زبان آذری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز تمیزکاری یادکردها (وظیفه ۱۹)
جز تمیزکاری پانویس‌های کوتاه (وظیفه ۲۱)
خط ۸:
 
== در تاریخ ==
اشتراک گویش‌های مناطق یاد شده در یک دسته از ویژگی‌های آوایی و صوفی و نحوی. وابستگی آن‌ها را با شاخهٔ معینی از زبان‌های ایرانی شمال باختری مسلم می‌سازد. این شاخه را می‌توان ادامه [[زبان مادی]] باستان نامید.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
 
=== زبان آذری در نوشته‌های مورخین و جغرافی‌دانان اسلامی ===
منابع مسلمانان که به زبان آذری باستان اشاره کرده‌اند:
# قدیم‌ترین منبع دربارهٔ زبان آذری باستانی قول [[ابن مقفع]] (د ۱۴۲ق/۷۵۹م) است که در [[الفهرست (ابن ندیم)|الفهرست]] نقل شده‌است. به گفتهٔ [[ابن مقفع]] زبان [[مردم آذربایجان]] پهلوی (الفهلویه) است منسوب به پهله (فهله) یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و [[ماه نهاوند]] و آذربایجان بوده‌است.<ref name="islamica">{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری (زبان)|ص=۲۵۹–۲۶۲}}</ref> پهلوی در اینجا به معنای [[زبان پارتی|پارتی]] (ا[[اشکانی]]ان) یا باقی مانده لهجه پارتی در زاگرس مرکزی و شمالی است.<ref>تاریخ ادبیات فارسی زیر نظر دکتر احسان یارشاطر، دانشگاه کلمبیا، جلد اول، ص83،</ref>
# همین گفته ابن مقفع را حمزهٔ اصفهانی (به نقل [[یاقوت]]) و [[خوارزمی]] نیز نقل کرده‌اند.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# مورخ دیگری که به این زبان بدون ذکر نام آن اشاره کرده [[بلاذری]] است که کلمهٔ «حسان» به معنی «حائر» یعنی منزل و کاروانسرا را از کلام اهل آذربایجان نقل کرده‌است. این کلمه همان کلمهٔ «خان» به معنی کاروانسراست که در متون فارسی به کار رفته‌است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# اما دومین مؤلفی که بعد از [[ابن مقفع]] از کلمهٔ آذری یاد کرده [[یعقوبی]] است که کتاب خود را در ۲۷۸ق/۸۹۱م تألیف کرده‌است. این مؤلف آذری (آذریّه) را به عنوان صفت در مورد مردم آذربایجان به کار برده‌است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] (د ۳۴۶ق/۹۵۷م) است که در ۳۱۴ق/۹۲۶ از [[تبریز]] دیدار کرده‌است. این مؤلف از میان زبانها ایرانی پهلوی، دری و آذری را ذکر کرده‌است که ظاهراً در نظر او مهم‌ترین زبانها و گویشهای ایرانی بوده‌اند.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# پس از [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]]، [[حمزه اصفهانی]] (د بعد از ۳۵۰ق/۹۶۱م) است که به نقل از یک ایرانی نو مسلمان به نام زرتشت‌بن آذرخور معروف به ابوجعفر محمدبن مؤبد متوکلی در میان زبانهای پنجگانهٔ ایرانی از زبان پهلوی یاد می‌کند و آن را منسوب به پهله می‌داند که شامل ۵ شهر اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان است. مؤلف دیگری که بعد از حمزهٔ اصفهانی از زبان آذربایجان و ایرانی بودن آن سخن گفته‌است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# [[اصطخری|ابواسحاق ابراهیم اصطخری]] است که کتاب خود [[المسالک والممالک]] را در پایان نیمهٔ اول قرن ۴ق/۱۰م نوشته‌است. اصطخری صریحاً زبان مردم آذربایجان و ارمنستان (بجز دبیل و پیرامون آن) و ارّان را ایرانی (الفارسیه) ذکر می‌کند و زبان مردم بردعه را ارّانی می‌داند.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# مؤلف بعدی [[ابن حوقل|ابوالقاسم محمدبن حوقل]] (د بعد از ۳۷۸ق/۹۸۸م) است که اساس مطالب خود را از اصطخری گرفته و دربارهٔ زبان مردم آذربایجان و ارمنستان و زبان مردم بردعه همان مطالب [[اصطخری]] را تکرار کرده‌است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# [[ابوعبداللّه بَشّاری مقدسی]] مؤلف دیگری است که در قرن ۴ق/۱۰م از زبان مردم آذربایجان سخن گفته‌است. وی در سخن از اقلیم رِحاب که در نوشتهٔ او شامل آذربایجان و اران و ارمنستان می‌شود، می‌گوید زبانشان خوب نیست و فارسی آن‌ها مفهوم است و در حروف به فارسی خراسانی شبیه‌است و در جای دیگر می‌گوید زبان آذربایجان بعضی دری است و بعضی منغلق (یعنی پیچیده) که ظاهراً غرضش تمیز میان زبان عام رسمی (فارسی دری) و گویشهای محلی است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# داستانی که [[سمعانی]] دربارهٔ [[خطیب تبریزی|ابوزکریا خطیب تبریزی]] (د ۵۰۲ق/۱۱۰۹م) و استادش [[ابوالعلاء معری]] آورده، مؤبد رواج زبان آذری در آذربایجان در قرن ۵ق/۱۱م است. براساس این داستان روزی [[خطیب تبریزی]] در معرّه‌النعمان در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شده‌است. خطیب با زبان خود با او صحبت کرده و سپس که استادش دربارهٔ این زبان از او پرسیده گفته‌است این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده می‌شود.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# [[حمداللّه مستوفی]] در [[نزهه‌القلوب]] (تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان [[زنجان]] و [[مراغه]] و گشتاسفی را پهلوی ذکر می‌کند. تا قرن پنجم در همهٔ مأخذی که از زبان آذربایجان یاد شده بجز [[بلاذری]] که یک کلمه از این زبان نقل کرده بقیه فقط اشاره به نام این زبان دارند و نمونه‌هایی از این زبان به دست داده نشده‌است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# در نیمهٔ اول قرن ۵ق/۱۱م ابومنصور موفق‌الدین هروی در الابنیه عن حقائق‌الادویه کلمهٔ «کلول» به معنی خُلّر را از این زبان نقل کرده و بعد از او اسدی و شاگردانش که در آذربایجان می‌زیسته‌اند در لغت فرس کلمات متعددی از زبان آذری باستان نقل کرده‌اند.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# در قرن ۷ق/۱۳م [[یاقوت حموی]] دربارهٔ آذری می‌گوید: «مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را آذری (الاَذریه) می‌نامند. برای دیگران مفهوم نیست».<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
 
