در فرهنگ ایران کهن، علت آفرینش آدمیان، رواج نیکی محض نه تنها در دنیای زمینی، بلکه در همهٔ کائنات است؛ بنابراین، انسان ایرانی، وظیفهای بس سنگین بر عهده دارد و برای تأمین آرامش جهانی، بایستی پیوسته ضدبرضد قوای زشتی در تلاش و کوشش باشد. جهان ناپایدار کنونی، یک گذرگاه است و آدم از جهان آغازین بخاطر وظیفهای که به وی محول گردیده بایستی از این گذرگاه بگذرد و به سوی جهان پایدار و ابدیت خویش بازگرددبرود. چون در این گذرگاه نیروهای اهریمنی کمین کردهاند، وظیفه او جنگ در مقابل سپاهیان اهریمنی است. هر انسان، یک تک سوارسوارکاری پیکارگر است و ابزار او در این میدان کارزار پارسایی و شادمانی است. ایرانیان برای نیل به مقصود چیرگی بر قوای اهریمنی ایرانیان خود را بدوبه دو چیز نیازمند میدانستند، یکی از آندو، بدنی نیرومندبدن و بازوانبازوانی نیرومند بود که گفتهاند: {{شعر}}
{{ب|زنیروز نیرو بود مرد را راستی | ز سستی کژی زاید و کاستی}}
{{پایان شعر}} و دیگردیگری ارادهای قوی و روحی استوار و مقاوم و با ایمان به شکست نهایی پلیدهاپلیدیها و فیروزیپیروزی قوای نیک. برای دست یابیدستیابی به قسمتبخش دوم، یعنی روانی شاداب و سالم، وسایل چندی داشته انتاند که یکی از آنها ترتیب دادنترتیبدادن جشنهای متعدد فصلی در طول سال بودهاست که به مناسبتهای گوناگون برپا میداشتند. مردم در این جشنها شرکت میجستند و به وسیلهٔ تفریحات سالم و عیش و سرور و دست افشانی و آتشافروزی و پایکوبی روان افسرده را شادابی میبخشیدند و خستگیهای فکری و جسمی را از تن و روان خویش میزدودند و خویشتن را برای کارهای سنگین روزهای پس از جشن آماده میکردند. از میان جشنهای بسیار ایران باستان جشن نوروز از همه مهمتر بودهاست و با تفصیل بیشتری برگزار میگشته است.<ref>{{پک|مصطفوی|۱۳۷۱|ف=نوروز ایران| ص = ۱۰}}</ref>