شمیم بهار: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
FreshmanBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی
جز تمیزکاری پانویس‌های کوتاه (وظیفه ۲۱)
خط ۲۳:
|Soure_id =
}}
'''شمیم بهار''' {{تتم||۱۳۱۷|||||خ}} [[نویسنده]]، [[ناشر]] و [[منتقد]] ادبی و سینمایی ایرانی در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی بود. وی آثارش را در مجلهٔ ''[[اندیشه و هنر (مجله)|اندیشه و هنر]]'' منتشر می‌کرد و هیچ‌گاه تن به چاپ کتاب و [[مصاحبه]] نمی‌داد.<ref name="ReferenceA">{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان فراموش‌شده|ک=روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
== زندگی ==
اطلاعات زیادی از زندگی او در دست نیست. همین قدر که در خانواده‌ای مرفه در سال [[۱۳۱۷]] به دنیا آمد.<ref name="ReferenceB">{{پک|عسکریان|۱۳۸۹|ک=گزارش جلسهٔ بررسی…|ص=}}</ref> وی ساکن [[شمیران]] است.<ref name="ReferenceC">{{پک/بن|۱۳۸۶|ک=اختتامیهٔ نخستین دورهٔ…|ص=}}</ref> او مدت‌ها در [[انگلیس]] تحصیل کرده بود.<ref>{{پک|تقی‌زاده|۱۳۸۱|ف=روش‌شناسی نقد ادبیات داستانی|ک=کتاب ماه ادبیات و فلسفه|ص=۳۰}}</ref> در دههٔ ۱۳۵۰ همراه [[هوشنگ گلشیری]] و [[حمید سمندریان]] و [[حسین پرورش]] و چند تن دیگر، از کسانی بود که در [[دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران]] در گروه نمایش به مدیریّت [[بهرام بیضایی]] درس می‌داد.<ref>{{پک|کیانیان|۱۳۹۳|ف=شعبده بازیگری|ص=۲۳۳}}</ref> وی در حدود ابتدای دههٔ هشتاد برای دیدارِ پدر و مادرش به [[سوئیس]] رفت.<ref>{{پک|تقی‌زاده|۱۳۸۱|ف=روش‌شناسی نقد ادبیات داستانی|ک=کتاب ماه ادبیات و فلسفه|ص=۳۰}}</ref>
 
== به عنوان منتقد ==
شمیم بهار را باید قبل از هر چیز حاصل جریانی دانست که در دههٔ چهل تا پنجاه در نشریات نوجوی ادبی اتفاق افتاد. این دوران بی‌شک محمل نوگراترین جریان‌های ادبی ایران است. او در اویل دههٔ چهل با [[آیدین آغداشلو]] در دورهٔ پنجم<ref name>{{پک|عسکریان|۱۳۸۹|ک="ReferenceB"گزارش جلسهٔ بررسی…|ص=}}</ref> مجلهٔ [[اندیشه و هنر (مجله)|اندیشه و هنر]] مشغول کار شد و در طی سال‌های ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۷ سرپرستی بخش ادبیات و هنرهای این مجله را به عهده گرفته بود. وی این نشریه را تبدیل به مجالی برای تجربهٔ [[نوگرایی]] و نوجویی در داستان‌نویسی معاصر ایرانی کرده بود و کوشید معیارهای [[نقد ادبی]] جدید غرب را در بررسی داستان‌نویسی ایران به کار گیرد. فعالیت اصلی وی نوشتن نقدهای سینمایی بود که این کار را با جدیت انجام می‌داد و حتی شنیده شده که وقتی فیلم خوبی می‌دید، برای نوشتن نقدی بر آن فیلم، چند بار به سینما می‌رفت و هر بار در جای متفاوتی می‌نشست تا فیلم را از زوایای مختلف ببیند و دقیق‌تر درباره‌اش بنویسد.<ref>{{پک|تقی‌زاده|۱۳۸۱|ف=روش‌شناسی نقد ادبیات داستانی|ک=کتاب ماه ادبیات و فلسفه|ص=۳۰}}</ref>
 