== نقش کسروی ==
وقتی [[پان‌ترکیسم|پان‌ترک‌ها]] ادعا کردند از آن‌جا که مردم آذربایجان به ترکی سخن می‌گویند، زبان بومی مردم این منطقه ترکی بوده‌است، [[احمد کسروی]] در تحقیقات گسترده‌ای از منابع فارسی، عربی و حتی منابع تاریخی یونانی استفاده کرد. او نتیجه گرفت که مردم آذربایجان اصالتاً به زبانی ایرانی به نام آذری سخن می‌گفته‌اند که بعد از هجوم ترک‌ها، زبان ترکی مورد استفاده قرار گرفته، ولی هنوز هم ردپایی از زبان آذری در آن مناطق به جا مانده‌است. زبان آذری گاهی به جای زبان ترکی مورد استفادهٔ مردم آذربایجان اطلاق می‌شود؛ اشتباهی که حتی در ویرایش دوم [[دانشنامه اسلام|دانشنامهٔ اسلام]] هم صورت گرفته‌است.<ref name="jazayery">{{پک|Jazayery|2004|ک=Encyclopaedic Historiography of the Muslim World|ف=Kasravi, Ahmad(1890-1946)}}</ref>
 
به گفتهٔ [[احسان یارشاطر|یارشاطر]]، کسروی نخستین دانشمندی بود که این زبان را موضوع بحث و تحقیق قرار داد و اثر او در این باب هنوز هم استفاده می‌شود.<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=یارشاطر |نام=احسان |پیوند نویسنده=احسان یارشاطر|عنوان=نگاهی به دانشنامه‌های فارسی معاصر |نشانی=http://www.fis-iran.org/fa/irannameh/volxv/persian-encyclopedias |بازبینی= |اثر=بنیاد مطالعات ایران |تاریخ=۲۰۱۲-۰۶-۰۲ |ناشر= |نشانی بایگانی= |تاریخ بایگانی= |کد زبان=}}</ref> آثار تاریخی کسروی توسط دیگر دانش‌پژوهان نیز به رسمیت شناخته شده‌است.<ref>{{پک|Jazayery|2004|ک=Encyclopaedic nameHistoriography of the Muslim World|ف="jazayery"Kasravi, Ahmad(1890-1946)}}</ref> [[ولادیمیر مینورسکی]] در مورد او می‌گوید:
 
