کوروش بزرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌شده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏دین کوروش: نظر خلخالی فاقد ارزش است و نباید مقالات برگزیده را با نظرات بی ارزش مبتذل کرد
جز تمیزکاری پانویس‌های کوتاه (وظیفه ۲۱)
خط ۷۳:
=== هرودوت ===
[[پرونده:Cyrus II tomb.jpg|بندانگشتی|نقاشی [[رابرت کر پورتر]] از مقبره کوروش بزرگ]]
از میان منابع کهن، نوشته‌های [[هرودوت]] تا حدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین [[باستان‌شناسی]] هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند.<ref>{{پک|دیاکونوف|۱۳۸۶|ک=تاریخ ماد|ص=۱۹}}</ref> مورخین معاصر، معتقدند که هرودوت همواره مسائل مهم تاریخی را با افسانه‌پردازی آمیخته‌است. هرودوت دوران کودکی و رشد کوروش را بر اساس افسانه‌های عامیانه و غیرواقعی نقل می‌کند.<ref name="ReferenceC">{{پک|جعفری دهقی|۱۳۹۱|ک=بازشناسی منابع تاریخ|ص=۳۸}}</ref> هرودوت، صفاتی کاملاً منفی به کوروش نسبت می‌دهد و این صفات، گاه حتی جنبه غالب به خود می‌گیرند. گرچه تصویر سنتی، جنبه‌های مثبت شاه را مخدوش نمی‌سازد و بر آن اثری ندارند. کوروش نیز گاه ممکن بوده سختگیر و بی‌مدارا، تندخو و آتشین‌مزاج شود. عاقبت کار او نیز، تصویری از اندیشه هرودوت دربارهٔ فرمانروایی توسعه‌طلب است که وقتی از حد خود فراتر رفته، قادر به تحقق اهداف خود نگشته‌است. منتهی هرودوت، به رغم احتیاط‌های خود نسبت به برخی سنت‌های شفاهی دربارهٔ کوروش (مثل آنهایی که منشأ ایرانی دارند)، نتوانسته دربارهٔ جذابیت شخصیت پادشاه پارس، مقاومت کند.<ref>{{پک|ویزه‌هوفر|۱۳۹۰|ک=ایران باستان|ص=۷۰}}</ref>
 
=== کسنوفون ===
خط ۸۴:
به عقیده [[رودیگر اشمیت|اشمیت]]، گرچه بخش عمدهِ منبع اصلی نوشته‌های کتسیاس دربارهٔ [[پارسی]]‌ها (کتاب پرسیکا) را در دست نداریم، اما کسانی همچون [[نیکلاس دمشقی]]، همچنین مورخین پس از کسنوفون، شامل [[آلیان]]، [[آثنئیوس]]، [[فالرون دمتریوسی]]، [[پلوتارک]]، [[پلینی]]، [[استفانوس بیزانسی]]، [[استرابو]]، [[جان تیتز]] و [[سودا (کتاب)|سودا]] از او نقل کرده‌اند. گرچه قسمت کوچکی از آثار او در این آثار پراکنده به چشم می‌خورد، ولی می‌توان با قاطعیت گفت که او، «یکی از پدران رمان‌نویسی تاریخ» است.<ref>{{پک|Schmitt|1993b|ک=CTESIAS|ص=441-446}}</ref>
 
