زیگموند فروید: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
اصلاح لینک داخلی |
جز ژوئیسانس |
||
خط ۲۶:
{{روانکاوی}}
'''زیگموند شلومو فروید''' یا '''زیگموند فروید''' (به [[زبان آلمانی|آلمانی]]: Sigmund Schlomo Freud) ({{IPA-de|ˈzi:kmʊnt ˈfʁɔʏ̯t}} (به [[چکی]]: Sigismund Schlomo Freud) (زادهٔ ۶ مهٔ ۱۸۵۶ - درگذشتهٔ ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹)، [[عصبشناس]] اتریشی است که پدر علم [[روانکاوی]]، شناخته میشود. فروید در سال ۱۸۸۱ از [[دانشگاه]] وین، پذیرش گرفت و سپس، در زمینههای اختلالات مغزی و [[گفتاردرمانی]] و [[کالبدشناسی]] اعصاب میکروسکوپی، در [[بیمارستان]] عمومی وین، به تحقیق پرداخت. او به عنوان استاد دانشگاه در رشته نوروپاتولوژی، در سال ۱۸۸۵ منصوب شده و در سال ۱۹۰۲ به عنوان پروفسور، شناخته شد.
در ایجاد [[روانکاوی]] و روشهای [[روانشناسی بالینی|بالینی]] برای روبرو شدن با علم [[آسیبشناسی]] روانی از طریق گفتگو بین بیمار و روانکاو، فروید تکنیکهایی را مثل استفاده از [[تداعی آزاد]] (به روشی گفته میشود که در آن بیمار هرآنچه را به ذهنش خطور میکند، بیان مینماید) و همچنین کشف انتقال (فرایندی که در آن مراجع خاطرات [[کودکی]] خود را با درمانگرش درمیان میگذارد) و همچنین فرایند تحلیلی [[روانشناسی|روانشناسی]] را ارائه کرد. بازتعریف فروید از تمایلات جنسی که شامل اشکال [[نوزاد]]ی هم میشد به او اجازه داد که [[عقده ادیپ]] (احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود) را به عنوان اصل مرکزی نظریّه روانکاوی درآورد. تجزیه و تحلیل او از خود و رویاهای بیمارانش به عنوان یک آرزوی تحقق یافته او را به یک مدل برای تجزیه و تحلیل علائم بالینی و سازکار سرکوب رسانید و همچنین برای بسط [[نظریه]] خود مبنی بر اینکه ناخودآگاه یک مرکز برای ایجاد اختلال در خودآگاه است از آن استفاده کرد. فروید وجود زیست مایه ([[لیبیدو]]) را قطعی میدانست (به نظر او لیبیدو انرژی روانی -جنسی است. منبع آن اروس یعنی مجموع غرایز زندگی است. لیبیدو با [[مرگ]] می[[جنگ]]د و میکوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این نیرو را [[شهوت]] نیز مینامند. [[لیبیدو|زیستمایه]] بیش از هر چیز معنای جنسی دارد)<ref>^ Mannoni, Octave, Freud: The Theory of the Unconscious, London: NLB 1971, pp. 146-47</ref><ref>والتر اودانیک، ولودیمیر یونگ و سیاست. ترجمهٔ علیرضا طیب. نشر نی ۱۳۷۹</ref>{{سخ}}متأسفانه سوءتفاهم بسیاری در مورد اغلب مفاهیم فرویدی وجود دارد، از جمله مفهوم «لیبیدو» که با شهوت یکی دانسته شدهاست یعنی «به فروید اینطور نسبت میدهند که گویی او همه چیز را بر اساس سکس میدانستهاست»<ref>کدیور، میترا، ''مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم''، رابطه جنسی وجود ندارد، انتشارات اطلاعات، 1381</ref> در حالیکه فروید «به جای کلمه عرفانی و شاعرانه عشق، کلمه تکنیکی تر و حرفهای تر سکسوالیته را انتخاب کرد»<ref name="ReferenceA">کدیور، میترا، ''مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم''، عشق: ضرورتی برای ارتقاء ژویی سانس تا دیالکتیک اشتیاق، انتشارات اطلاعات، 1381</ref> «در حقیقت او بارها اعلام کرده که واژههای عشق، [[سکس]]والیته، erotisme و Eros را معادل یکدیگر به کار میبرد. liebe فرویدی معنای عشق، اشتیاق و [[ژویی سانس]] را در یک کلمه داراست.»<ref name="ReferenceA" />
{{سخ}}انتقال یکی دیگر از مفاهیمی است که مورد سوءتفاهم واقع شدهاست. «فروید کشف کرد که سمپتوم به کمک انتقال قابل روانکاوی میشود. او همچنین کشف کرد که انتقال موتور روانکاوی و در عین حال سدی برای آن است. انتقال یک [[عشق]] است، یک عشق واقعی و هیچ عشق واقعی در صدد دست یافتن به دانش نیست… کار انتقال این است که چیزی برای تعبیر روانکاو باقی بگذارد.»<ref>کدیور، میترا، ''مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم''، روانکاوی در مکتب لکان: یک مقدمه، انتشارات اطلاعات، 1381</ref>
|