شمیم بهار هم [[نقد فیلم]] می‌نوشت و هم [[داستان]]. بهار اصول [[نقد ادبی]] جدید را در بررسی [[ادبیات فارسی|ادبیات ایرانی]] به کار می‌گرفت. نقدی فنی می‌نوشت که صرفاً معطوف به متن بود و متن را به هیچ نوع ارجاع بیرونیِ اخلاقی و [[زندگی‌نامه|زندگی‌نامه‌ای]] ارتباط نمی‌داد.<ref name="mah45">[http://www.noormags.ir/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=2110&ViewType=1&PageNo=17 بررسی طرح تاریخ نقد ادبی در ایران، میرعابدینی، حسن؛ کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تیر ۱۳۸۰، شماره ۴۵، صفحه ۱۷]</ref> او نقدهای تند و تیزی در مورد آثار چاپی موجود را در همین مجله به چاپ می‌رساند.<ref name>{{پک|عسکریان|۱۳۸۹|ک="ReferenceB"گزارش جلسهٔ بررسی…|ص=}}</ref> روش وی در نقد، [[نقد صریح و مقایسه‌ای]] بود. در این نوع نقد جنبه‌های ساختاری و محتوایی دو یا چند اثر از یک نویسنده با داوری‌های صریح و گاه کوبنده مورد بررسی قرار می‌گیرد.<ref>{{پک|تقی‌زاده|۱۳۸۱|ف=روش‌شناسی نقد ادبیات داستانی|ک=کتاب ماه ادبیات و فلسفه|ص=۲۶}}</ref> از جمله نقدهای ادبی او می‌توان به نقدی اشاره کرد که بر آثار [[جلال آل‌احمد]] نوشت. به عقیدهٔ [[حسن میرعابدینی]] بعد از آن کسی دربارهٔ [[جلال آل‌احمد|آل‌احمد]] حرفی نزد که متمایز از حرف شمیم بهار باشد.<ref name="mah45" />
 
''شمیم بهار''، بر حسب راه و روش نقدنویسی خاص خود که با نوعی نثر غریب و املای نامتعارف کلمات همراه بود نقدی بر دو کتاب [[مدیر مدرسه]] و [[نون و القلم]] [[جلال آل‌احمد|آل‌احمد]] به‌طور توأمان نوشت. وی در این نقد می‌گوید: «[[مدیر مدرسه]] اثری است موفق و [[نون و القلم]] اثری موفق نیست.» بعد دلیل می‌آورد که [[جلال آل‌احمد|آل‌احمد]] را باید [[گزارشگر|گزارش‌نویسی]] دانست که تنها از «من» خود گزارش می‌دهد. وی اضافه می‌کند: «[[مدیر مدرسه]] اثر ساده‌ای است، آن‌قدر ساده که انگار نویسنده‌اش اصلاً از اصول [[داستان‌نویسی]] خبر نداشته ولی استخوان‌بندی استواری دارد.» بعد زمان داستان را معلوم می‌کند و گذشتهٔ مدیر و آشنایی با همکاران مدرسه را و گذشت مرحله به مرحلهٔ زمان واقعه را. امتحان ثلث اول و ثلث دوم و اواخر تعطیلات نوروز و پایان سال. سپس می‌گوید: «استخوان‌بندی ساده اما محکم کتاب اساسی‌ترین علت موفق‌بودن آن است.» سپس دربارهٔ [[نون و القلم]] حرف می‌زند که «اثری است آشفته و پر از ولنگاری و غلط‌های ابتدایی در اصول داستان‌نویسی و قسمت‌های زاید و پرگویی و شعار و فلسفه‌بافی.» و می‌گوید: «کتاب فاقد یگانگی و هماهنگی قالب و محتواست.» سپس حوادث فرعی کتاب را شرح می‌دهد و همه از دید او بی‌حاصل است و بعد دوباره برمی‌گردد به [[مدیر مدرسه]] و تفاوت این دو [[رمان]] را بیان می‌کند. «در [[مدیر مدرسه]] شخصیت مبارز و فعال است و در [[نون و القلم]] شخصیت واقعی و زنده وجود ندارد و همهٔ آدم‌ها یک‌بعدی‌اند.»<ref>{{پک|تقی‌زاده|۱۳۸۱|ف=روش‌شناسی نقد ادبیات داستانی|ک=کتاب ماه ادبیات و فلسفه|ص=۲۶}}</ref>
