سلجوقیان کرمان: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
تمیزکاری پانویس‌ها
خط ۱۸۸:
 
== تاریخ کرمان پیش از سلاجقه ==
بعد از [[فتح ایران|فتح ایران و کرمان به دست اعراب]]، این شهر تا مدت‌ها توسط والیان دستگاه خلافت کنترل می‌شد تا زمان [[طاهر بن حسین]] که توانست حکومت نیمه‌مستقل [[طاهریان]] را در شرق ایران تشکیل دهد؛ اما تا زمان یعقوب لیث بود که برای اولین بار بخش مهمی از حکومت تحت سلطه [[صفاریان]] از خلافت مستقل شد. در سال ۲۵۲ هجری [[یعقوب لیث صفار]] به سوی کرمان و آنجا را متصرف شد و مشغول آبادکردن آن سرزمین گردید. وقتی که یعقوب به کرمان آمد، اهل جیرفت عصیان نمودند. یعقوب به آنجا حمله کرد و شورشیان جیرفت را سرکوب نمود. تا سال ۲۸۷، حکام صفاری بر کرمان تسلط داشتند. در این سال [[عمرو لیث|عمرو لیث صفار]] به وسیله امیر [[اسماعیل سامانی]] اسیر شد و کم‌کم حوزه حکومتی [[سامانیان]] به کرمان گسترش یافت. در سال ۳۱۰، [[ابو علی محمد بن الیاس]] بعد از آشفتگی حکومت سامانی کرمان را تسخیر نمود. او [[بم]] را نیز تصرف کرد و به سوی فارس تاخت. در سال ۳۲۰، [[ابراهیم سیم‌جور]] از جانب سلطان آل سامان مأمور تسخیر کرمان شد. از سوی دیگر نیز [[معزالدوله دیلمی]] از طرف [[عمادالدوله]] به سوی کرمان حرکت کرده بود. معزالدوله [[سیرجان]] و [[بردسیر]] را تصرف نمود و [[گواشیر]] را محاصره نمود. ابراهیم سیم جور نیز به خراسان بازگشت. پس از دو ماه محاصره، مصالحه‌ای بین ابوعلی و معزالدوله صورت گرفت و ابوعلی سلطنت عمادالدوله را پذیرفت. دوران حکومت [[آل بویه]] در کرمان از سال ۳۵۷ هجری تحت حکومت [[عضدالدوله]] و [[معزالدوله]] آغاز شد و تا مرگ [[ابوکالیجار]] در ۴۴۰ هجری طول کشید. در این مدت ۸ حاکم بر این دیار حکمرانی نمودند، تا سرانجام سلاجقه ترک به رهبری قاورد به کرمان حمله بردند و آن شهر را فتح کردند. از مهم‌ترین اتفاقات دوران آل بویه می‌توان به: سرکوبی [[کوفج|قبیلهٔ کوفج]] به دست معزالدوله، لعن [[معاویه بن ابی سفیان]] در منابر کرمان در زمان حکمرانی [[عضدالدوله]] اشاره نمود.<ref>{{پک|وزیری|۱۳۸۵|ک=تاریخ کرمان|ص= صص ۳۲۹–۳۴۹}}</ref><ref dir=ltr name=ToolAutoGenRef22>{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=153|زبان=en}}</ref>
 
== پیشینه سلجوقیان ==
{{اصلی|مهاجرت مردمان ترک|سلجوقیان}}
[[پرونده:Kashgari map.jpg|بندانگشتی|چپ|۳۱۰px|نقشه توزیع اقوام ترک در [[دیوان لغات الترک|دیوان کاشغری]] قرن ۱۱ میلادی]]
[[سلجوقیان]]، دودمانی از قبایل [[مردم ترک|ترک]] به نام [[اوغوز]] (اغز یا اقوز) بودند که در پی فروپاشی امپراتوری [[گوک‌ترک‌ها]]<ref dir=ltr>{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=73|زبان=en}}</ref> ([[۵۵۲ (میلادی)|۵۵۲]]-[[۷۷۴ (میلادی)|۷۷۴]] میلادی) به سمت غرب مهاجرت کردند و ابتدا در استپ‌های [[سیبری]] و سپس در حوالی [[دریاچه آرال]] و مرزهای [[ماوراءالنهر]] مستقر شدند. به گزارش ابن اثیر، مهاجرت ترکان به مرزهای [[ماوراءالنهر]] مقارن با خلافت [[مهدی عباسی]] (۱۵۸–۱۶۸ هجری) بود.<ref name=ToolAutoGenRef28>[https://books.google.com/books?id=hAndCQAAQBAJ&pg=PT30&dq=Seljuk&source=gbs_toc_r&cad=3#v=onepage&q=Seljuk&f=false The Great Seljuk Empire]</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۶}}</ref> ایل حاکم بر قوم اغز، [[ایل قنیق]] بود و [[سلجوقیان|خاندان سلجوق]]، که بعدها به قدرت و شکوت رسید، گروه کوچکی از ایل قنیق بودند. اسلام آوردن سلجوقیان و تبعیت آن‌ها از [[اهل سنت|سنی مذهبان]]، سبب نزدیک شدن آنان به حاکمان محلی شد؛ به‌گونه‌ای که در جنگ‌ها و منازعات میان امیران سامانی و [[ایلک خانیان|ایلک‌خانی]]، به نفع حکام سامانی وارد عمل می‌شدند. علاوه بر منصب [[یبغو]]، اجازهٔ عبور از قلمرو سامانیان به منزله نقطه آغاز دوستی با آن‌ها شد. [[سلجوق بن دقاق]] که رهبر سلاجقه بود، از این موقعیت استفاده کرد و خود و پیروانش را در نزدیکی ساحل رود [[سیحون]] مستقر کرد و شهر جند را مرکز قلمرو خود قرار داد. در واقع، فراوانی چراگاه‌ها در منطقه ماوراءالنهر سبب رفتن آن‌ها به منطقه شد.<ref name=ToolAutoGenRef48/><ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۶}}</ref>
 
