داریوش بزرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
جز تمیزکاری پانویس‌های کوتاه (وظیفه ۲۱)
خط ۵۲:
 
{{اصلی|منبع‌شناسی تاریخ ماد و هخامنشی}}
چهار منبع اصلی برای زندگانی داریوش وجود دارد. اولی، کتیبه بیستون داریوش (DB) است. دومین سند، شامل بناهای یادبود و متون پرسپولیس، شوش و بابل و مصر است. منبع سوم روایت پررنگ و لعاب و با جزئیات [[هرودوت]] است. سند چهارم، گزارش‌های خلاصه نویسندگان کلاسیک و اشاراتی در عهدعتیق است.<ref name="Shahbazi">{{پک|Shapur Shahbazi|1996|ک=Darius I the Great|ص=41-50}}</ref>
 
== چهار کار بزرگ داریوش که از نظر تمام مورخین دارای ارزش بسیار است ==
خط ۷۶:
== بر تخت نشستن داریوش از دید پژوهشگران ==
=== نظریه بردیای دروغین ===
[[گزنفون]] و [[کتزیاس]] با هرودوت در موضوع کشته شدن [[بردیا]] به فرمان [[کمبوجیه]] هم داستان هستند.<ref name="ReferenceA">{{پک|شهبازی|۱۳۵۰|ک=جهانداری داریوش بزرگ|ص=۴۰}}</ref> [[کتزیاس]] اسم این [[مغ]] را ''سپنت‌دات'' یعنی دادهٔ مقدسات نوشته‌است که به زبان امروزی ''اسفندیار'' می‌شود.<ref>{{پک|پیرنیا|۱۳۶۲|ک=تاریخ باستانی ایران|ص=۱۰۴}}</ref> گزنفون نوشته‌است این [[مغ]] با تسلطی که بر روی کمبوجیه داشت ذهن پادشاه را ضد برادرش مُشَوِب ساخت و پس از قتل بردیا خود به جای او ادعای پادشاهی کرد.<ref>{{پک|هرودوت|۱۳۵۶|ک=تاریخ هرودوت|ص=۲۵۸}}</ref>
 
در روایات داریوش هیچ اشاره‌ای به شباهت [[مغ]] با شاهزادهٔ واقعی [[بردیا]] نشده‌است و این داستان باید از مبالغات شاعرانهٔ معمول مورخان قدیم [[یونان]] سرچشمه گرفته باشد.<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۶۴|ک=تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام|ص=۱۴۲}}</ref> داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلاد [[گئومات]] (بردیای دروغین) را به قتل رساند.<ref name>{{پک|شهبازی|۱۳۵۰|ک="ReferenceA"جهانداری داریوش بزرگ|ص=۴۰}}</ref><ref>{{پک|پیرنیا|۱۳۶۲|ک=تاریخ باستانی ایران|ص=۱۰۲}}</ref><ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۷۵|ک=روزگاران ایران (گذشتهٔ باستانی ایران) |ص=۷۵}}</ref><ref>{{پک|سرافراز|۱۳۷۲|ک=ماد-هخامنشی-اشکانی-ساسانی|ص=۱۶۰}}</ref><ref>{{پک|کخ|۱۳۷۹|ک=از زبان داریوش|ص=۵}}</ref><ref>{{پک|هرودوت|۱۳۵۶|ک=تاریخ هرودوت|ص=۲۲۲}}</ref>
 
=== هفت هم قسم و کشتن مدعی تاج و تخت ===
خط ۹۱:
 
== شورش در استان‌ها ==
پس از پادشاهی داریوش، کلیه استان‌ها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در [[عیلام]] روی داد. در [[ماد]] هم یک مدعی که خود را از اخلاف [[هووخشتره]] می‌خواند، مدعی سلطنت ماد بود. در [[پارس]] یک مدعی دیگر خود را [[بردیا]] پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمی‌داشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمده‌ای بود که داریوش را در دفع شورش‌ها یاری کرد. طغیان [[بابل (دولت‌شهر)|بابل]] نیز کمتر از دیگر طغیان‌ها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاش‌ها که در [[ارمنستان]]، [[ماد]]، [[کردستان]]، [[رخج]]، و [[مرو]] روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیله‌ای تلقی می‌کرد که می‌توانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند.<ref name="ReferenceB">{{پک|زرین‌کوب|۱۳۶۴|ک=تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام|ص=۱۴۴}}</ref> در بند شانزدهم [[کتیبه بیستون]] دربارهٔ شورش پارت (خراسان) و [[گرگان]] چنین آمده‌است {{نقل قول بزرگ}} [[پارت]] و [[گرگان]] بر من شوریدند و [[ویشتاسپ (هخامنشی)|ویشتاسپ]] پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را از [[ری]] نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به ''ویش پااوزت'' در پارت با آنان جنگید. [[اهورامزدا]] مرا یاری کرد و به ارادهٔ او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.<ref>{{پک|حقیقت|۱۳۷۰|ک=تاریخ قومس|ص=۲۱}}</ref> {{پایان نقل قول بزرگ}}
[[کتیبه بیستون]] که گزارش این جنگ‌های تمام نشدنی است، نشان می‌دهد که توانایی او در تأمین نظم و امنیت شاهنشاهی، به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بی‌انقطاع، به دست آمده‌است. ساتراپ‌هایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازه‌ای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ [[کمبوجیه]] و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلال‌جوی، به ناخرسندی مردم انجامیده‌بود و مردم استان‌ها، بهانه برای شورش بدست می‌آوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانواده‌های بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار داده‌بود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاوندی نسبی یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، هم‌پیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقه‌مند بمانند.<ref name>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۶۴|ک="ReferenceB"تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام|ص=۱۴۴}}</ref>
 