{{نقل قول|کسروی روح تاریخ‌نگار راستگو را داراست. او در جزئیات دقیق و در ارائه شفاف است.<ref>{{پک|Jazayery|2004|ک=Encyclopaedic nameHistoriography of the Muslim World|ف="jazayery"Kasravi, Ahmad(1890-1946)}}</ref>}}
 
[[پرونده:Vladimir Fedorovich Minorsky.jpg|200px|بندانگشتی|[[ولادمیر مینورسکی]]: مردمان بومی و اصیل یک‌جانشین روستایی و کشاورز آذربایجان در دوران فتح اعراب به لقب تحقیرآمیز علوج (غیرعرب) خطاب می‌شدند. این‌ها به گویش‌های متفاوتی همچون آذری و تالشی تکلم می‌کردند که هنوز هم امروز جزیره‌هایی از این زبان‌ها در میان مردمان ترک‌زبان آذربایجان دیده می‌شود. تنها سلاح این جمعیت آرام و صلح‌جوی روستایی فلاخن بود و [[بابک خرمدین]] با پشتیبانی این گروه برضد خلیفه قیام کرد.<ref>{{پک|Minorsky|1957|ک=Studies in Caucasian history|ص=112}}</ref>]]
خط ۴۰:
 
== فراموش شدن زبان آذری باستان ==
تضعیف تدریجی آذری با رسوخ ترک زبانان به آذربایجان ایران شروع شد. اولین ترک زبانان در زمان [[محمود غزنوی]] وارد منطقه شدند؛ ولی این در زمان [[سلجوقی]] بود که قبایل ترک شروع به مهاجرت گسترده به آذربایجان کرده و در آنجا سکنی گزیدند. جمعیت ترکی در دوره اتابکان الدنیز آذربایجان (۵۳۱–۶۲۲ هجری) همچنان رشد کرد، ولی اوج آن در دوره [[ایلخانان مغول]] بود که اکثریت سربازان شان ترک بودند و آذربایجان را به مرکز سیاسی خود بدل ساختند. زدوخورد و ناآرامی پیوسته که به مدت ۱۵۰ سال بین افول ایلحانان و صعود صفویان در آذربایجان حکمفرما بود، باز موجب جذب عناصر نظامی ترک بیشتری به منطقه شد. در این دوره آذری در دوره ترکمانان قرا قویونلو و آق قویونلو آذری با سرعتی بیشتر از قبل منقرض شد، تا جایی که صفویان که در اصل طایفه‌ای ایرانی زبان بودند [[ترکی سازی]] شدند و ترکی را به عنوان زبان بومی خود اختیار کردند.<ref name="yarshater">{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA IRANICA|ف=Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
 
حکمرانی صفوی که در ابتدا مبتنی بر حمایت قبایل ترک بود و پس از این که حکومت پایگاهی گسترده‌تر یافت همچنان مورد حمایت و تأثیر قزلباشان بود به نوبه خود به گسترش ترکی و افول آذری، که دست کم دیگر در مراکز شهری مورد استفاده قرار نگرفت، کمک کرد و ترکی به تدریج به عنوان زبان آذربایجان شناخته شد. در نتیجه لفظ آذری توسط برخی مؤلفین ترک و در پی آنان شرق شناسان غربی به ترکی آذربایجان اطلاق شد.<ref>{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA nameIRANICA|ف="yarshater"Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
 
پروفسور [[پیتر گلدن]] در کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها دربارهٔ تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده‌است:
خط ۱۹۱:
 