سلجوق چهار پسر به نام‌های اسرائیل، میکائیل، موسی و یونس داشت. بعد از مرگ سلجوق، رهبری سلاجقه به پسر بزرگش [[ارسلان اسرائیل|اسرائیل]] رسید. اما با این حال خطری بزرگ وی و سلاجقه را تهدید می‌کرد، که آن نیز [[محمود غزنوی]] بود. بعد از صلح محمود با خان ایلک‌خانی و تطمیع شدن توسط آن خان، محمود درصدد نابودی سلجوقیان برآمد؛ چراکه اقدامات این براداران در جمع‌آوری سپاه موجب نگرانی حکام آن مناطق شد. اسرائیل برای رفع خطر از جانب محمود درصدد گفتگو مطابق با میل محمود برآمد و به محل استقرار وی رفت. اما فریب خورد و توسط غزنویان دستگیر شد. وی به مدت ۷ سال در زندان محمود در [[هند]] ماند، تا سرانجام مرد. مرگ وی سبب خشم آل‌سلجوق و تحریک آن‌ها برای انتقام شد. سلجوقیان به رهبری [[میکائیل ایل قنق|میکائیل بن سلجوق]] برای رسیدن به هدفشان از سرزمین‌های غزنوی عبور کردند و بین [[نسا]] و [[ابیورد]] اقامت کردند.<ref>{{پک|حلمی|۱۳۸۴|ک=دولت سلجوقیان|ص=۱۷}}</ref><ref>{{پک|بازورث|۱۳۸۰|ک=سلجوقیان|ص=۷۸،۷۷}}</ref>
خط ۲۰۳:
 
=== از تأسیس تا تجزیه ===
[[طغرل‌بیگ|طغرل بن میکائیل]]، رهبری اتحادیه سلجوقیان، پس از غلبه بر [[غزنویان]] در سال ۴۲۹، امپراتوری سلجوقیان را بنیان‌گذارد. سلجوقیان به تصرف سرزمین‌های داخلی و غربی ایران ادامه دادند و باقی‌مانده [[آل بویه]] در ایران مرکزی و غربی و [[عراق]] را شکست دادند. در سال ۴۴۷ طغرل وارد [[بغداد]] مرکز [[خلافت عباسی]] شد.<ref name=ToolAutoGenRef3>{{پک|آشتیانی|۱۳۸۰|ک=ریخ ایران بعد از اسلام|ص=صص ۲۶۶–۲۷۴}}</ref> [[طغرل‌بیگ|طغرل]]، که در رأس سلجوقیان قرار داشت، تصمیم گرفت با تقسیم نقاط فتح شده و واگذاری فتح نقاط جدید به برادران و برادرزادگان، اولاً تسلط خود بر نقاط فتح شده را تثبیت کند و ثانیاً نواحی دیگر را به سرعت فتح نماید و تحت فرمان درآورد. از همین رو بود که ولایت‌ها را قسمت کرد و هر یک از خویشانش را مأمور فتح یک ناحیه کرد. [[چغری‌بیگ|چغری بیک]]، که برادر بزرگتر بود [[مرو]] و [[خراسان]] را دارالملک<ref name=ToolAutoGenRef36/> خود ساخت و موسی بر [[ولایت بست]] و [[هرات]] و [[سیستان]] و نواحی آن گمارده شد و [[قاوورد|قاورد]] پسر بزرگ چغری بیک به ولایت [[نهبندان|طبسین]] و نواحی کرمان برگزیده شد. قاورد توانست حاکم [[آل بویه|بویهی]] [[کرمان]] و [[مکران]] را شکست دهد و دارالملک کرمان را بدست بگیرد.<ref name=ToolAutoGenRef36/><ref dir=ltr>{{پک|Peacock|2011|ک=Early Seljuq History|ص=67|زبان=en}}</ref>
 