[[دیاکونوف]] معتقد است که نوشته‌های کتسیاس جنبهٔ داستان‌سرایی و تفریح انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتسیاس دربارهٔ واقعهٔ یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند در مواردی که بتوان این اختلاف‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌های کتسیاس نادرست است.<ref>{{پک|دیاکونوف|۱۳۸۶|ک=تاریخ ماد|ص=۲۸}}</ref> جعفری دهقی، روایاتی که از [[ژوستین (تاریخ‌نگار)|ژوستین]] و نیکلای دمشقی به نقل از کتسیاس ارائه می‌دهد، را زاییدهٔ مقاصد سیاسی و تبلیغاتی می‌داند.<ref>{{پک|جعفری nameدهقی|۱۳۹۱|ک="ReferenceC"بازشناسی منابع تاریخ|ص=۳۸}}</ref> کتسیاس ادعا می‌کند که از سالنامه‌های رسمی ایرانی و مشاهدات شخصی‌اش به عنوان پزشک دربار در نوشتن کتابش استفاده کرده‌است، ولی بررسی‌های بیشتر نشان داده که وی حتی به زبان‌های شرقی آشنا هم نبوده‌است. اگر کتسیاس از سالنامه‌های رسمی استفاده می‌کرد، ممکن نبود آنچه را که نمی‌داند، نداند؛ ولی در عوض چیزهایی را «می‌داند» که وجود آن‌ها در سالنامه‌های رسمی، محال محض است. با این حال، نمی‌توانیم تماماً از نوشته‌های کتسیاس صرفنظر کنیم زیرا وی زمان درازی را در ایران هخامنشی بسر برد و با هخامنشیان رابطه زیادی داشت و روایات زیادی را شنیده‌است و گاهی در بین مطالب بی‌ارزشی که نقل می‌کند، یک نام یا روایتی یافت می‌شود که محال است خود او جعل کرده باشد.<ref>{{پک|دیاکونوف|۱۳۸۶|ک=تاریخ ماد|ص=۲۷}}</ref>
 
=== منابع یهودی ===
خط ۱۱۹:
کهن‌ترین دیدگاه‌ها دربارهٔ معنی نام کوروش را در آثار کتسیاس، پلوتارک و استرابو می‌توان یافت که هیچ پایهٔ علمی ندارند، ولی از لحاظ قدمت شایان توجه است.<ref>{{پک|رضایی باغ‌بیدی|۱۳۹۰|ک=کورش و ذولقرنین|ص=۶۴}}</ref> کتسیاس و پلوتارک، نام کوروش را به‌معنی «خورشید» دانسته‌اند. به روایت کتسیاس (پرسیکا، بند ۴۹)، پس از پادشاهی داریوش دوم، همسرش «پسر دیگری برایش آورد و او را کوروش به‌معنی خورشید نامید». پلوتارک (ذیل «اردشیر»، فصل ۱، بند ۲) نیز دربارهٔ کوروش، پسر دوم داریوش دوم، چنین می‌نویسد: «کوروش نامش را از کوروش قدیم گرفت که، چنان‌که می‌گویند، از خورشید نام گرفت؛ زیرا Κύρος واژه‌ای [[زبان فارسی|پارسی]] برای «خورشید» است. واژهٔ «خورشید» در [[فارسی باستان]] باید -hvar* بوده باشد، از ایرانی آغازین xvar*؛ که قابل مقایسه با -hvar در [[زبان اوستایی]] و svar در [[سانسکریت]] است.<ref>{{پک|رضایی باغ‌بیدی|۱۳۹۰|ک=کورش و ذولقرنین|ص=۶۴}}</ref>
 
