دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
حذف پیوند تاریخها، ابرابزار |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز ←داستان فیلم: اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۳۲:
ناگهان در آن سوی دریا چیزی از دور دیده میشود، کشتیها در حال غرق شدن و سوختن هستند. انگار دزدان دریایی به آنها حملهور شده و همه چیز را نابود کردهاند. اما پسرکی را نجات میدهند، الیزابت به دستور پدرش مسئولیت نگهداری از او را بر عهده میگیرد. الیزابت در حال مراقبت از پسرک است که ناگهان او بیدار میشود و اسم خود را به زبان میآورد. [["ویل ترنر"]]
الیزابت به گردنبندی که به گردن ویل است توجه میکند و میبیند یک سکه طلاست و نشانی از دزدان دریایی است. آن را پنهان میکند چون میداند اگر فرمانده نارینگتون بفهمد، پسرک را به این جرم اعدام خواهد کرد.
ویل ترنر عاشق الیزابت شده بود اما به دلیل اینکه آهنگری بیش نبود و همچنین نجات جانش را مدیون خانواده سوان میدانست هیچ عکسالعملی نشان نمیداد. در آن سو فردی همراه با یک قایق شکسته و سوراخ شده در حال نزدیک شدن به شهر است. فردی که در نگاهش قدرت و فرماندهی کشتیهای زیادی را میشود دید اما سوار بر یک قایق کوچک است.
خط ۴۱:
جک در حال فرار به کارگاه آهنگری ویل ترنر میرسد و در حال آزاد کردن دستان خود از زنجیر است که ویل سر میرسد. جک فکر میکند ویل یک جوان بیفکر و ترسو است اما ویل با برداشتن شمشیر نشان میدهد که میخواهد جلوی جک را بگیرد و به جک میگوید تو به خانم الیزابت صدمه وارد کردی باید تاوان کارت را بدهی.
میان جک و ویل درگیری
قرار بود فردا در زمان طلوع آفتاب جک اسپارو را اعدام کنند اما در همان شب اتفاقی میافتد. دزدان دریایی عجیبی به شهر حمله میکنند و دست به غارت و کشتار میزنند. شهر در آشوبی کامل فرومیرود. فرمانده نورینگتون با سربازانش از شهر دفاع میکنند. ناگهان دزدان دریایی به خانه فرماندار سوان حمله میکنند و الیزابت را میبینند و او را دستگیر میکنند و به پیش کاپیتان خود که کاپیتان هکتور باربوسا نام دارند میبرند. آنها در کشتی اسرارآمیز مروارید سیاه هستند. شاید برترین کشتی آن زمان که با سرعتی باور نکردنی همیشه از چنگ مأموران دریایی میگریخت.
خط ۷۰:
اما باربوسا او را به زندان کشتی میاندازد و با تمام سرعت به کشتی که جک از آن آمده بود حمله میکند و میخواهد همه چیز را نابود کند.
در کشتی که الیزابت و ترنر قرار دارند غوغایی برپاست. چون مروارید سیاه میخواهد به آنها حمله کند الیزابت نقشهای طرح میکند تا به طرف کم عمق ساحل بروند و ویلیام ترنر این بار شجاع تر از همیشه میگوید ما باید بجنگیم تا پیروز شویم. او خون پدرش را در رگهایش دارد. او یک دزد دریایی تمام عیار است.
در میان جنگ جک فرار میکند و به روی عرشه میآید و برای بار دوم جان الیزابت را نجات میدهد.
ویل متوجه میشود که باربوسا فقط دنبال یک چیز است. همان سکه نفرین شده، الیزابت آن سکه را بهطور مخفی از صندوقچه بداشتهاست. ویل به دنبال سکه به درون کشتی میرود ولی آنجا گیر میافتد. باربوسا به وسیله میمون خود سکه را به دست میآورد و کشتی که ویل در آن قرار داشت را منفجر میکند. آیا ویل در کشتی از بین رفتهاست؟
|