خط ۷۹:
 
== به عنوان داستان‌نویس ==
بهار داستان‌هایش را در سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ در دورهٔ پنجم مجلهٔ ''اندیشه و هنر'' چاپ کرد.<ref name>{{پک|عسکریان|۱۳۸۹|ک="ReferenceB"گزارش جلسهٔ بررسی…|ص=}}</ref> داستان‌هایی که توصیفی از بحران نومیدی‌های احساسی [[روشنفکر|روشنفکران]] اروپادیدهٔ مرفه‌است. داستان‌هایی که به دلیل حضور شخصیت‌های پیوسته و تکرارشونده، در کنار هم یک کلیت را تشکیل دادند. کلیتی که بیانگر دغدغه‌ها و اصول رفتاری قشر [[روشنفکر]] و شکست‌خوردهٔ سال‌های دههٔ سی و چهل است.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref> تمامی این داستان‌ها مضمونی عاشقانه دارند و به شیوهٔ آثار داستان‌نویسانی چون [[سالینجر]] نوشته شده‌اند.<!--<ref name="sedastan" /> حذف یادکرد ناموجود توسط ربات -->
 
«طرح» نخستین داستان بهار است که در تابستان ۱۳۴۲ در نشریهٔ اندیشه و هنر به چاپ رسید. این داستان و دو داستان «این‌جا که هستم» و «پاییز» تجربه‌های نخست نویسنده‌است که گرچه نشان از نویسنده‌ای با گرایش‌های نوجویانه دارد، مقدمه‌ای بر داستان‌های دیگر نویسنده نیز محسوب می‌شود. این دو داستان در فضای غربت در [[اروپا]] می‌گذرد.<!--<ref name="abr" /> حذف یادکرد ناموجود توسط ربات -->
 
وی در «سه داستان عاشقانه (روایت‌های بهمن، گیو و فرهاد)» (۱۳۵۱) نیز با حفظ همین اصول فروافتادن آن‌ها را در یک فضای ذهنی‌تر به سرانجام می‌رساند.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref> در این اثر، وی احساس‌های قهرمانان خود را به شیوه‌ای عاشقانه و غربتناک به خواننده انتقال می‌دهد.<!--<ref name="sedastan" /> حذف یادکرد ناموجود توسط ربات -->
 
دیگر داستان‌های بهار که همگی در «اندیشه و هنر» به چاپ می‌رسد عبارتند از: «ابر بارانش گرفته‌است»، «اردی‌بهشت چهل‌وشش»، «شش حکایت کوتاه از گیتی سروش»، «فرهاد- گیو- بهمن».<!--<ref name="abr" /> حذف یادکرد ناموجود توسط ربات --> در داستان‌های ''شمیم بهار'' شخصیت ''گیتی'' تکرار می‌شود. هفت داستان بهار تکمیل‌کنندهٔ پازلی است که به ''گیتی'' ختم می‌شود. حضور ''گیتی'' در تمام داستان‌ها باعث می‌شود ما نتوانیم بدون در نظر گرفتن همهٔ داستان‌ها دربارهٔ کلیت داستان‌های بهار نظری بدهیم.<ref name>{{پک|عسکریان|۱۳۸۹|ک="ReferenceB"گزارش جلسهٔ بررسی…|ص=}}</ref>
 
آخرین داستان ''بهار'' در پاییز ۱۳۵۱ نوشته شده‌است. بعد از این، داستان دیگری از بهار در نشریات یا در جایی دیگر به چاپ نرسیده و این نویسنده همواره در سایه باقی مانده‌است.