بنابر یک نظریه، کوروش، نامی پارسی است که می‌تواند مرتبط با Kúru- ایرانی باستان که در رزم‌نامه ملی [[هندی‌ها]]، ذکر شده، باشد. اما این نظریه، هنوز مورد مناقشه است.<ref>{{پک|Schmitt|۱۹۹۳a|ک=CYRUS i. The Name|زبان=en}}</ref> نظریه دیگر، تفسیر این نام به معنی «خوارکننده دشمن در مشاجره» که مشتقی از ریشه [[هندواروپایی]] و [[هندوایرانی]] kaũ-* به معنی «خوار کردن، پست کردن»، است، اما رضایی باغ‌بیدی، این تئوری را رد کرده‌است. به گفته او، کلمه kaũ-*، یک مشتق هم در زبان‌های ایرانی (از باستان تا امروزی) نداشته‌است.<ref>{{پک|رضایی باغ‌بیدی|۱۳۹۰|ک=کورش و ذولقرنین|ص=۶۵–۶۶}}</ref> [[ووتر هنکلمن]] معتقد است که کوروش، نامی [[ایلامی]] است که کوتاه‌شده از «خداینام+فعل» است. به معنی «خدای [نامعلوم] نگهداری کرد/حمایت ارزانی داشت». نظریه هنکلمن، بر اساس سخن استرابو است که گفته «کوروش قبل از آنکه شاه شود، با نام (ایرانی قدیم) «آگراداتس» خوانده می‌شد. از نظر او، عیلامی بودن نام «کوروش»، دلیلی بر عیلامی تباری شخص کوروش نیست، چرا که در کتیبه بایگانی «آکروپل» شوش (اوایل قرن ششم پ. م)، به خوبی نماینگر فرمانروایی کوروش بر مردمی بود که خود را «پارسی» می‌دانستند، در حالی که اثری از «انشان» به چشم نمی‌خورد. اما چرا کوروش نامی ایلامی برای خود برگزید؟ پاسخ هنکلمن این است که کوروش خود را در استوانه‌اش «شاه [شهر] انشان» (که تبارش تا «[[چیش‌پیش]]» می‌رساند که او هم شاه انشان معرفی کرده‌است) در مقابل ادعای مشابه نبونئید در استوانه «[[سیپار]]» به کار برده‌است. از نظر او، انشان نامی بود که برای بابلی‌ها، اسمی مشهورتر بود. از همین‌رو، او خود را پادشاه انشان معرفی کرد تا به خودش (به عنوان فرمانروای نخستین امپراتوری جهان) سابقه‌ای داده باشد،<ref name="Henkelman">{{پک|هنکلمن|1391|ک=آیا کوروش پارسی بود؟|ص=106-107}}</ref> استرابون آورده‌است: «اسم این شاه در ابتدا آگراداتس بود و بعد او اسم خود را تغییر داد و نام رود «[[رود کر (ایران)|کُر]]» را که در نزدیکی تخت جمشید جاری است را اتخاذ کرد».<ref>{{پک|باستانی پاریزی|1346|ک=کورش در روایات ایرانی|ص=185}}</ref> رضایی باغ‌بیدی، با سخن استرابو مخالف است؛ از نظر او، سستی نظر استرابو از آنجا روشن می‌گردد که پیش از کوروش بزرگ، پدربزرگش نیز به همین نام خوانده می‌شد.<ref>{{پک|رضایی باغ‌بیدی|۱۳۹۰|ک=کورش و ذولقرنین|ص=۶۴}}</ref> باستانی پاریزی هم، هم‌نظر با باغ بیدی نوشته‌است که قسمت دوم روایت استرابون مشکوک است زیرا قاعدتاً باید نام رود کر از کوروش گرفته شده باشد، نه بالعکس.<ref>{{پک|باستانی پاریزی|1346|ک=کورش در روایات ایرانی|ص=185}}</ref>
 
=== تبار ===
خط ۱۲۶:
[[پرونده:Olympic Park Cyrus.jpg|بندانگشتی|200px|چپ|تندیس یادواره کوروش بزرگ در پارک المپیک شهر [[سیدنی]] [[استرالیا]]]]
 
نیای کوروش برای چندین نسل بر قبایل پارس حکمرانی می‌کرده‌اند که از حکاکی‌ها و گزارش‌های تاریخ معاصر کوروش هویدا است. در سنگ‌نبشتهٔ کوروش در پاسارگاد آمده‌است: «من کوروش شاه هستم، شاه هخامنشی»، «کوروش، شاه بزرگ، شاه هخامنشی» یا «کوروش، شاه بزرگ، پسر [[کمبوجیه اول|کمبوجیه]]، شاه هخامنشی». در حکاکی‌های شهر بابل از [[اور]] این‌گونه شروع می‌کند: «کوروش، شاه تمام جهان، شاه سرزمین [[انشان]]، پسر کمبوجیه، شاه سرزمین انشان»<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref> و در [[استوانه کوروش|استوانهٔ کوروش]]، کوروش خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ شهر انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان نواده چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» معرفی کرده‌است.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Frye|۲۰۰۵|ک=Cyrus II|ص=۸۳۱–۸۳۲|زبان=en}}</ref>
 
