد، یحیی به [[متوکل]] رو کرده اظهار داشت که بعد از سؤال‌های من دیگر هیچ سؤالی از این مرد نپرس که آشکار شدن دانش او باعث تقویت هر چه بیشتر رافضی‌ها (شیعیان) در بین مردم خواهد شد. یکی از سوالات یحیی و پاسخ هادی به شرح زیر می‌باشد.<ref name="Qarash399-403">{{harvnb|Qarashi|2007|pp=399–403}}</ref>
یحیی پرسید «چرا [[علی بن ابیطالب|علی]] (امام اول شیعیان) در [[جنگ صفین]] همه افراد دشمن را، چه آن‌ها که فرار می‌کردند و چه کسانی که حمله می‌کردند، می‌کشت اما در [[نبرد جمل|جنگ جمل]] دستور داد هر که در خانه‌اش پناه بگیرد در امان خواهد بود. اگر تصمیم اول درست بود پس تصمیم دوم غلط خواهد بود…»
هادی پاسخ داد در [[جنگ جمل]] سران لشکر مقابل کشته شده بودند و افراد لشکرِ مقابل رهبری نداشتند تا به او مراجعه کنند، اما در [[نبرد صفین|جنگ صفین]] افراد مقابلِ علی به لشکر مجهزی تعلق داشتند با رهبری که آن‌ها را به انواع تجهیزات مجهز کرده، زخمهایشانزخم‌هایشان را مداوا کرده با هدایا و دستمزد فراوان دوباره آن‌ها را به میدان جنگ می‌فرستاد…<ref name="Qarash399-403" />
 
==== خداشناسی ====
ممکن یا غیرممکن بودن مشاهده خداوند از مباحثات رایج دوران هادی بود که امام رایرأی به عدم امکان مشاهده خداوند می‌داد. به عقیدهٔ او مشاهده اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه هوایی (فضایی) بین مشاهده گر و مشاهده شونده وجود داشته باشد تا بینش از طریق آن سیر کند. به عبارتی اگر هوا یا نوری بین مشاهده گر و مشاهده شونده موجود نباشد، بینشی در کار نخواهد بود. وقتی مشاهده گر و مشاهده شونده در موقعیت برابری از لحاظ علت بینش قرار داشته باشند، بینش اتفاق می‌افتد؛ و اما مقایسه خداوند با بشر، نوعی تشبیهِ خداوند به بشر است.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=117}}</ref>
 
هادی همچنین با کسانی که برای خداوند بدن مادی تصور می‌کنند مخالفت کرده اظهار می‌دارد؛ کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از ما نیست. هادی استدلال می‌کند که ماده یا بدن، مخلوق خداوند است، و خداوند به آن سر و شکل داده‌است.<ref name="Qarashi119" /> تصور و تجسم خداوند در یک بدن مادی به معنی نیازمندی خداوند و محدود کردن او در بدن و شکل است، که یک نوع مساوی دانستن خداوند از لحاظ نیاز به بدن، با بشر است.<ref name="Qarashi119">{{harvnb|Qarashi|2007|p=119}}</ref> هادی همچنین توصیف وجود خداوند را غیرممکن دانسته ایراد می‌دارد که خداوند آنقدر بزرگ است که در مخیله بشر نمی‌گنجد؛ و اینکه خداوند، خودش فقط می‌تواند خود را توصیف کند. هادی همچنین از این بحث استفاده کرده تا نتیجه بگیرد که پیامبران و ائمه معصوم هم قابل وصف نیستند به این دلیل که در نتیجه اطاعت و بندگی خداوند به اندازه‌ای به خداوند نزدیک شده‌اند که از دایره تصور انسان خارج شده‌اند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=120}}</ref>
 
