نبرد صفین: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز تمیزکاری پانویسهای کوتاه (وظیفه ۲۱) |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۸۱:
علی با وجود سختیهای بسیار که در داخل برایش پیش آمده بود توانست در [[ماه مه]] ([[ذی الحجه]]) سال ۶۵۷ میلادی (۳۶ هجری) سپاهی در [[عراق]] فراهم آورد و آن را روانهٔ [[صفین]] کند. چند زد و خورد میان دو سپاه صورت میگیرد تا آغاز [[ماه محرم]] که جنگ متوقف میشود، یک ماه میان دو سپاه گفتگو صورت میگیرد ولی هنگامی که کاملاً روشن میشود که گفتگو بینتیجهاست در ژوئیهٔ (ماه صفر) سال ۶۵۷ جنگ دوباره از سر گرفته میشود. در مجموع این جنگ سه ماه طول میکشد که بیشتر آن به گفتگو میان دو سپاه سپری میشود. جنگ برای هر دو گروه بسیار آسیب داشت و نتیجهٔ آن نامشخص بود تا آنجا که پس از یک هفته کارزار سخت، هنگامی که به نظر رسید سحرگاه فردا علی پیروز خواهد شد در شب آخر به نام [[لیلةالهریر|لیله الهریر (شب ناله)]]، [[عمرو عاص]] به [[معاویه]] پیشنهاد کرد که تا سربازانش قرآنها را بر سر نیزه بلند کنند تا در سپاه علی اختلاف و چند دستگی به وجود آید. معاویه که از اختلاف نظرها در سپاه علی آگاه بود از این وضعیت بهرهبرداری کرد و این پیشنهاد را پذیرفت.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref>
== حیله معاویه و عمروعاص قرآن سر نیزه کردن و متارکه جنگ ==
زمانی که معاویه [[مالک اشتر]] را دید که در ده ضربه ای او بود با عمروعاص مشورت کرد و به سپاه خود دستور داد قرآن بر سر نیزه کنند. سپاهیان معاویه قرآن به سرنیزهها آویختند و درخواست کردند تا جنگ ادامه پیدا نکند و در مقابل کار به داوری بر اساس قرآن گذاشته شود. این کار سپاه علی را دچار سردرگمی و تردید کرد. در حالی که علی بر ادامه جنگ اصرار داشت و به آنها هشدار میداد که معاویه مرد دین نیست و این فریب و نیرنگ است، قاریان نمیتوانستند به دعوت به قرآن را اجابت نکنند و حتی برخی از آنها وی را تهدید کردند که اگر به جنگ ادامه دهد وی تحویل سپاه دشمن دهند یا با وی همچون عثمان عمل کنند. علی در مواجهه با تهدید سپاهیانش متارکه جنگی را پذیرفت و به علت اصرار سربازانش، به ناچار به حکمیت قرآن تن داد.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=238}}</ref>
پوناوالا در این باره مینویسد که کاملاً روشن بود که درخواست صلح، نه برای علی که برای اهل [[عراق]] که بیشتر سپاه علی را تشکیل میدادند، بود تا از این رهگذر، با دستاویز قرار دادن تعصب مردم در اعتقادات مذهبی، علی را از هوادارانش جدا کند. فریب جنگی این کار برای علی روشن بود، اما شمار اندکی از سربازان او میخواستند جنگ را ادامه دهند. [[اشعث بن قیس]] که قدرتمندترین رهبر قبیلهای کوفه بود، اصرار به قبول دعوت معاویه داشت. بر پایهٔ روایتها، وی به علی گفت که ''اگر پیشنهاد صلح را نپذیری، یک نفر هم از قبیلهٔ من برای تو نخواهد جنگید''. سرباز زدن تودهٔ سپاه علی از ادامه جنگ، عامل تعیینکنندهای در پذیرش حکمیت از سوی او بود. بیشتر [[قاری]]ان هم میخواستند صلح کنند. علی جنگ را متوقف کرد و اشعث را فرستاد تا از هدف معاویه آگاه شود. معاویه پیشنهاد کرد که هر دو طرف، داوری را برگزینند تا با هم به تصمیمی بر پایهٔ قرآن برسند و این تصمیم برای هر دو بیدرنگ اجرا شود.<ref>{{پک|Poonawala|2011|ف=ʿAlī b. Abī Ṭāleb|ک=Iranica|زبان=en}}</ref> اما به تدریج با روشن شدن طرح معاویه گروهی از عابدان متقی سپاه علی که حدود ۴۰۰۰ نفر بودند با طرح حکمیت به مخالفت برخاستند. از دید این گروه معاویه در واقع در پی بهرهبرداری از حکمیت برای تحکیم قدرت خود بود. آنها به علی اصرار کردند که جنگ را ادامه دهد، اما با توجه به مخالفت اکثریت سپاه با تداوم جنگ، علی علیرغم میلش درخواست آنها را نپذیرفت.<ref>{{پک|Madelung|1997|ک=Succession to Muhammad|زبان=en|ص=239}}</ref> بسیاری از تاریخ پژوهان معتقدند که این، ترفندی حساب شده از سوی [[معاویه]] بود.<ref>{{پک|Gleave|2014|ف=ʿAlī b. Abī Ṭālib|ک=EI3|زبان=en}}</ref><ref>{{Harvnb|Madelung|۱۹۹۷|pp=۲۴۱–۲۵۹}}{{Harvnb|Lapidus|۲۰۰۲|p=۴۷}}{{Harvnb|Holt|Lambton|Lewis|۱۹۷۰|pp=۷۰–۷۲}}{{Harvnb|Tabatabaei|۱۹۷۹|p=53 and 54}}</ref>
|