در منابع کلاسیک یونانی ([[هرودوت]]، [[کسنوفون]]، [[دیودوروس]])، کوروش فرزند [[کمبوجیه اول]] و [[ماندانا]] است. بدین ترتیب فرزندشان (کوروش) نوه [[ایشتوویگو]]، شاه ماد، است. تاریخ‌دان‌هایی چون [[جرج کامرون|کامرون]]، پیانکوف و [[فرانتس هاینریش وایسباخ|وایس‌باخ]] این گزارش را صحیح و قابل اعتماد می‌دانند. اما [[والتر هینتس]] این گزارش را مشکوک می‌داند و می‌گوید که کوروش زمانی که به پانزده سالگی رسید، ایشتوویگو هنوز به تاج و تخت ماد دست نیافته بود. بدین ترتیب می‌توان ادعا کرد که کوروش نمی‌توانسته نواده ایشتوویگو باشد.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۱۵–۱۶}}</ref> [[پیر بریان|بریان]] می‌گوید که پیوند خانوادگی کوروش و ایشتوویگو محل تردید است. چون این ادعا می‌تواند توجیه ایدئولوژیکی [[هلنیک|هلنی]] از قدرت کوروش در ماد و حتی در لیدیا باشد. این بن‌مایه‌ای است که آن را نزد هرودوت بازمی‌یابیم، وقتی که می‌کوشد نخستین تماس کوروش و [[احمس]] و سپس علل فتح [[مصر]] به دست کمبوجیه را توجیه کند؛ که در بیشتر موارد توجیهات دودمانی‌ای مطرح است که پس از وقوع رویدادها ابداع شده‌است.<ref>{{پک|بریان|۱۳۸۷|ک=امپراتوری هخامنشی|ص=۳۸–۳۹}}</ref> برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشه‌های سیاسی داشته‌است و هدفش این بوده که از بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمه‌مادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارس‌ها آشتی دهد و اصولاً رابطه‌ای بین ماندانا دختر [[آستیاگ]] و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه می‌دانند.<ref>{{پک|Ballmann|۲۰۰۳|ک=Cyrus, King of Persia|زبان=en}}</ref><ref>{{پک/بن|۲۰۰۸|ک=The Columbia Encyclopedia|م=Cyrus the Great|زبان=en}}</ref> از نظر اشمیت هم، داستان ازدواج ماندانا و کمبوجیه اول و به دنبال آن، تولد کوروش، که توسط هرودوت روایت شده، هیچ هدفی جز انعقاد ارتباط خانوادگی بین کوروش و آستیاگ نداشته‌است. او معتقد است که ازدواج این دو نفر، از نظر تاریخی، مشکوک است.<ref>{{پک|Schmitt|2012|ک=MANDANE|زبان=en}}</ref>
 
=== خانواده ===
[[سیسرون]] به استناد [[دینون]]، گزارش می‌دهد که کوروش در چهل سالگی شاه شد و ۳۰ سال سلطنت کرد. از آنجا که مرگ او در ۵۳۰ قبل از میلاد مسیح روی داد، در حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد به دنیا آمده و در ۵۵۹ پیش از میلاد جانشین پدرش به عنوان شاه پارس شده‌است. هرودوت می‌گوید که کوروش با [[کاساندان]]، شاهزادهٔ هخامنشی ازدواج کرد و ۲ پسر به‌نام‌های کمبوجیهٔ دوم و بردیا داشت و صاحب سه دختر بود که ۲ تن آن‌ها آتوسا، آرتیستونه نام داشتند و سومی احتمالاً رکسانا بود.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref>
 
== کودکی و نوجوانی ==
خط ۱۳۷:
[[پرونده:Jean Charles Nicaise Perrin - Cyrus and Astyages - WGA17209.jpg|بندانگشتی|280px|نگاره [[ایشتوویگو]]، [[پادشاهی ماد|پادشاه ماد]]، در حال فرمان دادن و گسیل داشتن [[هارپاگ]] برای کشتن [[کورش کبیر|کورش خردسال]]]]
[[پرونده:Sebastiano Ricci 018.jpg|بندانگشتی|نقاشی ''دوران کودکی کوروش'' اثر [[سباستیانو ریچی]]]]
دربارهٔ کودکی و جوانی کوروش و سال‌های اولیهٔ زندگی او روایات متعددی وجود می‌دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آن‌ها دربارهٔ ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه‌است. هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل می‌کند.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۱۶}}</ref> ولی فقط یکی از آن‌ها را معتبر می‌داند که این داستان هم از نظر [[داندامایف]] دارای عنصرهای [[فولکلور]] است.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref> طبق نظر [[کسنوفون]] از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد مسیح یک سلسله داستان‌های متفاوت دربارهٔ کوروش نقل می‌شده‌است.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۱۶}}</ref>
 