=== شخصیت و کرامات ===
علی بن محمد، موصوف به القاب زیادی بود که نقی (پاک) و هادی (هدایت‌کننده) از جمله مهمترینمهم‌ترین آن‌ها می‌باشند. با این حال عسکری (نظامی؛ به این دلیل که در سامرا که یک اردوگاه نظامی بود زندگی می‌کرد)، فقیه (حقوقدان)، علیم (دانا) و طیب (خوش خو و باسخاوت) از نامهاینام‌های دیگر او به‌شمار می‌روند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=17}}</ref> گفته می‌شود هادی در همه حال، حتی وقتی خود پولی در بساط نداشت، از بخشش به محتاجان دریغ نمی‌کرد. نقل شده‌است وقتی یک چادرنشین مقروض برای درخواست کمک برای ادای قرضش به او مراجعه کرده بود، هادی هیچ سرمایه‌ای در خانه نداشت، اما مرد را رد نکرد. هادی به مرد یادداشتی داد مبنی بر اینکه از هادی مبلغی طلب دارد، و به مرد توصیه کرد وقتی در جایی با عده‌ای جلسه دارد، بر آن‌ها وارد شده و به اصرار از هادی بخواهد تا طلبش (که سندش را در دست دارد) را پس دهد. مرد مقروض به توصیه امام عمل کرده، بر آن‌ها وارد شد و خواهان بازپرداخت طلبش شد. هادی در حضور جمع از او معذرت خواسته، عرض کرد قادر به بازپرداخت قرضش نمی‌باشد. چند نفر از افراد حکومتی که در جلسه حاضر بودند، این خبر را به گوش خلیفه رساندند. متوکل سی هزار درهم برای هادی فرستاد و هادی پول را مرد مقروض تحویل داد.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|pp=55–56}}</ref>
 
بنا به روایات [[شیعیان دوازده امامی]]، کرامات زیادی به امام دهم نسبت داده شده؛<ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> که به نسبت از کرامات سایر ائمه بیشتر می‌باشد.<ref>{{پک|Algar|2001|ک=Imam Muhammad al-Jawad al-Taqi (a) and Imam 'Ali al-Hadi (a)|ص=1:05:30|زبان=en}}</ref> از جملهٔ این کرامات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
خط ۱۰۵:
* مشتی ماسه و سنگ را برای یکی از پیروان فقیرش به طلا مبدل کرد.<ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
 
معجزات فراوان هادی عده‌ای از مردم را واداشت تا بدعتهایبدعت‌های برخی رافضیان، از جمله ابن حصاکه، که ادعا می‌کردند هادی در واقع خداست، و آن‌ها خودشان پیامبران مرسل او می‌باشند، را باور کنند. هادی این پیامبران خود خوانده را نفرین کرده، مردم را نصیحت می‌کرد تا افراطیون را طرد کرده یا حبس کرده، هر جا به آن‌ها برمی‌خورند سرهایشان را با سنگ بکوبند.<ref>{{harvnb|Qarashi|2007|p=473}}</ref>
 
=== اقدام متوکل برای تحقیر علی النقی و مرگ متوکل ===
خط ۱۱۴:
== وکلا و اختیارات آنان ==
عصر آخرین پیشوایان شیعی عموماً همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد جمعیتی شیعه در این ازمنه از آثار ضد شیعی که از این دوره به جا مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حکام به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون آن‌ها به خوبی روشن است. وکلای آنان نوعاً به وسیله نامه و توسط افراد مطمئن با پیشوایان شیعی در ارتباط بودند.<ref>{{یادکرد کتاب|نشانی=تنقیح المقال|عنوان=تنقیح المقال فی احوال الرجال یا تنقیح المقال فی علم الرجال|نام خانوادگی=مامقانی|نام=عبدالله|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ج ۲، ص ۲۷۱}}</ref>
* [[علی بن جعفر]] یکی از وکلای هادی و اهل همینیا از قرای بغداد بود. دربارهٔ وی گزارشهاییگزارش‌هایی به متوکل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورهٔ طولانی زندان، به دستور امام هادی رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجالِ کَشّی|نام خانوادگی=کَشّی|نام=محمد بن عمر بن عبدالعزیز|ناشر=سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|سال=1382|شابک=|مکان=|صفحات=ص ۶۰۷–۶۰۸}}</ref> هادی در صدد تأیید موقعیت وی در برابر یکی از رؤسای غلات - به نام فارس بن حاتم قزوینی - نامه‌هایی در پاسخ برخی از اصحاب نوشته‌اند؛ این نامه‌ها در سال ۲۴۰ نوشته شده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجالِ کَشّی|نام خانوادگی=کَشّی|نام=محمد بن عمر بن عبدالعزیز|ناشر=سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|سال=1382|شابک=|مکان=|صفحات=ص ۵۲۵–۵۲۷}}</ref>
* [[ابراهیم بن محمّد همدانی]] یکی دیگر از وکلای اوست که بنا به روایت کشی چهل بار به زیارت حج مشرف شده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجالِ کَشّی|نام خانوادگی=کَشّی|نام=محمد بن عمر بن عبدالعزیز|ناشر=سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|سال=1382|شابک=|مکان=|صفحات=ص 608}}</ref>
* [[حسین بن عبدربّه]] یا - بنا به گزارش برخی دیگر - فرزند او علی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تنقیح المقال فی احوال الرجال یا تنقیح المقال فی علم الرجال|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=ج ۱، ص ۳۳۱–۳۳۲٫}}</ref> از وکلای هادی بوده که پس از وی ابوعلی بن راشد از طرف آن هادی به عنوان جانشین او تعیین و اعلام شد.
خط ۱۲۲:
 
