بهرام گور: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار
خط ۱۵۸:
=== بهرام گور و هفت پیکر ===
{{بیشتر|هفت‌پیکر}}
هفت پیکر که ''هفت گنبد'' و ''بهرام‌نامه'' نیز خوانده می‌شود، از شاهکارهای منظوم [[نظامی گنجوی|نظامی]] به‌شمار می‌رود و بخش چهارم از [[خمسهٔ نظامی]] را به خود اختصاص می‌دهد. این منظومه در ۵۱۳۰ بیت از ۲۸۹۰۰ بیت خمسهٔ نظامی جای گرفته‌است.<ref>{{پک|خدیوی|علی پور|۱۳۹۲|ف=هفت پیکر نظامی و پیشینه تاریخی آن|ک=عرفانیات در ادب فارسی}}</ref>
محور اصلی این اثر بهرام پنجم فرزند یزدگرد اول از پادشاهان ساسانی به‌شمار می‌روداست که [[قهرمان اصلی]] هفت پیکر استبه‌شمار می‌رود. طبق گفتهٔ [[محمد معین]] هفت پیکر را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن زندگی بهرام و طالع‌بینی جادوگران در هنگام تولد وی و پرورش او در خورنق نزد نعمان بن منذر را شامل می‌شود و این بخش تاریخی ماجرا را روایت می‌کند. در بخش دیگر بهرام پنجم که تاریخ سیاسی قابل توجهی نسبت به سایر پادشاهان ساسانی ندارد جنبهٔ افسانه‌ای می‌یابد و نظامی با جمع‌آوری داستان‌هایی از او، شخصیت تاریخی او را به چهره‌ای افسانه ای تبدیل می‌کند و ماجرای هفت گنبد هفت رنگ را بیان می‌کند.<ref>{{پک|محجوب|۱۳۷۰|ف=داستان عوامانه هفت پیکر بهرام گور|ک=ایران‌شناسی}}</ref>
نظامی ابتدا از دور اندیشی یزدگرد یکم هنگام تولد بهرام پنجم می‌گوید که به صحبت‌های اختر بینان توجه نمود و او را برای تربیت به نزد پادشاه حیره فرستاد:
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|از عجم سوی تازیان تازد| پرورشگاه در عرب سازد}}
{{ب|کس فرستاد و خواند نعمان را| لاله لعل داد بستان را}}
{{ب|تا چو نعمان کند گل افشانی|گردد آن برگ لاله نعمانی}}
{{پایان شعر}}
هم چنین نظامی از توجه منذر به بهرام سخن می‌گوید به گونه‌ای که معماری زبردست از روم را برای ساختن کاخ بهرام مأمور کردند. بعد از نعمان که با کشتن معمار رومی از چشم مردم افتاده بود، منذر به پرورش بهرام توجه کرد و او را از هر لحاظ آماده ساخت.<ref>{{پک|روشن|۱۳۷۰|ف=زبان فارسی:هفت پیکر|ک=کلک}}</ref>
به خصوص در شکار و مهارت‌های جنگی، همان‌طور که از لقب بهرام بر می‌آید او به شکار [[گور خر]] علاقهٔ زیادی داشته و نظامی نیز داستان‌هایی از بهرام را در این باره بیان می‌کند. هم چنین می‌گوید که او صاحب باد [[پای سرخ]] مو بود که به کمک آن به آسانی می‌توانست گورها را بگیرد و شکار کند. نظامی از روزی می‌گوید که بهرام در شکار، یک شیر و گور را یا تیرش به زمین چسباند این کار آنقدر اعجاب‌برانگیز بود که وقتی به خورنق بازگشت به نقاشان دستور داد تا این ماجرا را روی ماده‌ای از جنس طلا حک کنند و همان‌طور که کریستن‌سن نقل می‌کند بهرام به دلیل طبع و خوی بی‌قرارش بود که به این نام ملقب گشت اما چیزی که باعث وجه تسمیهٔ او بدین نام شده‌است همین داستان شکار گورخر و شیر است.<ref>{{پک|کریستن‌سن|۱۳۸۹|ک=ایران در زمان ساسانیان|ص=۲۰۱}}</ref>
 
هم چنین نظامی ماجرای اژدهاکشی بهرام را این گونه نقل می‌کند که هیچ پشتوانه تاریخی ندارد. روزی بهرام گورخری ماده را می‌بینند و از شکل او به حیرت می‌آید و به تعقیب او می‌پردازد و با غاری رو به رو می‌شود که اژدهایی در مقابل آن خوابیده‌است و دریافت که اژده‌ها به آزار گورخر پرداخته‌است، بنابراین با تیر خدنگ چشم‌های اژدها را نابینا نمود سپس با تبر گلوی او را درید و ناگاه گورخر به صورت تعجب‌برانگیزی بهرام را به داخل غار برد، بهرام در آنجا با گنج پادشاهی رو به رو شد؛ و بار شتر را به دربا پدرش یزدگرد و ده بار دیگر را به دربار منذر بن نعمان روانه کرد نظامی در مورد این داستان چنین می‌گوید:<ref>{{پک|کریستن‌سن|۱۳۸۹|ک=ایران در زمان ساسانیان|ص=۲۰۱}}</ref>
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|گور بهرام دید و جست به زور| رفت بهرام گور از پی گور}}
{{ب|چون درآمد شکار زن به شکار| اژدها خفته دد بر در غار}}
{{پایان شعر}}
<gallery mode="packed-hover" caption="بهرام در هفت پیکر" widths="250px" heights="250px">
پرونده:"Bahram Gur and Princess of Fifth Region on Wednesday", Folio from a Haft Paikar (The Seven Portraits) MET sf57-185-1v.jpg|بندانگشتی|بهرام گور در هفت پیکر