بنا به گفتهٔ هرودوت، [[آستیاگ]] (پدربزرگ کوروش) شبی در خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که کشور [[ماد]] و تمام [[آسیا]] را غرق کرد. [[مغ]]ها خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا چیره خواهد شد. از این روی، وی دخترش [[ماندانا]] را به یکی از بزرگان پارس به زناشویی داد. پس از تولد نوه‌اش، وی خواب دیگری دید که تاکی از بدن ماندانا روییده و تمام آسیا را فراگرفته‌است پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام [[هارپاگ]] سپرد و دستور داد که کودک را نابود کند. هارپاگ، کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.
خط ۱۸۶:
توالی تاریخی جنگ‌های کوروش، پس از فتح [[آسیای صغیر]] مبهم باقی مانده‌است. کوروش مسئولیت فتح شهرهای [[ایونیا|آئونیان]] را در ساحل [[دریای اژه]] و بقیهٔ آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و به [[هگمتانه|اکباتان]] برگشت تا مقدمات تسخیر بابل، [[باختر (بلخ)|باختر]]، سرزمین [[سکاها]] و بالأخره [[مصر]] را فراهم نماید.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۴۳}}</ref><ref>{{پک|The Columbia Encyclopedia|۲۰۰۸|ک=Cyrus the Great|زبان=en}}</ref> اینکه چرا کوروش منتظر پایان کارها در آسیای کوچک نشده و با شتاب به درون ایران بازگشته، می‌تواند ناشی از این باشد که نبرد کوروش با کرزوس بی‌موقع بود و حمله از طرف پادشاه لیدیه صورت گرفت زیرا پس از انقراض دولت ماد، اوضاع ثابتی بر ایران حاکم نبوده و او می‌بایست به امور شرقی رسیدگی می‌کرد. مورخان یونانی دربارهٔ جنگ‌های کوروش در قسمت‌های شرقی ایران سکوت کرده‌اند و به جز هرودوت که آن هم به‌طور مختصر به این جنگ‌ها اشاره می‌کند، دیگران مطلبی ننوشته‌اند. [[داریوش بزرگ|داریوش]] نام [[فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان|ساتراپ‌های تحت فرمان امپراتوری هخامنشی]] را در سنگ‌نبشته‌های [[سنگ‌نبشته بیستون|بیستون]]، [[تخت جمشید]] و [[نقش رستم]] ذکر می‌کند که نام سرزمین‌های شرقی ایران نیز در میان آنان است.<ref>{{پک|پیرنیا|۱۳۶۹|ک=ایران باستان|ص=۳۷۴}}</ref> در بند ششم سنگ‌نبشتهٔ داریوش در بیستون، وی به نام بیست و دو سرزمین اشاره می‌کند که امپراتوری او را تشکیل می‌دهند و چون در زمان نوشتن این سنگ‌نبشته، فقط سه سال از فرمانروایی داریوش می‌گذشت و این مدت هم صرف فرونشاندن شورش‌ها شده بود، می‌بایست این سرزمین‌ها در دوره‌های قبل به امپراتوری هخامنشی افزوده شده باشند؛ دوران پادشاهی کمبوجیه کوتاه بود و او تنها توانسته بود مصر را فتح کند. پس بی‌گمان این سرزمین‌ها را که در سنگ‌نبشتهٔ بیستون از آن‌ها به‌عنوان بخشی از پادشاهی هخامنشی نام برده شده، باید کمابیش همان سرزمین‌هایی بدانیم که به‌دست کوروش به امپراتوری هخامنشی افزوده شده بودند.<ref>{{پک|مالوان|۱۳۸۷|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۴۷۲}}</ref> این ایالات شامل «[[پارت]]»، «[[زرنگ (ساتراپی)|زرنگ]]»، «[[هرات]]»، «[[خوارزم]]»، «[[باختر (بلخ)|باختر]]»، «[[سغد]]»، «[[گندار]]»، «[[ثه‌تَگوش]]» و «[[اَرَخواتیش]]» است.<ref>{{پک|پیرنیا|۱۳۶۹|ک=ایران باستان|ص=۳۷۴}}</ref>
 