=== در ایران ===
در زمان هادی قم مهمترینمهم‌ترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و پیشوایان شیعی برقرار بود. دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند. در منابع از [[محمد بن علی کاشانی]] نام برده شده که در باب توحید از امام هادی سؤالی کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول کافی|نام خانوادگی=کلینی|نام=محمد بن یعقوب|ناشر=اجود|سال=1388|شابک=|مکان=تهران|صفحات=جلد ۱، صفحه ۱۰۲}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=توحید|نام خانوادگی=شیخ صدوق|نام=محمد بن علی بن بابویه|ناشر=واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه|سال=|شابک=|مکان=اصفهان|صفحات=صفحه 101}}</ref> قمی‌ها روابط مالی نیز با هادی داشته‌اند. در این زمینه از [[محمد بن داود قمی]] و [[محمد الطلحی]] یاد شده‌است که از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخبار دربارهٔ وضعیت آن سامان به امام می‌رسانیده‌اند.
 
== سخنان برگزیده ==
خط ۱۴۰:
پسرش ابوجعفر، که برخی او را جانشین پدر می‌دانستند پیش از او از دنیا رفت. [[حسن بن علی (عسکری)|حسن]]، و [[جعفر کذاب|جعفر]] دو پسر دیگر امام بودند که از میان آن‌ها حسن عهده‌دار مقام امامت پس از پدر شد.<ref name="Donaldson" /><ref>{{پک|Madelung|2011|ف=ʿAlī Al-Hādī|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> بنا به اعتقاد شیعیان علی النقی، ضمن رد جانشینی فرزند بزرگش محمد، جانشینی حسن را حتی قبل از تولد او به شیعیان گوشزد کرده‌است.<ref>[http://lib.hadith.ac.ir/?page=showarticle&articleid=1317 کتابخانه الکترونیکی علوم حدیث<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> شیعیان همچنین معتقدند بر جنازه وی پسرش حسن نماز گذارده‌است و در اعتقاد شیعه بر جنازه امام معصوم، تنها جانشین او نماز می‌گذارد.{{مدرک}} باب او [[محمد بن عثمان]] العمری بود که پدرش [[عثمان بن سعید]] وکیل و باب امامان هشتم و نهم بود.
 
[[شیعه اثنی عشری]] پسر او حسن را به امامت به رسمیت شناخت. گرچه گروهی دیگر معتقد بودند پسرش محمد که پیش از او درگذشته بود امام پنهان است. احتمالاً [[محمد بن نصیر نمیری]] که به علی النقی نسبت ربوبیت داد و مدعی شد باب و پیامبر او ست به این گروه مرتبط بوده‌است. او بنیانگذاربنیان‌گذار فرقه‌ای از [[غُلات|غلات شیعه]] به نام [[علویان سوریه|نصیریه]] شمرده می‌شود.<ref name="EoI" />
 
مقبره هادی که بعدها پسرش حسن عسکری هم در کنارش به خاک سپرده شده از مکان‌های زیارتی مهم شیعیان در سامرای عراق می‌باشد. در ۳ اسفند ۱۳۸۴، یک [[بمب‌گذاری در حرم عسکریین|بمبگذاری]] در [[حرم عسکریین]]، به مقبره هادی و پسرش [[حسن عسکری]] آسیب فروانی وارد کرد،<ref>{{cite book|last1=Adamec|first1=Ludwig W.|title=Historical Dictionaries of Religions, Philosophies, and Movements|date=2010|publisher=Scarecrow Press|isbn=978-0-8108-7172-4|page=277}}</ref><ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm BBC NEWS | Middle East | Iraqi blast damages Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> حمله دیگری نیز در ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ انجام شد که منجر به تخریب دو مناره حرم شد.<ref>[http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm BBC NEWS | Middle East | Blast hits key Iraq Shia shrine<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref><ref>{{cite news|title=Blast hits key Iraq Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/6747419.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref><ref>{{cite news|title=Iraqi blast damages Shia shrine|url=http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4738472.stm|accessdate=2015|agency=BBC}}</ref> منابع رسمی عراق القاعده را مسئول این حمله معرفی کردند.<ref>Graham Bowley (13 June 2007). "Minarets on Shiite Shrine in Iraq Destroyed in Attack". New York Times.</ref>