خط ۹۷:
در اولین دوره از جایزهٔ روزی روزگاری که ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ برگزار شد، در بخش [[داستان کوتاه]] از شمیم بهار و در بخش [[رمان]] از [[اسماعیل فصیح]] تقدیر به عمل آمد.<ref name="farsnews">[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8512190184 تقدیر از «شمیم بهار» و «اسماعیل فصیح» در جایزهٔ روزی روزگاری، خبرگزاری فارس، ۸۵/۱۲/۱۹ - شماره:۸۵۱۲۱۹۰۱۸۴]</ref>
 
بعد از دورهٔ پنجم ''اندیشه و هنر'' که دیگر شمیم بهار در آن نبود - و از آن موقع دیگر کسی به شکل رسمی از او خبری ندارد - این نشریه دیگر وزن سابق را نداشت و افول کرد و سال ۱۳۵۳ هم توقیف شد. تنها در سال ۱۳۵۹ یک شماره از آن بیرون آمد و از سال ۱۳۸۸ دوباره نشریه با مسؤولیت [[ناصر وثوقی]]، مدیر مسؤول اولیه و با شکل و شمایل دیگر منتشر شده‌است.<ref name>{{پک|عسکریان|۱۳۸۹|ک="ReferenceB"گزارش جلسهٔ بررسی…|ص=}}</ref>
 
=== آثار ===
خط ۱۰۵:
 
=== ویژگی‌های داستان‌های بهار ===
''شمیم بهار'' و نویسندگان هم‌سبک او را باید از آغازگران [[مدرنیسم]] در یک مفهوم فکری و به‌خصوص ساختاری دانست. آن‌ها فرایند غیرقابل‌انکار دوره‌ای تاریخی هستند که تمایل به فرم‌های غیررئالیستی و به‌واقع عینی‌نما در جامعهٔ ادبی ایران دیده می‌شود. کشف [[ادبیات آمریکا]] و بازخوانی دقیق آثار [[سوررئالیسم|سوررئالیستی]]، [[اکسپرسیونیسم|اکسپرسیونیستی]] و حتی [[رمان نو]] فرانسوی باعث می‌شود ایشان از قالب داستان مرسوم ایرانی که روی به [[رئالیسم]] (در شکل‌های مختلف خود) دارد تخطی کرده و راوی فضاهای [[بورژوا]] و [[شاعر|شاعرانه]] شوند؛ بنابراین بازخوانی و تأویل جایگاه ''شمیم بهار'' به عنوان یکی از مهم‌ترین نمایندگان این گرایش - که در ایران با وجود خلق آثار مهم دچار گسست تاریخی شد - نیازمند درک مؤلفه‌هایی است که به عنوان گرایش‌های سبکی، انسان و نگاه او را طبقه‌بندی می‌کند.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
''شمیم'' بهار و نویسندگان هم‌سلک او کاشفان روایت‌های شعری بودند. بهار برآیند دورانی تاریخی است که دو جبههٔ اصلی [[تعهدگرایی ادبی]] و [[سانتیمانتالیسم]] [[ادبیات عامه‌پسند|عامه‌پسند]] در جدال با یکدیگر به سر می‌بردند. دوره‌ای که وظایف مفروض نویسنده، آرام‌آرام به اصولی غیرقابل تغییر تبدیل شده و تخطی از آن به معنای اخراج از تنهٔ اصلی [[ادبیات داستانی ایران|داستان ایرانی]] به‌شمار می‌آمد. در این احوال مدرنیسم به عنوان یک شیوهٔ رفتاری برای انسان داستان‌های ''بهار'' و ساختار روایی وی معنی پیدا کرد.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
شاخصه‌ها و ویژگی‌های این اتفاق را باید در تلقی [[نویسنده]] از [[جوهر (فلسفه)|جوهر]] ادبیات دانست، به این معنا که پروسه مدرن در ذهن نویسنده‌ای چون ''بهار'' با دور شدن از دو عنصر و دو پایگاه، [[روستانشینی|انسان روستایی]] و اشراف‌زادگان شهری اتفاق می‌افتد و نسلی وارد داستان ایرانی می‌شود که به معنای واقعی وابسته به طبقه [[بورژوا]] با تعریف کلاسیک آن است. این نسل یا طبقه سازندهٔ اصلی تمدن و فرهنگ [[پایتخت]] است و به همین دلیل به تاریخ خود وقوف داشته و درصدد کشف جهان بیرون به عنوان یک [[کلان‌شهر]]، معما، پدیدهٔ وارداتی و… نیست؛ بنابراین «بورژوا» که در طول چندین دهه از [[تاریخ اجتماعی ایران]] و به دلیل حضور پررنگ [[چپ (گرایش سیاسی)|گرایش‌های چپ]]، انگاره‌ای منفی و برج‌عاج‌نشین تلقی می‌شد، تبدیل به موضوع و [[ابژه|ابژه‌ی]] آثار ''شمیم بهار''، [[بهمن فرسی]]، [[شهرنوش پارسی‌پور]]، [[گلی ترقی]] و نویسندگانی از این دست می‌شود.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