پارس‌ها [[پارت]]، [[هیرکانی]] و احتمالاً [[ارمنستان]] که همگی جزئی از قلمرو سابق پادشاهی ماد در ۵۴۹–۵۴۸ پیش از میلاد بودند را تصرف کردند. به گفتهٔ کسنوفون، هیرکانی داوطلبانه حاکمیت کوروش بر خود را پذیرفت. همان‌طور که در مورد [[عیلام]] والتر هینتس و [[ران زادوک]] با هم اختلاف نظر دارند که عیلام توسط پارس‌ها بعد از سقوط بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد گرفته شد. با این وجود براساس یکی از متون پیشگویی بابلی، «شاه عیلام حمله خواهد کرد و از تخت پادشاهی بیرون خواهد کرد»، پادشاه بابل کسی که «خاندان هارران را تأسیس کرد». این شاه عیلام به عنوان کوروش دوم و شاه بابل به عنوان نبونعید شناخته شده‌است. عیلام باید قبل از حمله کوروش به بابل فتح شده باشد.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref>
 
شهر مهاجرنشین مستحکم شدهٔ «سایرس‌چتا» (یعنی شهر کوروش) یا همان [[سایروپولیس]] در [[سغد]]، گواهی فعالیت کوروش در آن ناحیه‌است. [[پلینیوس]] گزارش می‌دهد که کوروش، شهر [[کپیسا]] در شمال [[افغانستان]] را ویران کرد و [[آریان (مورخ)|آریان]] حملهٔ او به سرزمین‌های [[هند]] (ظاهراً [[گندهارا]]) و فرمانبرداری مردم [[آریاسپائی]] در امتداد مرز جنوبی [[درانگیانا]] را گزارش داد. به استناد گزارش هرودوت و [[بروسوس]] حملهٔ او به سرزمین‌های [[آسیای میانه]] بعد از شکست دادن لیدیه در ۵۴۷ پیش از میلاد و پس از فتح بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد رخ داده‌است.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref>
 
== فتح بابل ==
خط ۲۱۸:
احتمالاً کوروش مقدمات امر را برای تسخیر مصر فراهم کرده بود و اقدامات وی بود که باعث شد در سال‌های بعد، ایرانیان مصر را تسخیر کنند<ref>{{پک|The Columbia Encyclopedia|۲۰۰۸|ک=Cyrus the Great|زبان=en}}</ref> ولی ابتدا تصمیم گرفت مرزهای شمال شرقی امپراتوری‌اش را از تاخت و تاز اقوام چادرنشین [[ماساگت‌ها]] در امان بدارد. این تاخت و تازها زیان‌ها و صدمات چشمگیری بر ایرانیان شهرنشینی که آمیخته امپراتوری هخامنشی شده بودند وارد کرده بود.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۸۹}}</ref>
 
هرودوت می‌گوید که کوروش با حیله به یکی از اردوگاه‌های ماساگت حمله‌ور شد و بسیاری ساکنان آنجا را کشت؛ ولی پس از این جریان، قسمت اعظم نیروهای ماساگت تحت فرماندهی ملکه [[تهم‌رییش]]، شکست سنگینی بر ایرانیان وارد آوردند و کوروش کشته شد.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۹۰}}</ref> ماساگت‌ها سر بریده کوروش را در کیسه‌ای انداختند و آن کیسه پر از خون شده بود. هرودوت می‌نویسد این نبرد شدیدترین نبردهایی است که «بربر» ها در آن شرکت جسته‌اند.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۶|ک=ایران در دوران هخامنشی|ص=۱۵۱}}</ref> البته هردوت می‌گوید که دربارهٔ مرگ کوروش حکایات زیادی وجود دارد و روایتی که من ذکر کردم به حقیقت نزدیک‌تر است. در نتیجه معلوم می‌شود که خود هرودوت هم از صحت این روایت مطمئن نبوده‌است.<ref>{{پک|پیرنیا|۱۳۶۹|ک=ایران باستان|ص=۴۵۲}}</ref> بنابر گزارش مورخین یونانی، کوروش در جنگ با [[ماساگت]]ها ۲۰۰ هزار مرد جنگی را از دست داد که اغراق آشکاری است.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref><ref name="ReferenceB">{{پک|هینتس|۱۳۸۷|ک=داریوش و ایرانیان|ص=۴۴۴}}</ref><ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۶|ک=ایران در دوران هخامنشی|ص=۱۵۱}}</ref>
 