دوران سلطنت دو جانشین طغرل، یعنی [[آلب ارسلان]] و [[ملکشاه]] (۴۵۵ تا ۴۸۵ هجری)، دوران اوج قدرت سلجوقیان و پیشرفت اقتصادی و آبادانی قلمروی آنان بود. قلمرو سلجوقیان در زمان آلب ارسلان دومین سلطان سلجوقی در شرق تا [[رود سیحون]] و در غرب تا [[دریای مدیترانه]] گسترش یافت. آلب ارسلان در سال ۴۶۳ هجری در [[نبرد ملازگرد]] [[رومانوس چهارم|امپراتور روم شرقی]] را شکست داد و اسیر کرد.<ref name=ToolAutoGenRef3/>
خط ۲۲۱:
=== اسماعیلیان ===
{{اصلی|اسماعیلیان الموت (حکومت)}}
همزمان با تثبیت و اقتدار حکومت سلجوقیان در ایران ([[طغرل‌بیگ|طغرل]]، [[آلب‌ارسلان]] و [[ملکشاه]])، دوباره [[خلافت عباسی]] در [[بغداد]] با کمک طغرل و عقب راندن [[بساسیری]]، جان گرفت؛ با این حال، در این زمان علاوه بر خلافت عباسی، [[خلافت فاطمی]] در [[مصر]] و [[شام]] تحت حکومت [[معاذ مستنصر|مستنصر]] دوران قدرت خود را طی می‌کرد، که حتی توانسته بود بر خلافت عباسی نیز سایه افکند. اما این دوره، آغاز افتراق [[مستعلیه|اسماعیلیان مستعلوی]] و [[نزاری]] است.<ref name=ToolAutoGenRef66>{{پک|باستانی‌راد|۱۳۸۵|ف=رویارویی سیاسی-نظامی حسن صباح با سلجوقیان|ک=پژوهشنامه علوم انسانی}}</ref> این نهضت دینی و فکری هم‌زمان با قدرت یافتن سلاجقه بود و تهدیدی برای این امپراتوری قدرتمند محسوب می‌شد. [[خواجه نظام‌الملک توسی]]، وزیر دیوان‌سالار مشهور سلاجقه، یکی از دلایل قدرت‌گیری روزافزون سلاجقه محسوب می‌شد و تأثیرات وی در همه جای دولت سلجوقی مشهود و نمایان بود. او توانسته بود روابط قدرتمندی با خلافت عباسی ایجاد کند و با [[قراخانیان]] ساکن شرق سلاجقه روابط حسنه‌ای ایجاد کند. اما تنها دغدغه مشترک سلطنت سلجوقی و خلافت عباسی متوجه غرب قلمرو آنان یعنی خلافت فاطمی که در زمان خلیفه مستنصر اوج قدرت خود را می‌گذراندند.<ref name=ToolAutoGenRef66/><ref dir=ltr>{{پک|ِDaftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=318-324|زبان=en}}</ref>
 
بعد از نفوذ اسماعیلیان در سایر مناطق جهان اسلام و فرستادن داعی به مناطق مختلف سبب شد تا پیروان و طرفداران آن‌ها در ایران و شام رو به زیادی رود. یکی از این افراد، شخصی به نام [[حسن صباح]] بود که بعد از مدتی متأثر از داعیان معروف اسماعیلیان، [[امیره ضراب]]، [[ابونصر سراج]] و در آخر [[عبدالملک بن عطاش]]، تحولی مذهبی در او به وجود آمد. وی در سال ۴۶۹ تا ۴۷۳ هجری عازم سفر حج و سپس [[مصر]] و [[قاهره]] شد، تا به دیدار مستنصر فاطمی رود. وی که سودای مخالفت با سلاجقه و خلافت عباسی را در سر داشت، در مصر مقام داعی [[دیلمان]]، [[قهستان]] و دیگر سرزمین‌های اسماعیلی‌نشین را از خلیفه فاطمی دریافت کرد. وی در بازگشت از مصر، سفرهای سیاسی مذهبی خود را برای کسب آگاهی بیشتر آغاز کرد.<ref dir=ltr>{{پک|Daftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=310-311|زبان=en}}</ref> با این زمینه‌سازی‌های مذهبی و سیاسی، روابط خود را با داعیان اسماعیلی گسترش داد و چنان پیش رفت که در ۶ رجب ۴۸۳ قمری (۱۰ سپتامبر ۱۰۹۰ میلادی) در اندک مدتی توانست نهضتی اسماعیلی در قلاع ایران و از آن میان، [[الموت]]، [[لمسر]] و … پایه‌گذاری کند که بعدها پس از قتل [[نزار]]، ولیعهد و جانشین مستنصر، تحت نام نزاریه فعالیت‌های سیاسی و مذهبی خود را ادامه داد. او طی زمان اندکی توانست بر تمامی قلاع مرتفع مسلط شود و فرمانروایی خود را در میان اسماعیلیان ایران در شمال، شمال غرب، شرق و مرکز ایران نافذ گرداند.<ref name=ToolAutoGenRef66/>
 