این طبقه که در سال‌های دهه سی به تثبیت شرایط سیاسی-اجتماعی کمک کرده بود، نه آن‌چنان اهل بیانگری‌های [[آرمان خواهی|آرمان‌خواه]] بود و نه سرخوشی و [[نمادگرایی|استعاره‌مداری]] زندگی اشرافی داشت. حالتی [[مدیوم|مدیوم‌وار]] که در ذهن آن، مفاهیم بنیادین انسانی مانند [[عشق]]، [[مرگ]] و از همه مهم‌تر، رابطهٔ فرد با اشیا و پیکره‌های جهان بیرون مورد خوانش و سؤال قرار می‌گرفت.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
بهار با این تلقی و با خلق شخصیت‌های ماندگاری مانند گیتی سروش، منوچهر یا فرهاد و… راوی موقعیت‌های یک طبقه نادیده گرفته شده و از طرفی غیرقابل انکار می‌شود که به دنبال [[نشانه‌شناسی]] جهان پیرامون خود نیست.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
از سوی دیگر ''شمیم بهار'' وابسته به جریانی است که تجربهٔ ادبی [[اروپا]] و [[آمریکا]] دچار آن بودند. این تجربه که به‌خصوص بعد از سال‌های [[جنگ اول]] به صورت حرکت‌های [[آنارشیسم|آنارشیستی]] و [[آوانگارد]] و در سال‌های بعد از [[جنگ دوم]] با جدی کردن مفهوم شک و تردید در واقعیت‌ها و [[اومانیسم]] چهره شد، اساس مدرنیسم ادبی را پی می‌افکند. تعارض و تناقضی که از تقابل مدرنیته به عنوان یک اصل زندگی شهری با مدرنیسم به عنوان رهیافتی هنری برای تردید در دستاوردهای آن نوع [[خردگرایی]] و [[بنیادگرایی]] به دست می‌آید سبک‌ها و گرایش‌هایی را می‌سازد که اصلاً در معنای [[سوژه]] که همان [[انسان]] است شک می‌کند. این روند در ایران به درستی با [[جهان‌بینی]] آثار نویسندگانی چون ''شمیم بهار'' پای می‌گیرد و داستان نوپای ایرانی که هنوز در راه اثبات خود به جامعهٔ [[سنت‌گرایی|سنت‌گرا]] است را وارد عرصهٔ جدیدی می‌کند.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
''شمیم بهار'' انسانی را ساخته که یک [[روشنفکر]] شهری تمام عیار است. این روشنفکر [[تجددگرایی|تجددخواه]] نیست و ریشهٔ هستی شناخت او از نوع روشنفکران برآمده از [[مشروطه|مشروطیت]] جدا است؛ بنابراین می‌توان انسان ''شمیم بهار'' را فردی دانست که نه قلعه‌های [[ارباب|اربابی]] خود را رها کرده و به شهر آمده و نه تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ای تجددخواه‌است، بلکه او سازندهٔ [[تهران]] جدید است. تهرانی که آدم‌های او بعد از درک به هم خوردن [[زیست‌بوم|ساختار زیستی]] آن دیگر قادر به ترسیم کلیت آن نبوده و نیستند. تهرانی که ''گیتی سروش'' آن را این‌گونه توصیف می‌کند:<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
{{نقل قول|... نمی‌شد عاشق شد، در تهران می‌شد غم تهران را داشت و پس نشست، چرا که هیچ‌چیز کامل نمی‌ماند. همه‌چیز می‌شکست یا شاید کمتر می‌شکست و بیشتر دور می‌شد که سخت‌تر بود. عوض می‌شد. حتی عوض‌شده‌ها از نو عوض می‌شد و خدای من هیچ‌کس حتی تعجب نمی‌کرد…}}
 
