محمدرضا اصلانی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: متن دارای ویکیمتن نامتناظر |
||
خط ۷۵:
'''محمدرضا اصلانی''' (شاعر، سینماگر و هنرپژوه) متولد سال ۱۳۲۲ در رشت و فارغالتحصیل رشتهٔ نقاشی از دانشگاه هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر فعلی) است.
اصلانی در تجربه فرهنگی گستره و بزرگ خود، گوناگونی شگفتانگیزی از مهارتهای فکری و هنری را گرد آوردهاست. او در نیم دهه ۴۰، همزمان با آغاز به فعالیت رادیو تلویزیون ملی ایران همکاری خود را با این مؤسسه زیر نظر [[فریدون رهنما]] در فعالیتهای گرافیک و فیلمسازی آغاز کرد و از همان ابتدا در آثار خویش هم خبر از تأثیر گزاری اسطورهها و تاریخ ایران را نشان میداد و هم یک نوآوری کاملاً پیشتر از زمانه اش. این همان دوره ای است که اصلانی بیشتر از سر تصادف از نقاشی به سوی سینما کشیده شد، در حالی که ادبیات و علاقه به آثار ادبی کهن ایرانی از نوجوانی با او بود. گرایش او به سینما همچون ادبیات از ابتدا رنگ و بویی بروشنی از عرفان داشت. در حقیقت، آشنایی او با فلسفه و هنر غرب که بسیار زود و از همان دوران جوانی انجام گرفت و او را با فلسفه اگزیستانسیالیستی، با سینمای موج نو فرانسه و هنر نقاشی کلاسیک ومدرن اروپایی آشنا کرد، با پیشینه آشنایی او با ادبیات کلاسیک ایران ترکیب شد و تا به امروز با او باقی ماند به صورتی که اثر این فرایند را بر تقریباً تمام کارهای وی میتوان دید. در سینمای اصلانی از نخستین فیلمش [[جام حسنلو]](۱۳۴۶)، فیلمی نمایش داده شده در [[سینماتک فرانسه]] و تحسین شده توسطِ [[هانری لانگ لوا]]؛ که در سال ۱۳۹۴ توسطِ فیلمساز دوباره ساخته شد، تا [[شطرنج باد]](۱۳۵۵)، [[چیغ]](۱۳۷۵) و تا واپسین فیلمهایش: [[تهران ، هنر مفهومی]](۱۳۸۷)و [[آتش سبز]] (۱۳۸۶)، یک خط منسجم فکری را در زمینه فلسفه، احساس شاعرانه و استفاده از سینما به مثابه ابزاری برای بیان فلسفی - شاعرانه میتوان مشاهده کرد. جایگاه اصلانی در فرهنگ و هنر ایران در طول پنجاه سال کار فعال او هرگز نه تنها قطع نشد بلکه یک پیوستار کامل را رقم زدهاست که گویای جایگاهی برای عاشق به فلسفه و احساس و زیباشناساسی است. این حسها را اصلانی از یک سو به فیلمهایش منتقل میکند و از سوی دیگر، با این کار گویی به دنبال آن نیز هست که هویتی بسازد که برای خمیر مایه آن از تاریخ و شعر و [[اسطورهشناسی]] ایرانی در عمیقترین معنای آن، بهره میگیرد؛ هویتی در خور ایرانی که به گمان او، امروز تاریخ وهویت خود را گم کردهاست. اما اصلانی این کار را با همان فاصله ای از خودباختگی در برابر غرب انجام میدهد که با دوری جستن از توهمات ملی گرایانهٔ سطحی. از این رو حتی هنگامی که وی به ساختن مجموعههایی برای تلویزیون نیز دست میزند همچون [[سمعک عیار]](۱۳۵۳)، [[منطق الطیر]](۱۳۸۰) رد پای عرفان از یک سو و مدرنیسم روشنفکرانه و فلسفه غرب از سوی دیگر در کار او برجسته هستند. سینما و شعر اصلانی مخاطبان گسترده را هدف نمیگیرد؛ سینمای صنعتی را نفی نمیکند اما آن را کار خود نمیداند و در سینما هنری همچون نقاش یا شاعر، مستقل از جریاناتِ بدنه کار میکند.
انتقادی که اصلانی دائماً نسبت به تاریخ فرهنگ ما در دوران مدرن دارد، نیز در همین است که این تاریخ یا بهتر بگوییم این نا-تاریخ از ده ۱۳۴۰، به شدت تحت تأثیر حوزه سیاسی به سوی تقویت کردن سلایق پیش پا افتاده و حتی یک لومپنیسم و ابتدال هدایت شدهاست، بدون آنکه فرصتی به هنر ارزشمند و عمیق برای عرضه اندام بدهد. در ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، فیلم [[کودک و استثمار]] (۱۳۵۸–۱۳۶۰) یکی از بهترین نمونههای فیلم مستند است که رویکردهای انسان گرایانه و عدالت خواهانه اصلانی در آن به خوبی مشهود است. سینمای اصلانی و کمتر از آن شعر و فلسفه او به صورت گستردهای در ادبیاتی که وی به صورت مستقیم از خلال انتشار کتابهایش به ویژه مهمترینِ آنها [[دگر خوانی سینمای مستند]] ، منتشر کرده قابل دنبال کردن است و شاید بتوان گفت که او از جمله نادرفیلمسازانی است که به حضور رسانه ای در قالب اندیشمندانه و در متون روشنفکرانه اهمیت بسیار زیادی میدادهاست. تجربه اصلانی به مثابه ناشر در [[نشر نقره]] در دهه ۱۳۶۰
== چند نقل قول دربارهٔ محمدرضا اصلانی ==
|