هراس سلجوقیان زمانی شدت گرفت، که حسن صباح توانست در اندک مدتی با دریافت مقام داعی از خلیفه فاطمی، از سوریه تا دورن سلسله کوه‌های [[البرز]]، کرانه‌های [[دریای خزر]]، پیرامون [[اصفهان]]، [[ایالت فارس|فارس]]، کرمان، [[طخارستان]]، [[قهستان]] و [[قومس]] نهضت خود را پایه‌ریزی کند و بر این مناطق و حتی دربار سلجوقی اعمال نفوذ کند.<ref name=ToolAutoGenRef66/><ref dir=ltr>{{پک|ِDaftary|1992|ک=The Isma'ilis|ص=318-324|زبان=en}}</ref>
حسن صباح برای پیشبرد اهداف خود در ابتدای کار، درصدد زنده کردن قیام‌های ضد عباسی بود، که توانست کسانی که با سلجوقیان و عباسیان سر ناسازگاری داشتند، را به گرد خود جمع کند و هدف مشترک خود یعنی برانداختن خلافت عباسی و حامیان آن را پیش ببرد.
 
خط ۲۷۴:
 
=== ایرانشاه ===
بعد از توران‌شاه، فرزندش [[ایران‌شاه]] در ذی‌العقده ۴۹۰ به حکومت رسید، که همان ابتدای کار در مقابل تحرکات [[احمد سنجر|سنجر]]، حاکم سلجوقی خراسان، که قصد گسترش فتوحات و مناطق تحت سلطه خود در شرق را داشت، ایستادگی کرد.<ref name=ToolAutoGenRef61/><ref dir=ltr name=ToolAutoGenRef11>{{پک|Rahimi Sadegh|2012|ف=Reviewing the Sociopolitical Situation of Ismaili Community of Kerman just before the Qajar Government|ک=Journal of Basic and Applied Scientific Research|زبان=en}}</ref>
 
وی که در منابع (همانند ''[[تاریخ کرمان وزیری|تاریخ وزیری]]'')، به فردی بیدادگر و خوش‌گذران معروف بود که به مذهب [[اسماعیلیه]] گرایش داشت، که این نیز به خاطر همزمانی با دوران اوج اسماعیلیان و [[فاطمیان]] و همچنین نزدیکی وی با فردی به نام [[کاکابلیمان]] در دوره شاهزادگی بود<ref name=ToolAutoGenRef11/> که اتابک او، [[نصیرالدوله]]، سعی بر اصلاح و نصیحت وی کرد؛ اما ایران‌شاه قصد کشتن اتابک را کرد و اتابک گریخت. سرانجام گرایش‌های اعتقادی ایران‌شاه موجب شد که پس از سه سال، در سال ۴۹۵ [[شیخ الاسلام قاضی جمال‌الدین ابوالمعالی]] و [[امام تاج­الدین القراء]]، که بزرگان مذهب تسنن بودند، [[فتوا]]ی قتل وی را صادر کنند. اطرافیان شاه دستگیر و قتل‌عام شدند، اما ایرانشاه شبانه فرار کرد و به [[جیرفت]] و سپس به بم رفت. او با دو سوار به [[قلعه سموران]] روی آورد که در بین راه دستگیر شد و توسط فرج نامی به قتل رسید.<ref name=ToolAutoGenRef21/><ref name=ToolAutoGenRef61/><ref name=ToolAutoGenRef58>{{پک|رفعتی|۱۳۸۶|ک=جیرفت در آینه تاریخ|ص= ص۱۳۴}}</ref><ref name=ToolAutoGenRef60>{{پک|باستانی پاریزی|ک=وادی هفت واد|ص= ص۴۲}}</ref><ref name=ToolAutoGenRef56>{{پک|ابوحامد کرمانی|۱۳۴۳|ک=سلجوقیان و غز در کرمان|ص= ص۳۸۰}}</ref><ref name=ToolAutoGenRef59>{{پک|Sykes|2006|ک=A History Of Persia|ص=47}}</ref>