این ذهنیت که به نوعی تحول مدرن در فرم رفتاری آدم‌های بهار تبدیل می‌شود تا آخرین داستان نیز با این انسان همراه‌است. شاید به همین دلیل باشد که فضای مکانی داستان‌های ''بهار'' بسیار محدود است و اغلب در محیط‌های مرفه و مشخص می‌گذرد. محیطی که هنوز روند [[مصرف‌گرایی]] سال‌های دهه چهل آن را به قهقرا نکشانده و از شکل اصلی خارجش نکرده‌است. رابطهٔ احساسی این انسان به عنوان یک [[روشنفکر]] و [[بورژوا]] با پدیدهٔ [[شهر]]، نه یک بازنمایی [[آرمان خواهی|آرمانخواه]] بلکه یک رویکرد [[غریزه|غریزی]] است.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
''شمیم بهار'' از درک مدرنیتهٔ اجتماعی که سیستم و مختصات آن در زیست شهری انسانش معین و مشخص است به سمت روایتی مدرن حرکت کرده‌است. این نکتهٔ ظریف تمایز بین او و بسیاری از نویسندگان دیگر که راویان [[طبقه متوسط]] بودند به وجود می‌آورد. به‌طور مثال آن روند [[پارودیک]] [[بهرام صادقی]] در نگاه این نویسنده دیده نمی‌شود و به همین دلیل می‌توان شمیم بهار را نویسنده‌ای با مشخصاتی منحصر به فرد دانست. او [[مدرن]] بودن را نه به عنوان یک عنصر در حال زوال یا پارودیک، بلکه در منظر نوعی رابطهٔ ذهنی با احساسات و اشیا می‌داند. رابطه‌ای که برآمده از زندگی [[بورژوا|بورژوای]] [[تهران|تهرانی]] دوران ''شمیم بهار'' است.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
در این حرکت دو نکتهٔ بارز مستتر است: نخست این‌که مفهوم [[سوژه]] دچار تکثر یا بازنمایی می‌شود. به این ترتیب که در تمامی داستان‌های ''بهار'' ما حضور تکراری شخصیت‌هایی را می‌بینیم که در داستان‌های دیگر نیز وجود داشته و درجه و میزان برجسته‌بودن‌شان متفاوت است. او به عنوان یک داستان‌نویس مدرن انسان خود را دچار معنای جدیدی به نام [[ذهنیت]] می‌کند که در [[داستان‌نویسی]] قبل از او یا مهجور مانده یا در مقابل [[مونولوگ]] شناخته شده‌است. ''بهار'' یکی از اولین نویسندگانی است که مرزهای درهم تنیده شده [[ذهنی‌گرایی]] و [[مونولوگ|مونولوگ‌گویی]] را مشخص کرده و می‌کوشد تا با [[استعاره]]‌ها و شاعرانگی ناخودآگاه انسانش، به روایت رابطهٔ ذهن وی با رفتارش بپردازد. او در داستان «''ابر بارانش گرفته''»، بدون حرکت به سوی [[ادبیات انتزاعی]]، منوچهر را در مقابل احساس عاشقانه و تعهد شهری انسانی‌اش با یک دوست قرار می‌دهد. ''بهار'' در این داستان بدون نمایان کردن مکنونات درونی منوچهر (به صورت [[مونولوگ]] که بسیار مرسوم بوده و هست) از تناقض‌های کلاسی و رفتاری وی به سوی روایت این عشق ابرازنشده پیش می‌رود. او در تمامی آثارش چنین تناقض‌هایی را با استفاده از فرم‌های نوشتاری متفاوت و استفاده از یک مخاطب پنهان [[توجیه‌گری|توجیه]] و بیان می‌کند. در این ورطه ''شمیم بهار'' موفق به خلق ذهنیت‌هایی می‌شود که حرکتی به بیرون داشته و در نهایت و بعد از رابطهٔ عمیقی که با مؤلفه‌ها و اشیا برقرار می‌کنند، دوباره به درون شخصیت و ذهن او بازمی‌گردند.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
نکته مهم دیگر در گرایش‌های [[مدرنیسم|مدرنیستی]] ''بهار'' به تمایلات [[سورئالیسم|سوررئالیستی]] داستان‌های وی بازمی‌گردد. این تمایلات که در معنای کلی به مفهوم فراروی از عینت‌های موجود و تکرار شونده‌است، هیئتی [[مالیخولیا|مالیخولیایی]] یا [[آبستره]] ندارد، بلکه موجب می‌شود تا تمامی عناصر داستان در رابطه با شهود ذهنی شخصیت اصلی نسبت به وجود ایشان معنا بیابند. این حرکت بسیار دقیق در داستان‌هایی همچون «پاییز» و «گیو» به خوبی عیان است. ''شمیم بهار'' در این مرحله به [[چیدمان]] غیرمتعارفی که اشیا دست می‌یابد که در پس آن ناهمگونی [[مدرنیته]] اجتماعی با مظاهر تفکر مدرن عیان