به دو دلیل بهتر است از استعمالِ ''میباشد'' بهجای ''است'' پرهیز کرد.
نخست اینکه ''میباشد'' و دیگر صیغههای ''باشیدن'' در گفتار عادی مردم رایج نیست و البته زبانِ نوشتار — خاصه در مواردی که با مصطلحات علمی و فنی و مفاهیم تخیلی و استعاری سروکار ندارد — هرچه به زبان روزمره نزدیکتر باشد بهتر است (حتی میتوان گفت که یکی از وظایفِ اهل قلم این است که فاصلهٔ میان زبان گفتار و زبان نوشتار را تا جایی که لطمه به دقایق و ظرایفِ اندیشه نزند کمتر کنند).
دو دیگر اینکه ''میباشد'' بهعنوان فعل اِسنادی هیچ فرقی با ''است'' ندارد و بنابراین نیازی نیست که جانشین آن شود، مگر برای پرهیز از تکرار؛ ولی تکرار فعل را لزوماً نباید از عیوب نگارش دانست (ر. ک: مدخل تکرار فعل از منبع مذکور).
بااینهمه، گرچه موارد استعمالِ ''میباشد'' بهنسبتِ ''است'' بسیار اندک است، ولی بزرگان شعر و نثر فارسی گاهگاه آن را بهجای این بهکار بردهاند:
{{گفتاورد تزیینی|چون بوعلی درآمد، شیخ گفت: ما را اندیشهٔ زیارت میباشد|||''اسرارالتوحید''}}<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نجفی| نام =ابوالحسن | پیوند نویسنده =| عنوان = غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی | ترجمه = | جلد = | سال = | ناشر = مرکز نشر دانشگاهی|مکان = تهران| شابک = 9789640105597| صفحه = صص ۳۷۷–۳۷۸| پیوند = | تاریخ بازبینی = {{جا:تاریخ}}}}</ref>