اسماعیل آقا سیمیتقو جهت انتقام خون برادر خود تمام طوایف کُرد وابسته را متحد ساخت و بیشتر مناطق کردستان را به تصرف خود در آورد،درآورد، همزمان با این حرکت سیمیتقو در نقاط دیگر شمال غربی ایران یعنی آذربایجان و کردستان ترکیه درگیرهایی بین ارمنیها و آشوریها با ترکهای عثمانی روی داده بود که بیشتر رنگ مذهبی به خود گرفته بود و موقعیت مناسبی پیش آمد تا رهبران کُرد در ترکیه از اختلافات سیمیتقو با دولت مرکزی استفاده کرده و او را به سوی خود بکشانند.<ref>{{پک|آیت کلهر|١٣٩٠|ک=''سیری در تاریخ سیاسی کردها''|ص=٣١٢}}</ref> برادر سیمیتقو به وسیلهیوسیلهٔ بمبی که مکرمالملک فرستاده بود، در اردیبهشتماه ۱۲۹۸ (شعبان ۱۳۳۷) کشته شد. پس از آن کردها به آتش جنگ افزودند و کینه ای که از [[یوسف عدل|مکرمالملک]] داشتند را سر مردم خالی میکردندمیکردند. شهر خوی در سایهیسایهٔ حمایت دولت و موقعیت جغرافیایی ایمن بود، ولی ارومیه و لکستان بسیار نا امن بود.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ٨٣٣.</ref>
پس از پایان جنگ جهانی اول، نیروهای [[امپراتوری عثمانی|عثمانیان]] از تبریز بیرون رفتند و یک دسته سپاه هندی جایگزین آنها شد. مکرمالملک به عنوان «نایب الایاله» حکومت میکرد. خیابانی و نوبری به شهر بازگشتند ولی دموکراتها پراکنده بودند و کار خاصی انجام نمیدادند. روی هم رفته آرامش و آسودگی حکمفرما بود و به نظر میآمد که پس از سالها جنگ و آشوب، امنیت بازگشته است. اما در این میان کمکمکمکم آشوب اسماعیل آقا یا سیمیتقو پدیدار شد و نام او بر سر زبانها افتاد. او رئیس ایل شکاک بود و نیرو در دست داشت. [[مارشیمون بنیامین|مارشیمون]] (رئیس [[آشوریها|آسوریان]]) به دست او کشته شد و آسوریان جهت انتقام به چهریق لشکرکشی کردند و کنترل شهر را بدست گرفتند. سیمیتقو شکست سختی خورد و با حقارت پا به فرار گذاشت. پس از این که عثمانیان به آذربایجان وارد شدند، آسوریان از [[ارومیه]] و دیگر مناطق کوچ کردند. با رفتن آسوریان، خیال سیمیتقو راحت شد و به چهریق بازگشت. او با همه خوبی هاییخوبیهایی که از عثمانیان دیده بود به آنها کمک نکرد و در جنگجنگ با انگلیسیها خود را کنار کشید. در این حال سیمیتقو از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را میکرد و در کار جمع آوریجمعآوری نیرو و یارگیری بود. در آشفتگی وضعیت دولت با نیروهای فرمانبرداری که داشت سودای استقلال در سر می پروردمیپرورد.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ۸۲۹.</ref>
کردها هر موقع فرصتی پیدا میشد با دولت نافرمانی میکردند، برادرش جعفر و پدرش محمد آقا در زمان خود بارها نافرمانی کرده بودند ولی سیمیتقو برای کردستان استقلال میخواست و هدفش از جمع آوریجمعآوری نیرو نیز به خاطر دست یافتن به استقلال بود. یکی از همدستان او در این کار سید طه نوهٔ [[شیخ عبیدالله نهری|شیخ عبید الله]] بود.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ۸۳۰.</ref>