است. به این معنا که انسان داستان‌های وی ناظر و شاهد پدیده‌ای می‌شود که با حذف آشکار فردیت‌ها و تمایل به معنانگاری صوری از قالب‌های مکانی، فیزیکی و به‌طور کل مجسم، به دنبال یک نوع خردورزی بزک‌شده نامتجانس است. این در حالی است که [[ژورنالیسم]] به کرات در زندگی جامعهٔ پیرامون برجسته شده و روابط شهودی و ذهنی‌ای که انسان با این عناصر دارد، نادیده گرفته می‌شوند. درک این نکته، افسردگی نسل و طبقه ''بهار'' را موجب شده و در نهایت ما را با شخصیت‌هایی دلزده و از پای افتاده روبه‌رو می‌کند.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
''بهار'' با سرپیچی و دور شدن از [[ادبیات داستانی واقع‌گرا (رئالیستی)|داستان رئالیستی]] مرسوم، به سمت نوشتن از تردیدهایی می‌رود که نمونه‌هایی از [[داستان فراواقعی]] ایران هستند. مؤلفهٔ [[فراواقعیت]] در اینجا معنای ضدیت با واقعیت را ندارد، بلکه به معنای کنار گذارده شدن عینی‌نمایی و تکرار واقعیت‌های تصویری و دیداری‌ای است که در [[داستان ایرانی]] محور اصلی روایت را تشکیل می‌دادند. درک او از معنای [[سوررئالیسم]] در همین بحث مستتر است که ذهن قوت و جایگاه دوچندانی یافته و بر روابط روزمرهٔ انسانی غالب می‌شود. چنین روندی با داستان‌های ''شمیم بهار'' آغاز می‌شود و به دلیلی که می‌توان آن را اقلیت آدم‌های وی دانست، گسترش نمی‌یابد.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
او برعکس بسیاری از [[داستان‌نویس|داستان‌نویسان]] هم‌دورهٔ خود، از عینیت‌هایی که طبقهٔ [[بورژوا]] در قبال روند [[مدرنیزاسیون|مدرن شدن]] از خود بروز می‌دادند، استفاده کرده و به مؤلفه‌های متفاوت دست یافت. او بدون توجه چندان زیادی به برخی مفاهیم مرسوم اجتماعی که فرد را در راستای جایگاه ارزش‌گرای اجتماعی به تصویر می‌کشید شخصیت‌هایش را دچار درگیری‌های ذهنی چندسویه‌ای با مسئلهٔ مهمی به نام «مخاطب درون متنی» می‌کند. به این معنا که انسان او که اصول واضح و رفتار مشخصی را ارائه می‌کند در برهه‌ای از حیات خود نیازمند رابطه‌ای می‌شود که از شکلی [[فرمالیسم|فرمالیستی]] خارج شده و معنایی ساختاری به خود می‌گیرد. از سوی دیگر ''شمیم بهار''، نویسندهٔ لحظاتی است که این حرکت آرام و بنیادین انجام نشده و عقیم می‌ماند. پس باید فضای سرد داستان‌های وی را که مملو از پارادوکس‌ها و افت‌وخیزهای متناقض انسانی است یک پروسهٔ ضدفرم دانست. پروسه‌ای که در آن [[توهم]] ساخته‌شدن «رابطه»، «خاطره» و از همه مهم‌تر «جاودانگی» به جای مفاهیم واقعی این به مؤلفه قرار می‌گیرد.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
شخصیت‌های اصلی ''شمیم بهار'' در هفت داستان مشهور او، ناتوانی شدیدی در برقراری خط‌سیری به نام رابطه دارند. آن‌ها اغلب در حال روایت خود از آنچه که در گذشته و در تقابل با یک فرد صورت پذیرفته می‌نویسند؛ بنابراین فضای روایی آن‌ها به‌طور ذاتی وابسته به گذشته‌است. حتی داستان ''اردیبهشت چهل‌وشش'' نیز که در آن روایت لحظه‌به‌لحظه مدنظر قرار گرفته‌است دچار ترفند پیچیده جایگزینی کاذب زمانی است. ''شمیم بهار'' با توجه به این نکتهٔ محوری، آثار خود را به سمت عرصه‌ای می‌برد که هریک از شخصیت‌های اصلی وی مانند ''گیتی سروش''، ''فرهاد''، ''منوچهر'' و… بتوانند بر لحظاتی حضور خود را بر جهان متن برجسته کرده و در پایان به شکست و عدم توانایی در ایجاد رابطه اذعان نمایند. این رابطه که می‌توان آن را