خداوند در شش روز هستی را [[روایت آفرینش|آفرید]] و در روز هفتم به استراحت پرداخت. سپس [[آدم و حوا]] و حیوانات را خلق نمود و در [[باغ عدن]] سکونت داد اما به آنهاآنها دستور داد که از میوه [[میوه ممنوع|درخت]] نباید بخورند. مار آنهاآنها را فریب داد و از میوه خوردند، پس به فرمان خداوند، بر روزی زمین [[هبوط]] کردند. در زمین حوا [[هابیل و قابیل|هابیل و قائن]] را زائید اما قائن که در اسلام قابیل نام دارد هابیل را کشت و حوا برای جایگزینی وی [[شیث]] را زائید. از این پس نوع بشر بر روی زمین بسیار شد و دنیا را پر از [[گناه]] بشری و [[نفیلیم]] نمودند و خداوند برای پاک نمودن زمین از [[نوح]] که اینک پیامبر بود، خواست تا کشتی سازد و بندگان خداپرست را بر آن قرار دهد و در همین هنگام سیلاب بزرگ واقع شد تا دنیا را از گناهکاران پاک نماید. اما پساز این واقعه نیز نوع بشر دست از گناه برنداشت و بدین سبب خداوند پساز ماجرای برج بابل، انسانهاانسانها را بر روی زمین پراکندهساخت و در زبان آنهاآنها تفاوت نهاد تا نتوانند براحتیبه راحتی با هم سخن گفته و در کنار هم زندگی کنند. سپس به [[ابراهیم]] دستور داد تا از [[میانرودان]] به [[کنعان (منطقه)|کنعان]] مهاجرت کند و در آنجا با ابراهیم پیمان بست که خاندان وی را همچون ستارگان آسمان بیشمار کند و برای نشانهای از این پیمان، تمامی فرزندان ذکور ابراهیم [[ختنه]] شوند. سپس خداوند [[لوط]] را از عذابی که برای قومش درنظردر نظر گرفتهبود میرهاند. در پایان داستان [[یعقوب]] و فروش فرزند دلبندش [[یوسف]] به بردگی در سرزمین [[فرعون]] و آرزوی وی برای رفتن از [[مصر باستان|مصر]] روایت میشود.