از نگاه داندامایف داستان‌های روایت شده توسط مورخین یونانی بیشتر از آنکه شرح یک رویداد واقعی باشند، رنگ و بوی یک رمان را دارند.<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۹۱}}</ref> اگرچه حقیقت دقیق مرگ کوروش را نمی‌دانیم، اما مشخص است که او در پاسارگاد دفن شده‌است. این حقیقت ممکن است گفته‌های هرودوت را دروغ جلوه دهد اما ممکن است جنازهٔ کوروش از دشمن پس گرفته شده و به پایتخت آورده شده باشد.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref> [[ریچارد فرای]] می‌گوید احتمالاً داستان هرودوت ساختگی است، اما گرفتن آسیای میانه توسط کوروش صحیح است زیرا دورترین شهری که در [[سغد]] وجود دارد، سایرس‌چَتا ([[سایروپولیس]]) نام دارد که گستردگی فتوحات شرقی او را ثابت می‌کند.<ref>{{پک|Frye|۲۰۰۵|ک=Cyrus II|ج=3|ص=۸۳۱–۸۳۲|زبان=en}}</ref> کتسیاس می‌گوید که کمبوجیه باگاپاتس – یکی از درباریان – را همراه جسد کوروش به مراسم دفن فرستاده‌است.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۹۱و۹۲}}</ref>
 
انتقال جسد کوروش، یکی دیگر از نشانه‌های نادرست بودن جنگ کوروش با ماساگت‌هاست؛ زیرا اگر ملکه تهم‌رییش، کوروش را کشته و سر او را برده باشد، چگونه هخامنشیان توانسته‌اند با سپاهی شکست‌خورده جسد را از آنان پس بگیرند و آن را به درون قسمت‌های داخلی ایران وارد کنند؟<ref name="ReferenceB">{{پک|هینتس|۱۳۸۷|ک=داریوش و ایرانیان|ص=۴۴۴}}</ref>
 
در دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد، زنی بابلی به نام «بورسیپه» زمینی را در نزدیکی دروازهٔ سنگ‌براق به نام یکی از خویشاوندانش کرد. تاریخ این لوح گلی که به [[دبیره میخی اکدی|خط میخی اکدی]] نوشته شده بود، «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان می‌داد. در سی و یکم همین سال در پایتخت بابل، مردی بابلی [[الاغ]]ش را فروخت. تاریخ این لوح مربوط به «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» ست. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان می‌دهند که مرگ کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد بوده‌است یا حداقل، خبر مرگ وی و برتخت‌نشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیده‌است.<ref>{{پک|هینتس|۱۳۸۷|ک=داریوش و ایرانیان|ص=۸۷}}</ref> ولی اخیراً سندی از کیش در بابل منتشر شده که مورخ نوزدهم ماه ارخسمنه در سال نهم سلطنتی کوروش است که برابر با ۴ دسامبر ۵۳۰ قبل از میلاد می‌شود. از اینرو به نظر می‌رسد جنگ با ماساگت‌ها در اواخر (دور) سال ۵۳۰ قبل از میلاد رخ داده باشد.<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref> بنابر گزارش هرودوت، کمبوجیه به اردوی جنگ علیه ماساگت‌ها پیوست اما پس از چندی، پیش از نبرد قطعی که طی آن کوروش به قتل رسید، به عنوان جانشین تاج و تخت به ایران برگردانده شد.<ref>{{پک|داندامایف|1391|ک=ایرانیان در بابل هخامنشی|ص=110-111}}</ref>
 