عاشقانه هم دانست، انگیزهٔ روایت می‌شود و پس از پایان آن به صورت بازآفرینی یک رویکرد به‌انجام‌نرسیده در اختیار مخاطبی فرضی قرار می‌گیرد. استفاده مکرر از شکل [[نامه‌نگاری]] یا [[خاطره‌گویی]] باعث شده‌است تا آثار ''شمیم بهار'' محل تجمع شخصیت‌هایی شوند که معمولاً داستان خود را آشفته و مشوش آغاز می‌کنند و در پایان با حسرت‌نگاری آن را به پایان می‌رسانند. این حسرت یک رویکرد واضح نیست. بلکه با توجه به کلیت موجود در روایت و آن روند حرکت از [[فرمالیسم]] به سوی ساختار عیان می‌شود.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
آدم‌های ''بهار'' در این راستا بر آنند تا روابط خود از صورت تعیین‌شده‌ای که زندگی و جایگاه فردی‌شان آن‌ها را دچار آن کرده خارج شوند به این معنا که رابطه در نظر آن‌ها یک شبکهٔ پهناور و چندسویه اجتماعی نیست بلکه حرکتی دو نفره‌است که در یک لحظهٔ محوری باید به انجام رسیده و شکل بگیرد. پس [[دیالوگ]]‌های روزمره، مهمانی‌ها و شناختن هویت صوری افراد، به معنای رابطه‌ای که انسان ''بهار'' درصدد تحقق آن است نزدیک نشده و در حد قواعد اجتماعی و شناخت [[جبر|جبری]] باقی می‌ماند. برای درک این نکته، ناخودآگاه شخصیت‌های او به مؤلفه‌هایی تبدیل می‌شوند تا او را در کشف مرزهای این رابطه یاری نمایند به این مفهوم که پذیرش قراردادی-احساسی آدم‌های پیرامون باید به شکلی کاملاً ذهنی در جهان ایشان معنا یافته و انسان مقابل شخصیت وارد خواب‌ها، کابوس‌ها و از همه اصلی‌تر واقعیت خودساختهٔ انسان ''شمیم بهار'' شود. در این راستا خلق زن خاصی با نام ''گیتی سروش'' که در تمام داستان‌ها حضور ناپیدا اما ملموسی دارد از بزرگ‌ترین دستاوردهای داستانی شمیم بهار به حساب می‌آید.
 
''گیتی سروش'' به منزلهٔ [[مدیوم]] بسیاری از شخصیت‌های داستان‌های بهار محسوب می‌شود. او به واسطهٔ حضورش می‌تواند افراد دیگر را دچار ذهنی کند که دستیابی به آن ایشان را از موقعیت انفعالی خارج کرده و سمت و سویی دیگر به بودنشان می‌بخشد؛ بنابراین ''سروش'' شخصیتی است که دربارهٔ او بحث می‌شود و همین نکته از وی چهره‌ای سمپاتیک می‌آفریند. اما این روند تا داستان ''شش حکایت کوتاه از گیتی سروش'' ادامه یافته و زمانی که مخاطب روایت‌های او را که به‌نوعی بازخوانی فضاهای سپری شده از دیدگاه وی است درک می‌کند. او نیز در حد شخصیتی معمولی و البته شکست‌خورده قرار می‌گیرد.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
آدم‌های ''شمیم بهار'' موجوداتی هستند که در ایجاد رابطه درمانده‌اند بنابراین با گم‌کردن و کمرنگ کردن خود در عرصهٔ روایت و ایجاد ماجراهای کاذب می‌کوشند تا این ناتوانی را پنهان کرده و از آن دور شوند. زمانی که این حرکت صورت می‌گیرد «ناخودآگاه» مذکور که مهم‌ترین مؤلفه برای درک حضور یک شخص در اعماق ذهن است، به صحنه آمده و در میان روایت خونسرد موجود، آن رابطه و جریان نافرجام را فاش می‌کند. در این میان پای هیچ [[آرمان]]، [[اخلاق|اخلاقیات]] یا ارزشی دیگر در میان نیست. بلکه «[[جبر]]» و «تربیت ذهنی» قهرمان‌های ''بهار'' منشأ اصلی این رویکرد هستند. جبری که از ''شمیم بهار'' نویسنده‌ای با نگاهی تلخ ساخته و زبان شاعرانه و فضاهای استعاری او را به اوج می‌رساند.<ref>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۸۳|ف=نویسندگان nameفراموش‌شده|ک="ReferenceA"روزنامهٔ شرق|ص=}}</ref>
 
=== انتقادات به او در زمینهٔ داستان ===