== ویژگی آوایی و صرفی زبان آذری ==
از آنجا که اردبیل چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مرکز آذربایجان بوده‌است، می‌توان تصور کرد نویسندگان اسلامی هنگام صحبت از زبان آذری بیشتر به زبان این شهر نظر داشته‌اند و می‌توان چنین پنداشت که زبان و دوبیتیهای شیخ‌صفی نمودار یکی از گویشهای مهم آذری است. محدودیت این دوبیتیها و نیز تصحیف و تحریف آن‌ها موجب شده‌است که پی بردن به ویژگیهای آوایی و صرفی ـ نحوی آن‌ها دشوار گردد. با اینهمه به بعضی از ویژگیهای به دست آمده از این دوبیتیها می‌توان یقین داشت.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref> از آن جمله:
# ویژگیهای آوایی: تبدیل d بعد از مصوت (در مراحل قدیم‌تر: t میان دو مصوت) به r مانند «دِلَر» (= دلت)، «شرم» (= شدم، رفتم)، «آمریم»، (= آمدیم)، «بری» (= بود) و غیره. در ۲ گویش هرزندی (گلین قیه) و گویش کلاسور نیز این ویژگی دیده می‌شود مثلاً zora (= زاده، پسر) vör (= باد، واد)، Kar (= خانه، کده)، amārā (= آمد) و غیره. چنان‌که از گویشهای طارم و خوئین و رامند و رودبار الموت برمی‌آید، این قاعده در جنوب آذربایجان رواج نداشته‌است. قاعدهٔ دیگر بازماندن «ژ» اصلی در آغاز کلمات است چنان‌که در کلمات ـژیر» به معنی زندگی (قس: Jyd در پارتی) و «ژر» (= زد) دیده می‌شود. قاعدهٔ دیگر واکدار شدن «چ» قدیم ایرانی و تبدیل آن به «ج» است مانند «ریجی» (= می‌ریزد) و «نواجی» (= نمی‌گویی). دیگر وجود مصوتی میانی که معمولاً آن را با a یا ö نشان می‌دهند. دیگر به کار بردن «ه» به جای «خ» مانند «هرده» (= خورده).<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
# ویژگیهای صرفی: از ویژگیهای صرفی این زبان وجود ۴ دسته ضمیر شخصی در حالتهای فاعلی، مفعولی، ملکی و متصل است. دیگر کاربرد نش» به جای شناسهٔ دوم شخص مفرد مضارع التزامی مانند «مواجش» (= نگویی) و کاربرد «ی» برای شناسهٔ سوم شخص مفرد مضارع اخباری مانند «ریجی» (= می‌ریزد) است دیگر از خصوصیات صرفی فعل، ساختن مضارع یا یک نوع مضارع از صفت مفعولی قدیم است که عموماً بن ماضی گفته می‌شود مانند «بکشتیم» (= می‌کشم)، «بهشتیم» (= میَهلم)، «ندشتیم» (= نمی‌آزارم). دیگر قلب مضاف و مضافٌ‌الیه است مانند ـاویانی بنده» (= بندهٔ خدا). «چوگان گوییم» (= گوی چوگانم) و غیره. دیگر اینکه شناسهٔ اول شخص مفرد به جای «ام»، «دایم» بوده‌است. بسیاری از واژه‌های آذری که پاره‌ای از ویژگیهای آوایی مذکور، در آن‌ها حفظ شده‌است، هنوز هم در زبان مردم نقاط مختلف آذربایجان متداول است.<ref>{{پک|ناشناس|۱۳۶۷|ک=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی|ف=آذری name(زبان)|ص="islamica"۲۵۹–۲۶۲}}</ref>
 
در قصاید استانبولی، کلمات و لغت‌شناسی شعر، مربوط به ناحیه مرند و تبریز است:
# در ایرانی باستان ā> ū، برای مثال āžūr به معنی آزاد، dūr به معنی «دار» (نگه داشتن)، gūn به معنی جان (پارتی و پهلوی: gyān)، لغت huzdan به معنی خواستن، pūydūr به معنی پایدار، vad-nehūd به معنی بدنهاد.<ref>{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA nameIRANICA|ف="yarshater"Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
# بین دوهجایی ایرانی باستان t> r در āžūr، همچنین -r به معنی «تو»، zūnar به معنی «داند» (برگرفته از *zān-)، کلمه žaran به معنی «زَنَد»، (برگرفته از *jat-)<ref>{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA nameIRANICA|ف="yarshater"Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
# بین دو هجایی ایرانی باستان č> j در jeman به معنی «مال خودم» (برگرفته از ایرانی باستان hača)<ref>{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA nameIRANICA|ف="yarshater"Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
# ایرانی باستان x, xw> h در harda به معنی خورده، *hūzdan به معنی خواستن، hošk به معنی خشک (ایرانی باستان *huška)<ref>{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA nameIRANICA|ف="yarshater"Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
# بعضی لغات دیگر: gūn به معنی «روان»، *karend به معنی «کردن، ساختن» (پارتی kar-)، کلمه sag به معنی سنگ، vūn به معنی خون (معادل vohunī اوستایی)<ref>{{پک|Yarshater|1989|ک=ENCYCLOPÆDIA nameIRANICA|ف="yarshater"Iranian Language of Azerbaijan}}</ref>
 
== همسنجی بعضی واژه‌های آذری در سایر زبان‌های خانواده ایرانی ==