در تحریر بابلی کتیبه‌های بیستون دیده می‌شود، که داریوش پس از دستگیری [[فرورتیش]]، بینی و گوش و زبان وی را بریده و سپس او را به صلیب کشیده‌است.
خط ۱۰۳:
 
=== تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین شهربانی ===
داریوش سرزمین‌های ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک شهربان گماشت. «شهربان» را به زبان پارسی هخامنشی (خِشَتَرَپاون) می‌گفتند و [[زبان یونانی|یونانیها]]، [[ساتراپ]]. تعداد بخش‌ها را بین بیست تا بیست و شش بخش ذکر کرده‌اند ولیکن تعداد ولایات در کتیبهٔ [[نقش رستم]] به سی ولایت می‌رسد. برای این که کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور می‌شدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره می‌کرد. سردبیر در واقع بازرس مرکز در استان‌ها بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به شهربانی‌ها صادر می‌شود اجرا می‌گردد یا نه. بازرسانی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور می‌شدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند.<ref name="ReferenceC">{{پک|پیرنیا|۱۳۶۲|ک=تاریخ باستانی ایران|ص=۱۰۹}}</ref> درست است که این شهربان‌ها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و شکوه داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آن‌ها مجال می‌داد که ادعای استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارت‌ها در عین حال هم دهقانان را از بهره‌کشی شهربان‌ها در امان نگه می‌داشت و هم به شهربان‌ها اجازه نمی‌داد تا با جمع‌آوری باج و مالیات‌های بی‌جا خزانهٔ خود را تقویت کنند و به فکر توسعهٔ قدرت خود بیفتند.<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۶۴|ک=تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام|ص=۱۵۱}}</ref>
 
=== ایجاد راه شاهی ===
خط ۱۱۵:
مورخین یونانی نوشته‌اند داریوش برای هر ایالتی مالیات نقدی و جنسی معین کرد. [[پلوتارک]] مورخ یونانی می‌نویسد «داریوش در صدد تحقیق برآمد تا معلوم نماید که مالیات تعیین شده، بر مردم گران است یا نه و چون جواب آمد که گران نیست و مردم می‌توانند بپردازند، باز مالیات‌ها را کم کرد تا تحمیلی بر مردم نشود.»
 
همچنین آمده‌است که در زمان داریوش مصر رفاهیت داشته ولیکن در سال‌های آخر سلطنت داریوش، در مصر بواسطهٔ مالیات‌های گزاف، زارعین مصری شورش کردند.<ref name>{{پک|پیرنیا|۱۳۶۲|ک="ReferenceC"تاریخ باستانی ایران|ص=۱۰۹}}</ref>
 
=== ارتباط دادن دریای مدیترانه و دریای سرخ ===
خط ۲۰۰:
== میراث ==
[[پرونده:Bisotun Iran Relief Achamenid Period.JPG|بندانگشتی|چپ|300px|[[کتیبه بیستون]] در نزدیکی [[کرمانشاه]].]]
داریوش از پروژه‌های ساختمانی بزرگ در شوش، بابل، میترا (مصر) و پارسه (تخت جمشید) حمایت مالی می‌کرد. بناهای تاریخی گاهی با الفبا و زبان‌های پارسی باستان، ایلامی، بابلی و مصری هیروگلیف نوشته می‌شد. شمار بسیاری از کارگران و پیشه وران در این پروژه‌ها از تبارهای گوناگون بودند که سبب افزایش پیوندهای فرهنگی می‌شد. شاه بسیار به کشاورزی دلبستگی داشت. در نامه‌اش به گاداتس (شهربان آسیای کوچک) او نوشتار اوستایی را بازگو می‌کند: «زمین خوشحالترین را حس می‌کند… آنجا که بلال، میوه و چمنزار بروید». او همچنین قانون مصر و دیگر مناطق را سامان بخشید.<ref>{{پک|Shapur name="Shahbazi"|1996|ک=Darius I the Great|ص=41-50}}</ref>
 
داریوش برای فراهم آوردن نظم درست «این جهانی» از تحمل هچ سختی ای رویگردان نبود. او فرمانروایی بزرگش را تا دورافتاده‌ترین روستاها هم نظم و سامان بخشید. این نتیجهٔ دیوانی بود که حتی از دیدگاه امروزی هم بی‌همتا شمرده می‌شود.<ref>{{پک|هینتس|1388|ک=داریوش و ایرانیان|ص=206}}</ref>