== میراث کوروش ==
خط ۲۴۲:
[[پرونده:50 rial 1974-1979.jpg|بندانگشتی|250px|چپ|عکس پاسارگاد بر پشت اسکناس ۵۰ ریالی شاهنشاهی پهلوی، بین سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۷۹ میلادی.]]
کوروش در نزد بابلیان، برگزیدهٔ مردوک، در نزد یهودیان، مسح شدهٔ خداوند بود و به‌نظر نمی‌رسد که مادها او را سروری بیگانه فرض کرده‌باشند. هرودوت می‌گوید که پارسیان از او چونان یک پدر سخن می‌گفتند، زیرا وی مهربان بود و از آنچه برای ایرانیان نیکو بود، کوتاهی نمی‌کرد؛ در عین حال هرودوت وی را مردی زود خشم می‌داند.<ref>{{پک|کوک|۱۳۸۷|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۲۵۱}}</ref>
داندامایف می‌گوید «کوروش محبوبترین شاه پارس و بنیانگذار یک امپراتوری جهانی بود».<ref>{{پک|داندامایف|۱۳۸۹|ک=تاریخ سیاسی هخامنشیان|ص=۹۲}}</ref>«به نظر می‌رسد کوروش به سنت و ادیان سرزمین‌های فتح شده احترام می‌گذاشت. پارسی‌ها او را پدر، روحانیان بابل او را برگزیده [[مردوک]]، یهودی‌ها او را [[مسیح]] فرستاده شده از جانب [[یهوه]] و یونانیان او را فاتحی بزرگ و سیاستمداری باهوش می‌دانستند. کسنوفون در کورش نامه او را حکمرانی آرمانی و ایدئال توصیف می‌کند».<ref name="ReferenceA">{{پک|Dandamayev|۱۹۹۳a|ک=Cyrus II The Great|ص=۵۱۶–۵۲۱|زبان=en}}</ref>
 
والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها بسنده کرد و حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».<ref>{{پک|هینتس|۱۳۸۷|ک=داریوش و ایرانیان|ص=۱۰۵}}</ref>
خط ۲۸۸:
{{همچنین ببینید|تاج هم‌هم}}
[[پرونده:Pasargades winged man.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|نقش‌برجستهٔ انسان بالدار در [[پاسارگاد]]]]
[[علیرضا شاپور شهبازی]] انتساب نقش‌برجستهٔ انسان بالدار را به ذوالقرنین نادرست می‌داند. او معتقد است این نقش‌برجسته نمی‌تواند تصویر کوروش باشد، به دلیل آنکه در هنر جهان باستان نمونه‌ها و همانندهایی دارد.<ref>{{پک|شهبازی|۱۳۸۶|ک=پاسارگاد|ص=۶۸}}</ref> والتر هینتس، این نگاره را رب‌النوع فنیقی و روح نگهبان کاخ کوروش می‌داند.<ref>{{پک|هینتس|۱۳۸۷|ک=داریوش و ایرانیان|ص=88}}</ref> در ایجاد این نقش از هنر و فرهنگ‌های ملل مختلف آن روز الهام گرفته شده‌است. از جمله تاج به نام [[تاج هم‌هم|هِم‌هِم]] که پیشینه‌ای مصری دارد.<ref>{{پک|Soudavar|2014|ک=Mithraic societies: from brotherhood to religion's adversary|ص=232|کد زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Briant|2002|ک=From Cyrus to Alexander: a history of the Persian Empire|ص=89|کد زبان=en}}</ref> [[دیوید استروناخ]] معتقد است که بالهای این نقش برجسته ریشه‌ای آشوری<ref name="ّFereshteh">{{پک|Davaran|2010|ک=Continuity in Iranian identity: resilience of a cultural heritage|ص=18|کد زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Mozaffari|2014|ک=World heritage in Iran: perspectives on Pasargadae|ص=37}}</ref> و لباس آن ریشه‌ای ایلامی دارد.<ref>{{پک|Davaran|2010|ک=Continuity namein Iranian identity: resilience of a cultural heritage|ص="ّFereshteh"18|کد زبان=en}}</ref><ref>{{پک|Mallowan|1968|ف=CYRUS THE GREAT (558–529 b.c.)|ک=The Cambridge history of Iran|ص=392|کد زبان=en}}</ref>
 
=== کوروش در هنر و ادبیات جهان ===